گفتارها
نویسنده:
نیکولو ماکیاولی
مترجم:
محمد حسن لطفی
امتیاز دهید
کتاب «گفتارها»ی ماکیاولی درباره آزادی و فضایل آن است. او در این کتاب از جمهوری روم و آزادیهای آن و از حق مردم برای تصمیمگیری در امور سیاسی و مدنی دفاع کرده است؛ به همین دلیل عدهای معتقدند کتاب «گفتارها» نشانگر تحول ماکیاولی و در تناقض با کتاب نخست او (شهریار) است. نکته قابل توجه این است که ماکیاولی نوشتن «گفتارها» را پیش از «شهریار» آغاز کرد؛ اما به این دلیل که نوشتن این کتاب به زمان زیادی نیاز داشت، به طور موقت آن را کنار گذاشت و مشغول نوشتن «شهریار» شد.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گفتارها
- آدمیان به سبب قانون خوب میشوند.
- تربیت نیکو از قوانینی نیکو نشأت می گیرد.
- اگر اخلاق مردمان جامعه ، ضامن قدرت و بقای قانون نباشد به تنهایی اثر نمی بخشد.
- همان گونه که برای نگهداری اخلاق نیکو ، قانون خوب لازمست ، برای رعایت قوانین نیز اخلاق نیک ضروری است.
- بدترین سرمشقی که به جامعه می توان داد اینست که قانون بنهند ، اما رعایتش نکنند و بدتر از آن اینست که خودِ قانونگذار قانون را بشکند.
-آنجا که عادت بر این باشد که قانون اساسی را برای هدف های خوب بشکنند ، به همین بهانه برای هدفهای بد نیز بشکند.
گفتارها 📖
ماکیاولی ✏️
تصویری که در بررسی گفتارها از ماکیاولی به دست میآید ، به کلی برخلاف تصویریست که هنگام مطالعه سرسری شهریار روی مینماید.
در گفتارها مردی را در برابر خود می یابیم که آزادیخواه به تمام معناست و آزادی را بالا ترین موهبتها میداند و آن جا که سخن از آزادی به میان میآید میگوید :
⚠️«در جامعه که حکومت استبدادی جای آزادی را میگیرد آن جامعه دیگر پیشرفت نمیکند ،نه ثروت افزایش مییابد نه قدرتش و دربیشتر موارد جامعه درسراشیب زوال میفتد»
یا
✅« کسی که میخواهد برای کشوری قانون اساسی بنویسد ، وظیفه اصلیاش اینست که همه احتیاط های لازم را برای حفظ آزادی بعمل آورد»
یا
«چقدر خطرناکست اگر دولتی جمهوری یا پادشاهی ازطریق مجازاتها و اهانت های پیاپی مردم شهر را درحال ترس و نگرانی دائم نگاه دارد ، برای دولت رفتار خطرناک تر از این نمیتوان تصور کرد
⛔️ آنجا که شهروندان احساس ناامنی میکنند برای مصون ماندن از خطر ب هر وسیلهای دست می یازند ازکوشش برای براندازی دولت نمی هراسند »
گفتارها 📖
ماکیاولی ✏️
2.البته اندیشه های هر اندیشمندی ممکن است در طول زندگی دچار تحول شود.پیش از این هم جای دیگر گفته بودم که میان دو رساله ی "جمهوری" و "قوانین" افلاطون ناهماهنگی هایی وجود دارد. در سده ی بیستم با انتشار یک سری از دست نوشته های دوران جوانی کارل مارکس مشخص شد که «مارکس جوان» با مارکس دوران کهنسالی کاملا یکی نیست.لنین به مناسبت فضای سیاسی عقاید گاه متناقضی ارائه می داد که ویتفوگل در کتاب «استبداد شرقی» به خوبی این اندیشه های متناقض را نشان داده است.در مقطعی درست مانند یک مارکسیست سربه راه و ارتدکسِ پایبند به اصول روسیه را برای انقلاب پرولتری آماده نمی بیند در مقطعی خود رهبری «انقلاب»ی را بر عهده می گیرد! در ایران خودمان نگاه "جلال آل احمدِ" متمایل به کسروی و سپس عضو حزب توده ی دهه ی 1320 به "نقش دین" با آل احمدِ پس از کودتا یکی نیست. "زرین کوب" در مقطعی «دو قرن سکوت» می نویسد در مقطعی در آن تجدید نظر می کند در مقطعی «کارنامه ی اسلام» می نویسد و دوباره در اواخر عمر گویا بهترین کتاب خود را همان دو قرن سکوت می دانست!
3.اما میان مطالب مندرج در "شهریار" و دفاع از حق مردم تناقض فاحشی وجود ندارد.کتاب شهریار به سیاست آنگونه که هست نگاه می کند نه آنگونه که در خیالات و بر اساس معیارهای اخلاقی خودمان می خواهیم باشد و این واقع بینی بزرگ ترین «جرم» ماکیاولی است. البته ممکن است ما با بخش هایی از عقاید ماکیاولی مخالف باشیم و قطعا بخش هایی از اندیشه ی ماکیاولی ممکن است بسیار خطرناک باشد اما باید توجه داشت که هیچ اندیشمندی نمی تواند به طور کامل خارج از ظرف زمانی و مکانی خودش بیندیشد.برای شناخت یک متفکر تنها مراجعه به آثار او کفایت نمی کند بلکه باید جامعه ای را که او در آن زندگی می کرد شناخت.باید وقایع زندگی شخصی او را تا حد ممکن شناخت.تبعیت بی چون و چرا و همچنین رد بی چون و چرای هر اندیشمندی به یک اندازه زیان بار است و باعث کوته بینی می شودکاری که ما ایرانی ها بدان عادت کرده ایم.برای نمونه به رفتار هواداران پر و پا قرص و ایضاً «دشمنان» پر و پا قرص «شریعتی» «کسروی» یا «مطهری» نگاه کنید.
4.ماکیاولی به عنوان محصول رنسانس ایتالیا , یکی از بزرگ ترین اندیشمندان تاریخ بشری است.مخالفان «قدیسش» هرچه می خواهند بگویند.هرچند بنیانگذار فلسفه ی سیاسی مدرن در غرب ماکیاولی نیست بلکه "توماس هابز" است اما به گمان حقیر بزرگ ترین کار ماکیاولی زدودن نگاه اخلاق مدارانه به مسائل جامعه و سیاست بود.نگاهی که می تواند ضداخلاقی ترین نتایج را به دنبال داشته باشد.
5.روش کسانی مانند ماکیاولی یا منتسکیو این است که به وقایع تاریخی گذشته خیلی استناد می کنند و سعی در نگاه عمیق تر و نتیجه گیری از آن وقایع دارند.در این استنادها بیشتر به کتبی مانند تاریخ هرودوت یا حیات مردان نامی پلوتارک یا کتب تاریخی از این دست مربوط به تاریخ روم نظر دارند.گاهی هم به داستان های مندرج در کتاب مقدس ارجاع می دهند.مثلا در آثار این اندیشمندان نام پادشاهان هخامنشی مثل کوروش داریوش یا خشایارشا زیاد دیده می شود. در این باره کاری که من خودم به خاطر تنبلی و ضیق وقت انجام ندادم اما فکر می کنم بسیار مفید باشد این است که قبل از خواندن این کتب یک دور حداقل بعضی از کتب مورد استناد اینان را بخوانیم و سپس به کتبی مانند گفتارها شهریار یا روح القوانین منتسکیو مراجعه کنیم.به این ترتیب هم روش شناسی اینان را بهتر می توان درک کرد و هم تحلیل های آنان را بهتر سنجید.