نمی پویم من این ره را
که آرامش
نه در رزم است
که در بزم است و با جام است!
سخنها کار خود می کرد
میان جمع موج افتاد
شدند اندیشه ها سرگشته در گردابی از تردید
سپاه یاس در کار تسلط بود
بر امید
چه باید کرد ؟
سلام و با تشکر بسیار:x
خواب روئیای فراموشیهاست
خواب را دریابیم
که در آن دولت خواموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در روئیا میبینم
و ندایی که به من میگوید
گرچه شب تاریک است دل قوی دار
سحر نزدیک است
زمانی دور
در ایرانشهر
همه در بیم ، نفس در تنگنای سینه ها محبوس
همه خاموش
و فریاد در زنجیر
و پای آرزو در بند
هزار آهنگ و آوای خروشان بود و شب خاموش
فضای سینه از فریاد ها پر بود و لب خاموش
و باد سرد
و باد سرد
چونان کولی ولگرد
به هر خانه ، به هر کاشانه سر می کرد
و با خشمی خروشان
شعله روشنگر اندیشه را
می کشت !!!!!!!!
با درود فراوان از زحمات آن سایت مردمی و بسیار عالی
مدام باشید سرفراز
و امّا
دلم بگرفت
از این حرف های تکراری و درباری
آیا بهتر نیست به جای این همه گزافه بافی
لختی فکر کنیم و ببینیم اطراف خویشتن را
که چه می گذرد!؟
هیهات !
ما هنوز در این زندان سکندر
باید منتظر بمانیم
ما با این حرف ها هنوز
لایق دیدار آن خورشید نیستیم...
کجایی ای ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درفش کاویان
خواب روئیای فراموشیهاست
خواب را دریابیم
که در آن دولت خواموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در روئیا میبینم
و ندایی که به من میگوید
گرچه شب تاریک است دل قوی دار
سحر نزدیک است
كتابناك دوست خوب من
در ایرانشهر
همه در بیم ، نفس در تنگنای سینه ها محبوس
همه خاموش
و فریاد در زنجیر
و پای آرزو در بند
هزار آهنگ و آوای خروشان بود و شب خاموش
فضای سینه از فریاد ها پر بود و لب خاموش
و باد سرد
و باد سرد
چونان کولی ولگرد
به هر خانه ، به هر کاشانه سر می کرد
و با خشمی خروشان
شعله روشنگر اندیشه را
می کشت !!!!!!!!
مدام باشید سرفراز
و امّا
دلم بگرفت
از این حرف های تکراری و درباری
آیا بهتر نیست به جای این همه گزافه بافی
لختی فکر کنیم و ببینیم اطراف خویشتن را
که چه می گذرد!؟
هیهات !
ما هنوز در این زندان سکندر
باید منتظر بمانیم
ما با این حرف ها هنوز
لایق دیدار آن خورشید نیستیم...
کجایی ای ...