رسته‌ها
کلیات شمس تبریزی
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 272 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 272 رای
م‍ش‍ت‍م‍ل‌ ب‍ر ۴۲۰۰۰ ب‍ی‍ت‌ اش‍ع‍ار ف‍ارس‍ی‌ و ع‍رب‍ی‌ و م‍ل‍م‍ع‍ات‌، ۳۵۰۲ غ‍زل‌ و ق‍ص‍ی‍ده‌ و م‍ق‍طع‍ات‌ و ت‍رج‍ی‍ع‍ات‌ ب‍ا ۱۹۹۵ رب‍اع‍ی‌
ب‍ان‍ض‍م‍ام‌ ش‍رح‌ ح‍ال‌ م‍ول‍وی‌ و فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان شمس


دیوان شمس تبریزی یا دیوان کبیر، دیوان مولانا جلال‌الدین محمد بلخی شامل غزل‌ها، رباعی‌ها و ترجیع‌های اوست. دیوان شمس تبریزی در عُرف خاندان مولانا و سلسلهٔ مولویه در روزگاران پس از مولانا با عنوان دیوان کبیر شناخته می‌شده‌است. گویا آنچه در تداول مولویان جریان داشته‌است همان دیوان یا غزلیات بوده‌است و بعدها عنوان دیوان کبیر را بر آن اطلاق کرده‌اند. همچنین عنوان دیوان شمس تبریزی یا کلیات شمس تبریزی نیز از عنوان‌هایی است که در دوره‌های بعد بدان داده شده‌است، به اعتبار این که بخش اعظم این غزل‌ها را مولانا خطاب به شمس‌الدین تبریزی سروده‌است.
نسخه‌های مختصر و کامل این دیوان از قدیم نزد اهل ذوق و اصحاب خانقاه رواج داشته که به تناسب مجالس سماع معمولاً به ترتیب بحور وزنی اشعار بوده و پس از رواج چاپ هم با عنوان دیوان شمس تبریزی یا کلیات شمس تبریزی بارها و بارها در ایران و هند به چاپ رسیده‌است. آخرین، جامع‌ترین و درست‌ترین چاپ آن با بهره‌گیری از ۱۲ نسخه قدیمی و مهم به‌ترتیب حروف قوافی [حرف آخر بیت]، توأم با ترتیب بحور هر حرف، در ده مجلد به دست بدیع‌الزمان فروزانفر اولین بار در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. هفت جلد نخست از ده جلد دیوان شمس تبریزی در چاپ تصحیح‌شدهٔ فروزانفر شامل شامل غزلیات، ترجیعات و ترکیبات و انتهای جلد هفتم فرهنگ نوادر لغات دیوان و جلد هشتم شامل رباعیات و دو جلد آخر شامل فهرستهای گوناگون دیوان کبیر است که روی هم رفته شامل ۳۶۳۶۰ بیت، و دارای ۳۲۲۹ غزل و ۱۹۸۳ رباعی و ۴۴ ترجیع است.
در دیوان شمس تبریزی بعضی غزل‌ها فاقد تخلص است و بعضی خمُش، خامُش و خاموش و خمش‌کن در پایان غزل دارد که تخلص مولوی است. در حدود صد غزل یا کمتر با تخلص به نام حسام‌الدین چلبی و نیز صلاح‌الدین زرکوب دارد، و بقیهٔ غزل‌ها به نام شمس و شمس تبریز و شمس‌الحق تبریز است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
1570
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/07/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کلیات شمس تبریزی

تعداد دیدگاه‌ها:
209
گفتم ببینمش و مگرم درد اشتیاق ساکن شود
بدیدم و مشتاق تر شدم

از سعدی شعر گذاشتم برجک مولانا رو بزنه
نبود
موزیسین کاسبکار دلال صفتی

متاسفانه مشکل فرهنگ ما از افرادی مثل شماست که بجای نقد هنر به نقد شخصیت افراد دست می زنند و هنرمندان را با القاب ناشایست ( و صد البته بدون هیچ دلیل و مدرکی) صدا می کنند!
من تنها به دو نمونه اشاره کردم و نام بردن صدها نفر از هر رشته ی هنری در ایران کار چندان سختی نیست.ولی بعنوان مثال اگر شما با استاد نصرالله افجه‌ ای آشنایی نداشته باشید بجای توجه به هنر او موضوع دیگری را پیش می کشید! بنابراین نام بردن از هنر برای کسی که از هنر هیچ نمیداند ( و بعضی هنر ها را قرون وسطایی می داند :)) در حالی که هنر هیچگاه زمان و مکانی ندارد) چه فایده ای دارد.
در مورد بتهوون و باخ و دیگر هنرمندان کلاسیک نمیدانم چقدر اطلاعات دارید( و شاید تنها اسمشان را شنیده باشید) اما تا جایی که من میدانم ( و تنها آرشیو بنده از موسیقی باخ به 100 گیگابایت میرسد و مدت زیادی به آثار آنها گوش داده ام) نه تنها در ایران بلکه در تمام نقاط دنیا بی همتا هستند و هیچ هنرمندی ادعا نمی کند که در حد این اشخاص است!!!
هنر موسیقی به شاخه های مختلفی تقسیم می شود و هر رشته از آن در نقطه ای از دنیا شکوفا می شود.بعنوان مثال هیچ هنرمند آمریکایی ادعا نمیکند که می تواند در موسیقی سنتی ایران هنرمندان جهانی داشته باشد و همینطور در روسیه هنرمندی از سبک راک برنخواسته که با گروههای آمریکایی و انگلیسی رقابت کند.اما همین روسیه در سبک کلاسیک چایکوفسکی را دارد.بنابراین دلیل نمی شود وقتی کشوری هنرمندی مانند باخ در موسیقی کلاسیک نداشته باشد پس در تمام شاخه های موسیقی هیچ هنرمند شاخصی ندارد( بعنوان مثال جامائیکا هنرمندی جهانی مانند باب مارلی دارد.)
ظهیر فاریابی:
سخن چه عرضه کنم با جماعتى که ز جهل
ز بـانــگ خـر نــشناسـند نـــطـــق عـیســـى را
دیدید حالا؟ نهایتا توانستید تنها به نام دو نفر یکی در موسیقی و دیگری در مینیاتور اکتفا کنید. در مورد شجریان که شما او را استاد می خوانید می دانم اگر اظهار نظر کنم باز هم مغضوب خواهم شد چون در دیار کوران بالاخره باید بپذیریم که یک چشم پادشاه است. مسلما در فقدان اساتید بزرگی چون بنان و محمودی خوانساری و تاج اصفهانی و بزرگانی چون اینان خوب ، موزیسین کاسبکار دلال صفتی مثل شجریان را باید روی تخم چشمهایمان بگذاریم. در مورد فرشچیان هم البته تردیدی نیست که ایشان در نوع خود بی نظیرند ولی واقعا تنها با یک گل می توان ادعا نمود که ما در گلستان هنر به سر می بریم؟ فرشچیان فقط یکی است . دیگر چه؟ آیا همین یکی برای کشوری که داعیه ی هنر و فرهنگ دارد و به حافظ و سعدی و نظامی و مولوی و عطارش می نازد کافی است؟ در ادبیات داستانی که را داریم در این سی سال اخیر؟ در شعر که را داریم در این سی سال اخیر؟ در نقاشی فرشچیان برای خود واقعا نابغه ای است و مایه ی افتخار ولی در بسیاری زمینه ها دستمان خالی خالی است و متاسفانه ادعایمان زیاد. همان مثل معروف جیب خالی و پز عالی. شما در موسیقی آوازی تنها توانستید نام یکی را ببرید ولی موسیقی که فقط آوازی نیست. کدام آهنگساز بزرگ را داریم که بتواند مثلا با نوابغی چون باخ و بتهون و شوپن و موتسارت و نظیر اینها قابل قیاس باشند و حتی در درجاتی پایین تر از اینها باشند؟ ما حتی یک رهبر ارکستر سنفونیک نداریم و بعد از اینکه استاد بزرگ حشمت الله سنجری از دنیا رفت، دیگر هر کسی را آوردند جای او ، نتوانست همین یک ارکستر از هم پاشیده را اداره کند. تمام ایران است و همین یک ارکستر سنفونیک و در حالیکه ژاپن در هر شهر خود بیش از سی ارکستر سنفونیک دارد و در توکیو پنجاه ارکستر سنفونیک. وقتی از در قیاس بخواهیم بر آییم آنجاست که در می مانیم و باید پاسخ بدهیم ما که این گونه متعصبانه سخن می گوییم واقعا که هستیم و چند مرده حلاج ایم.
در اینکه چرا پیام شما حذف شد، برای من هم جای سوال است!
در واقع 7 هنر را بعنوان هنرهای اصلی( و سر شاخه های هنر) بحساب می آورند که شامل 1.موسیقی 2.هنرهای دستی ( مثل همان سفالگری) 3.هنرهای ترسیمی(مثل خطاطی و نقاشی) 4.ادبیات(مثل شعر و داستان) 5.معماری 6&7.حرکات و هنرهای نمایشی( مثل سینما و تئاتر)
در واقع اینها هنر هستند( که بعضی از آنها بنظر شما قرون وسطایی هستند! ).اینکه هنری قدیمی باشد دلیل بر بی ارزش بودن آن نیست.
در همین دوران هم ما در هر یک از این شاخه ها هنرمندان بزرگ و بی همتایی داریم.اینکه هنر و هنرمندان ما برای اکثر ایرانیان شناخته شده نیستند دلیل بر نبود هنرمند نیست.کسی نمی تواند ادعا کند که ما موسیقی دان و نقاش و خطاط و معمارِ هنرمند نداریم.ما هم در هنر و هم در علم بسیار تواناییم و هنرمندان و دانشمندان جهانی داریم( مثل استاد فرشچیان یا استاد شجریان و خیلی های دیگر که در کار خود استاد و صاحب سبک هستند).اما متاسفانه خیلی از آنها نا شناخته اند و کسانی که باید به معرفی آنها بپردازند، به هنرمندان و دانشمندان بها نمی دهند.
[quote='alinuri2002']ضرب المثل معروفی هست که می گویند: برش کم محلی تیزتر از شمشیر است. یعنی واقعا بعضی از افراد که به مفاخر ملی و مذهبی توهین می کنند و ذهن ناقص خود را معیار قضاوت در همه چیز می دانند شایسته این هستند که جوبی در خور بیابند. بیشتر این افراد تنها قصد خودنمایی دارند و چون جایی خریدار ندارند سعی می کنند کاری کنند که مورد توجه قرار گیرند. جواب دادن به این افراد خود بی شخصیت کردن خویشتن است.[/quote]
واسه چی خود نمایی؟ مگر اسم و شهرت و موقعیتی در انتظارمه که از این طریق بخوام خود نمایی کنم؟ موضوع اینه همین شماهایی که تا این حد متعصبانه از کتاب شمس دم می زنید حتی نیمی از آن را هم مطالعه نکرده اید . انصافا کلاه خودتان را قاضی کنید و بی تعارف بگویید چند صفحه از کتاب شمس تبریزی را خواند ه اید؟ یا چند قصه از مثنوی مولانا را مرور کرده اید؟ اگر اخلاق داشته باشید حقیقتش را خواهید گفت و اگر شما هم تحت تاثیر مفاخر ملی قرار داشته باشید مسلما به دروغ متوسل خواهید شد و خواهید گفت شمس تبریزی را صد بار دوره کرده اید و آن هم نه یک بار. در ضمن در مورد خود نمایی هم درست می فرمایید! آخر قرار است در انتخابات دوره ی آینده ی مجلس کاندیدا شوم و لذا نیاز مبرم به خودنمایی داشته و دارم وحالا که دستم برایتان رو شده لطف کنید و از از رای دادن به اینجانب دریغ نفرمایید. و کلام آخر اینکه اگر این مفاخر ملی حداقل نتواند ظرفیت شما را در حد تحمل ولو یک مخالف افزایش دهد به چه درد می خورد؟
[quote='9770sara']نقل قول:
فقط میتونم بگم از شنیدن این حرف خیلی متاسفم روشنفکرای سراسر دنیا فقط فارسی یاد میگیرن که بتونن اشعار شاعرای ما رو درک کنن .[/quote]
از کجا می دونید؟ شایدم فارسی یاد می گیرند که مثل مستر بین مسلمان بشند و بیاند ایران تا از این طریق وارد بهشت بشند!!!
جالب اینکه کامنت هایی را هم که من در پاسخ آن دوست عزیز گذاشته ام حذف شده است و لابد این هم از تاثیرات همین مفاخر ملی است . و اما در پاسخ آن دوست که می فرمایند هنر و علم و فرهنگ مقولات جداگانه و متفاوتی اند من هم موافقم. کاملا همینطور است. پس تا اینجای قضیه پذیرفته ایم که ما فاقد علم هستیم اما هنر و فرهنگ را داریم. حال سوال من این است که هنر ما چیست؟ جز مصرف کردن؟ نهایت هنر ما در همان هنرهای دستی و سفال گری و اینهاست که به شدت قرون وسطایی اند و نهایتا متعلق به دوران صفویه اند. از هنر امروز چه نصیبمان شده؟ در نقاشی چه کرده ایم؟ در رمان و داستان چه شاهکاری به دنیا عرضه کرده ایم؟ در موسیقی که دیگر واویلا !! در مورد فرهنگ هم لطف کنید بگید تجلی آن در کجا و در چیست؟ من نمونه هایی عرض کردم که تجلی یکی از آنها اتفاقا هرروز درکوچه و بازار به چشم می خورد. مردمی که بر سر هیچ یکدیگر را زیر بمبارانی از الفاظ رکیک می گیرند و این مسئله اتفاقا عمومیت هم دارد. یکی دیگر از مظاهر فرهنگ تیراژ کتاب یک کشور است که در اینجا به قدری فضاحت بار است که حتی آنهایی که ضد کتاب اند هم شرمشان می شود از آن یادی کنند و صدایشان در آمده است. ملتی به این بزرگی تیراژ کتابهایش به هزار نسخه هم نمی رسد. هنر و فرهنگ تجلی اش همین چیزهاست دیگر. اگر غیر از این است و من و امثال من خبر نداریم لطف کنید هنرها و فرهنگ های ما را بر شمارید تا بلکه از خواب خرگوشی بیدار شویم.
[quote='meran444'][/quote]
آن یکی علم است و دیگر هنر است...
شما علم را با هنر مقایسه می کنید؟! یعنی هنر هیچ ارزشی ندارد؟
اینطور بخواهیم مقایسه کنیم که تابلوی مونالیزا هم فقط یک نقاشی ساده است و مومیایی فرعون هم فقط یک جنازه است!
پس به این ترتیب تمام آثار تاریخی و هنری مثل موسیقی و شعر و نقاشی و فیلم و ... را دور بریزیم و بجایش رآکتور هسته ای راه بیاندازیم؟!!
حالا دیگر عقب افتادگی هامان از دنیا بماند که حتی افغنستان و پاکستان و بنگلادش و زیمبابوه را هم باید در رویاهایمان آرزو کنیم تا بتوانیم پا به پایشان دراین جهان پر سرعت حرکت کنیم.
کلیات شمس تبریزی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک