بوسه تقدیر
نویسنده:
فریده شجاعی
امتیاز دهید
با صدای مهماندار هواپیما از عالمی که در ان غرق بودم بیرون امدم . مهماندار اعلام کرد که هواپیما هم اینک در فرودگاه بین المللی مهر اباد به زمین نشسته است . من که تشنه دیدن خاک وطنم بودم چشمانم را گشودم و بوی شهر را با تمام وجود استنشاق کردم ....
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بوسه تقدیر
:-):inlove:8-)
گیرایش کجاست یا جذابیتش تو چی هست ؟
:stupid::-(:stupid:
سعی میکنم به زور هم شده بقیه رو بخونم البته اگه یه بلایی بسر خودم نیاوردم به خاطر تلف کردن وقتم :baaa::D:baaa:
تقدیر را نمی دانم چیست اما بی تقصیر هم نیست!!!!!
قضا و قدر الهی را اما خوب می دانم چون در زندگیم تأثیراتش فراوان بوده. ولی نیک می دانم که سرنوشت ما از پیش تعیین شده نیست و خوب می دانم که عروسک خیمه شب بازی هم نیستیم. گاهی یک تصمیم(درست یا نادرست)، یک اشتباه یا یک عملکرد، مسیر زندگی آدمی را به کلی تغییر میدهد و همه اینها بسته به اراده و عقل و خرد ماست. محیط هم بی تأثیر نیست. اما مهم این است که انسان راضی باشد از آن تصمیم و عملکرد. و بپذیرد مسئولیت کارهایش را.
احساسات ما مقصر هستند نه تقدير ما...
اي كاش احساس عشق مي برد
عاليجناب عشق
من حاضرم شكست بخورم فقط براي همان عاليجناب
زندگي اگر به خاطر عاليجناب تلخ شود باز هم شيرين است