من از سیل سپاه خصم نمی ترسم ، میدانم که بر بدن کوه ایران هر سیلی درهم می شکند و به نیستی میرود. جان من سنگی است
که به ضربه ی هیچ آهن و بازوئی از این کوه جدا نخواهد شد.هزاران سال برق شمشیر و نیزه ی دلیران ایران را پیوسته در میدان نبرد
روشن میبینم، چکاچاک خنجر را میشنوم، از خروش طبل و فریاد شیپور و نعره ی شیرمردان، تنم از ذوق میلرزد و سرشکم فرو میریزد!
ای نیاکان پاک، زادگان مرا از نظر نیفکنید و از خون گرم خود در جانشانبدمید تا سراپا از آتش مهر ایران بسوزند و بسوزانند ، از روح بزرگوار
خود در روان آنان بتابیدتا دلیر و خردمند باشند و روشن تر بیندیشند و دورتر ببینند، تا هوای بی منتهای محبت میهن را بشهپر عشق ، فرا بگیرند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اندیشه
که به ضربه ی هیچ آهن و بازوئی از این کوه جدا نخواهد شد.هزاران سال برق شمشیر و نیزه ی دلیران ایران را پیوسته در میدان نبرد
روشن میبینم، چکاچاک خنجر را میشنوم، از خروش طبل و فریاد شیپور و نعره ی شیرمردان، تنم از ذوق میلرزد و سرشکم فرو میریزد!
ای نیاکان پاک، زادگان مرا از نظر نیفکنید و از خون گرم خود در جانشانبدمید تا سراپا از آتش مهر ایران بسوزند و بسوزانند ، از روح بزرگوار
خود در روان آنان بتابیدتا دلیر و خردمند باشند و روشن تر بیندیشند و دورتر ببینند، تا هوای بی منتهای محبت میهن را بشهپر عشق ، فرا بگیرند.