رسته‌ها
بوستان سعدی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 47 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 47 رای
از روی نسخه تصحیح شده محمدعلی فروغی

محمدعلی فروغی: کلیات شیخ سعدی گنجینه ای است که نمی توان قدر و قیمت برای آن معین کرد. اگر از دست و زبان کسی برآید که از عهده ی ستایش او به در آید، دست و زبان من نیست و مرا آن جسارت نباشد که قدم به این میدان گذارم. از نثرش بگویم یا از نظمش؟ از حکمت و عرفانش بسرایم یا از اخلاق و سیاستش؟ مراتب عقلی او را بسنجم یا حالات عشقی؟ غزلیاتش را یاد کنم یا قصایدش را؟ به گلستانش دعوت کنم یا به بوستان؟ پس، بهتر آن است که سخن دراز نکنم و به همین کلمه قناعت ورزم که هرچند سرافرازانه می گویم که قوم ایرانی در هر رشته ای از علم و حکمت و ادب و هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده و لیکن اگر هم به جز سعدی کسی دیگر نپرورده بود، تنها این یکی برای جاویدان کردن نام ایرانیان بس بود. مداحی از شیخ سعدی را زبان و بیانی مانند زبان و بیان خود او باید؛ اما هیهات که چشم روزگار دیگر مانند او ببیند! هفتصد سال از زمان او می گذرد و نه تنها مانند او ظهور ننموده؛ بلکه نزدیک به او هم کم کس دیده شده است. گویی این شعر را درباره ی خود سروده است که: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را/ تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
244
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
noir
noir
1392/06/30
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بوستان سعدی

تعداد دیدگاه‌ها:
4
با سلام.کتابی در باب شرح سیاسی بر بوستان و گلستان از نویسنده ای تا به حال نوشته شده است؟ ممنوم
آن نه عشق است که از دل به زبان می آید/.../وان نه عاشق که از معشوق به جان می آید
.
عاشق آن است که بی خویشتن از ذوق سماع/.../پیش شمشیر غمش رقص کنان می آید
.
حاش لله که من از تیر بگردانم روی/.../گر بدانم که ازان دستو کمان می آید
.
اندرون با تو چنان انس گرفتست مرا/.../که ملولم ز همه خلق جهان می آید
.
سعدیا این همه فریاد تو بی دردی نیست/.../آتشی هست که دود از سر آن می آید
با سلام به همه دوستان و آرزوی سالی خوب و پر از کامیابی برای همه هم میهنان گرامی
درباره استاد سخن و بلبل سخن سرای ایران زمین (سعدی بزرگ) همین بس که با خود این بزرگوار همنوا بشویم و بگوییم :
الا ای که بر خاک ما بگذری***به جان عزیزان که یادآوری
که گر خاک شد سعدی، او را چه غم؟***که در زندگی خاک بوده ست هم
به بیچارگی تن فرا خاک داد***وگر گرد عالم برآمد چو باد
بسی برنیاید که خاکش خورد***دگر باره بادش به عالم برد
مگر تا گلستان معنی شکفت***بر او هیچ بلبل چنین خوش نگفت
عجب گر بمیرد چنین بلبلی***که بر استخوانش نروید گلی
(بوستان-باب چهارم -در تواضع- ص 340 همین کتاب آپلود شده)
چاپ خوبی‌ست از بوستان سعدی. چاپ‌های معتبر دیگر، چاپ انتشارات خوارزمی و کلیات سعدی چاپ هرمس است و همچنین کلیات سعدی چاپ امیر کبیر
بوستان سعدی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک