از خواف تا ابیانه: دو منظومه، دو اقلیم
نویسنده:
مجتبی کاشانی
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
سری دارم در هوای دوست، دلی در گرو کویر، ذوقی و خامه ای در خدمت این دو، و زبانی جاری از درد و محرومیت مردم «خواف». در جنوب خراسان، در مرز افغانستان و در شمال قاین، مشاهده بیمارانی که با تبی سوزان چند کیلومتر راه را در زیر آفتابی سوزان تر پیاده می رفتند تا در روستای دیگری طبیبی آنهم هفته ای یکبار آنها را ببیند! مشاهده مردمی که عمری را با تیمم به درگاه خداوند به نماز ایستاده بودند! اطلاع از وضع زنان روستائی بارداری که بجای تولد مرگ آفریده بودند! مشاهده جوانانی که در اثر بلای بیکاری و اعتیاد به تباهی کشیده شده بودند! ملاحظه آن روستائی که بر مرگ گوسفندانش بر اثر خشکسالی همچون که بر مرگ فرزندانش می گریست! شنیدن درد دلهای کشاورزی که در انتظار کشته های دیگران بود و چند سال بود که طعم نان خویش را نچشیده بود! مشاهده سفره خالی روستائی که حتی از کره و پنیر کوپنی هم در آن خبری نبود! مشاهده آن جوان روستائی سرگردان در شهر که بجای گندم، سیگار میفروخت و بجای بره و بزغاله، پیکان می شست و اطلاع از وضع چوپان جوانی که از غصه حمله گرگ به گوسفندانش خود را به دار آویخته بود!، دل کویری مرا آنچنان به درد آورد که از میان آن مثنوی سفرنامه خواف شعله ور شد...
سری دارم در هوای دوست، دلی در گرو کویر، ذوقی و خامه ای در خدمت این دو، و زبانی جاری از درد و محرومیت مردم «خواف». در جنوب خراسان، در مرز افغانستان و در شمال قاین، مشاهده بیمارانی که با تبی سوزان چند کیلومتر راه را در زیر آفتابی سوزان تر پیاده می رفتند تا در روستای دیگری طبیبی آنهم هفته ای یکبار آنها را ببیند! مشاهده مردمی که عمری را با تیمم به درگاه خداوند به نماز ایستاده بودند! اطلاع از وضع زنان روستائی بارداری که بجای تولد مرگ آفریده بودند! مشاهده جوانانی که در اثر بلای بیکاری و اعتیاد به تباهی کشیده شده بودند! ملاحظه آن روستائی که بر مرگ گوسفندانش بر اثر خشکسالی همچون که بر مرگ فرزندانش می گریست! شنیدن درد دلهای کشاورزی که در انتظار کشته های دیگران بود و چند سال بود که طعم نان خویش را نچشیده بود! مشاهده سفره خالی روستائی که حتی از کره و پنیر کوپنی هم در آن خبری نبود! مشاهده آن جوان روستائی سرگردان در شهر که بجای گندم، سیگار میفروخت و بجای بره و بزغاله، پیکان می شست و اطلاع از وضع چوپان جوانی که از غصه حمله گرگ به گوسفندانش خود را به دار آویخته بود!، دل کویری مرا آنچنان به درد آورد که از میان آن مثنوی سفرنامه خواف شعله ور شد...
آپلود شده توسط:
Lantern
1392/06/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از خواف تا ابیانه: دو منظومه، دو اقلیم