قانون قوه باه - آداب زناشویی
نویسنده:
محمدابراهیم آوازه
امتیاز دهید
رهنمودهای ۱۴ معصوم
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
بیشتر
آثار فردی و اجتماعی ازدواج موقت همراه با احکام آن
محمد ابراهیم آوازه
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قانون قوه باه - آداب زناشویی
از تواریخ و تفاسیر معتبری چون تاریخ طبری و تفسیر معالم التنزیل و منابع دیگر هم که بگذریم هر کس اندکی در نص صریح آیه فوق تعمق کند به روشنی منظور آنرا در می یابد. جایی برای داستانسرایی ها و سانسورهای صداوسیمایی نیست. آورنده ی قرآن خود نیز به روشنی اذعان داشته که ترغیب فرزندخوانده اش به نگه داشتن همسرش خلاف میل باطنی اش بوده و تنها بدلیل هراسش از آشکار شدن دلباختگیش به زنی شوهردار و سرزنش مردمان به کتمان خواسته قلبی اش پرداخته. آنگاه که در کار خواهش دل فرو مانده به سان دفعات متعدد دیگر الله را به یاری طلبیده و خواسته ی خود از زبان او گفته و به مراد دل دست یافته.
کار بدانجا کشیده بود که جایی دیگر و در ماجرایی مشابه عايشه خطاب بدو می گوید: " انی اری ربک يسارع فی هواک " (می بينم خدايت به انجام خواهشهای نفسانی تو می شتابد.)
من با شنيدن اين آيه، رضايت خويش را به وسيله كسى به آن حضرت ابلاغ كردم و گفتم اختيار من با اوست و به هر كس كه او مىخواهد مىتواند مرا به ازدواج وى درآورد، و آن حضرت نيز براساس مصلحت و حكمت، مرا به همسرى «زيد» برگزيد. اين ازدواج، ازدواج سادهاى نبود و مقدمهاى بود براى شكستن يك سنت غلط جاهلى، زيرا در عصر جاهليت هيچ زن با شخصيت و سرشناسى حاضر نبود با بردهاى ازدواج كند، هر چند داراى ارزشهاى والاى انسانى باشد. اما اين ازدواج ديرى نپائيد و بر اثر ناسازگاريهاى اخلاقى ميان طرفين، منجر به طلاق شد، هر چند پيامبر اسلام (ص) اصرار داشت كه اين طلاق رخ ندهد اما رخ داد. سپس پيامبر اسلام (ص) براى جبران اين شكست زينب در ازدواج، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزيد.
بنابراین با توجه به اینکه زید پسر خوانده پیامبر(ص) بود، و مردم خیال می کردند که پسر خوانده در احکام مانند پسر حقیقی است، و نمی توان با زن طلاق داده او ازدواج کرد. پیامبر(ص) به دستور خداوند برای شکستن این سنّت خیالی جاهلی، با زینب ازدواج کرد، تا سنت شکنی کرده باشد. در عین حال یهودیان به پیامبر(ص) تهمت زدند که خود می گوید ازدواج زن پسر حرام است، ولی خودش با زینب زن پسر خوانده اش ازدواج نموده است، در رد آنها آیه 4 و 5 سوره احزاب نازل گردید.
که ترجمه اش این است: «خداوند فرزند خوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است، این سخن شما است که به دهان خود می گویید (سخنی بی پایه و باطل) اما خداوند حق را می گوید و به سوی حق هدایت می کند، آنها را به نام پدرانشان بخوانید، که این کار نزد خدا عادلانه تر است...»
رسول خدا(ص) از بيم اين كه مبادا منافقين بگويند پيامبر با زن پسرش ازدواج كرده، در امر ازدواج خود با زينب تعلل مىكرد تا اين كه از ناحيه خداوند متعال مورد عتاب قرار گرفت و آیه فوق نازل گردید. پس از نزول اين آيه بود كه رسول خدا(ص) زينب را به ازدواج خويش در آورد. رسولاكرم(ص) زينب دختر عمه خود را از كودكى مىشناخت، بنابراين چه چيز مانع ازدواج او با زينب مىتوانست باشد؟ و از سويى، چگونه فردى حاضر مىشود دخترى را به ازدواج شخصى در آورد و پیشنهاد دهنده چنین ازدواجی باشد، و پس از آنكه شوهر كرد به او تمايل پيدا كند؟!
از وبلاگ: قرآن کلام آفریدگار است
http://www.ghorankalamegod.blogfa.com/cat-18.aspx
« و آن گفتار یک شاعر نیست. (ولی) کمتر ایمان می آورید (41) و نه گفتار یک کاهن (اما) کمتر متذکر می شوید. (42) (این کتاب) فروفرستاده ای است از جانب پروردگار جهانیان (43) و اگر او برخی از گفتارها را به ناحق به ما می بست (44) مسلما او را با تمام قدرت می گرفتیم (و به عذاب می کشیدیم) (45) پس بی تردید شاهرگ قلبش را می بریدیم/46) در آن صورت هیچ یک از شما جلوگیر از (عذاب) او نبود (47) و همانا این (قرآن) یادآوری است برای پرهیزکاران (48) و ما حتما می دانیم که از میان شما تکذیب کنندگانی هستند (49) و این قرآن حتما حسرتی برای کافران خواهد بود (50)».
«و هیچ مرد مومن و زن مومنی را نسزد آن گاه که خدا و رسولش فرمانی را (درباره آنها) صادر نمایند برای آنها اختیاری در کارشان باشد. و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند مسلما به گمراهی آشکاری در افتاده است. (36) «و (به یاد آر) زمانی که به کسی که خدا به او نعمت (ایمان) بخشیده بود و تو نیز بر او نعمت داده بودی (آزاد کرده و پسر خوانده ات بود) می گفتی همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن و تو آنچه را که خداوند (در آینده) آشکارسازنده آن بود (مامور شدنت به ازدواج با مطلقه وی) در دل خود پنهان می داشتی و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزوارتر بود که از او بترسی. پس چون زید نیازش را از وی برآورد (و طلاقش داد) او را همسر تو کردیم تا برای مومنان در ازدواج با همسران پسرخواندهایشان (آنگاه که پسر خوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند) سختی و منعی نباشد و امر (تکوینی) خداوند همواره شدنی است (37)».
شان نزول آيات (احزاب/36-37) به گفته غالب مفسران و مورخان اسلامى در مورد داستان ازدواج زينب بنت جحش (دختر عمه پيامبر گرامى اسلام) با زيد بن حارثه برده آزاد شده پيامبر (ص) نازل شده است. ماجرا از اين قرار بود كه: قبل زمان بعثت و بعد از آن كه خديجه با پيامبر (ص) ازدواج كرد خديجه بردهاى به نام" زيد" خريدارى نمود كه بعدا آن را به پيامبر (ص) بخشيد و پيامبر (ص) او را آزاد فرمود، و چون طائفهاش او را از خود راندند، پيامبر (ص) نام "فرزند خود" بر او نهاد و به اصطلاح او را "تبنى" كرد. بعد از ظهور اسلام" زيد" مسلمانى مخلص و پيشتاز شد و موقعيت ممتازى در اسلام پيدا كرد، و چنان كه مىدانيم سرانجام يكى از فرماندهان لشكر اسلام در جنگ موته شد كه در همان جنگ شربت شهادت نوشيد. هنگامى كه پيامبر (ص) تصميم گرفت براى"زيد" همسرى برگزيند، از "زينب بنت جحش" كه دختر" اميه "دختر" عبد المطلب" (دختر عمهاش) بود، براى او خواستگارى نمود. "زينب" نخست چنين تصور مىكرد كه پيامبر (ص) مىخواهد او را براى خود انتخاب كند، خوشحال شد و رضايت داد، ولى بعدا كه فهميد خواستگارى از او براى" زيد" است، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش كه" عبد اللَّه" نام داشت او نيز با اين امر به سختى مخالفت نمود.
از خود «زينب» آوردهاند كه: گروهى از بزرگان قريش از من خواستگارى كردند، و من خواهرم «حمنه» را نزد پيامبر گسيل داشته و در اين مورد نظر او را خواستم كه آن حضرت «زيد» را به عنوان همسر آينده من معرّفى فرمود؛ و در اين مورد من و خواهرم خشمگين شديم و گفتيم آيا در ميان اين همه بزرگان و چهرههاى ريشهدار، يك برده را به همسرى دخترعمّهات پيشنهاد مىكنى؟ و درست آن گاه بود كه فرشته وحى آيه (احزاب36) را فرود آورد.
من با کسانی که حرف منطقی برای گفتن ندارند وکارشان فقط تحریف تاریخ و توجیه است.هیچ بحثی ندارم
نمی دونم شاید بهشت زیر پای مادران است منظور اینه که میشه اونو بفروشنو حالشو توی این دنیا ببرن.
سئوالمو جواب بدید دوست من اسلام در این دنیا چه به زنان داد؟
سوای سایر مطالبتان باید به این گزینه پاسخ داد. در مورد این ازدواجهایی که می گویید غیر ضروری باید بدانیم که در ان زمان ها یک سری ازدواج ها بنا بر مصلحت های سیاسی صورت می گرفته و فقط مختص به حضرت محمد نبوده و در سرتاسر دنیا انجام میگرفته و می توان در تاریخ موارد متعددی یافت که ازدواج هایی در جهت سیاسی و حکومتی صورت گرفته مثال روشنش ازدواج هایی که در سریال جومونگ و امپراتور بادها صورت میگیرد که نشان دهنده این فرهنگ در تمام نقاط دارد نه فقط شبه جزیره عربستان.
اما در مورد دیگری که اشاره کرده اید باید گفت در آن زمان رسم این بود كه اشراف زاده ها و صاحبان مقام، با افرادی كه «برده» و یا «آزاد شده» بودند ازدواج نمی كردند. زینب، دختر عمه پیامبر(ص) و نوه عبدالمطلب بود. اینگونه دخترها اشراف زاده به حساب می آمدند و زید بن حارثه برده آزاد شده و پسر خوانده بود. آداب و رسوم آن زمان اجازه نمی داد كه اینگونه جوانان با هم ازدواج كنند. مأموریت اصلی پیامبر هدایت مردم به راه خدا و شكستن سنت ها و آداب جاهلی آن زمان بود. پیامبر اسلام شخصا به منزل دختر عمه اش رفت و از او برای زید خواستگاری كرد و زینب گفت: من از او برترم.در این باره آیه آمد و اعلام كرد كه هیچ زن و مرد مؤمنی حق ندارد در برابر درخواست پیامبر از خود استقلال نشان بدهد (احزاب، آیه 36).
پس از نزول این آیه زینب رضایت داد و همسر زید شد و یكی از سنت های جاهلی با این ازدواج باطل شد. این ازدواج دوام نیاورد و به طلاق منجر شد.
قبل از اسلام ازدواج با همسران طلاق گرفته ی پسر خوانده حرام تلقی میشده اما بعد از اسلام خداوند آن حکم حرمت را بی دلیل میداند و آن را ناشی از احکام غلط معرفی می کند و از پیامبر می خواهد حکم عدم حرمت ازدواج با زنان مطلقه پسر خواندگانشان را اعلام کند و بطلان این عقیده حرمت ازدواج را اشکار سازد و چون به نظر می رسد پیامبر از این کار و شکستن فرهنگ جا افتاده در میان اعراب ترسی در دل دارد آیات37 و 38 احزاب نازل شد و حجت را برای انجام این سنت شکنی بر پیامبر تمام کرد و به پیامبر امر فرمود که با زن مطلقه ی پسر خوانده اش ازدواج کند بدون ترس از حرف مردم و برای نشان دادن حکم خداوند در این باب.آیات به روشنی توضیح داده اند:
2.آزمایش ژنتیک آنقدر ها هم هزینه بر نیست که توجیه کننده محدودیتی خاص برای زنان و لاابالی گری برای مردان باشد!
3.بیرون انداختن فرزندان بالای 18سال در غرب اصلا هیچ ربطی به موضوع بحث ما نداشت نمی دانم از کجا علمش کردید! قانونی که شما به آن اشاره کردید.مرز استقلال فرزندان از پدر و مادر را تعیین کرده و ضروتا فرزند را در تولد 18 سالگی از خانه بیرون نمی کنند!!ثانیا یک طرز فکر در میان آنها وجود دارد که هر انسانی باید مستقل باشد و این امر را از 18سالگی به فرزندانشان آموزش می دهند.واین قانون بیشتر مفید بوده تا مضرر.بهتر از سیستم جاری در کشور ماست که بیشتر فرزندان به خاطر عدم استقلال مالی و سیستم بد اقتصادی کشورمجبورند به والدینشان وابسته باشند.دراین میان اکثر والدین حق هرگونه دخالت در امور زندگی فرزندانشان را به خود می دهند جرا که فرزندانشان مستقل نیستند!
4.واینکه ازدواج مجددرا به موارد خاص محدود می کنید!!بهانه برای موارد خاص زیادست!!من مرد عربی را می شناختم که چون تاجر بود واز کشوری به کشور دیگر می رفت در هر کشوری یک زن داشت و بهانه اش این بود که می توانم خرجشان را بدهم!!!یا مرد دیگری که وقتی زنش حامله می شد سراغ زنان صیغه ای می رفت! محدودیت ایجاد شده را بهانه کرده و ازداوج موقت رو حق قانونی و شرعی و طبیعی خود می دانست!
با توجه به اختیاری بودن تمامی اعمال انسان، خیانت به هر نحوی، چه از جانب مرد و چه از جانب زن گناهی بسیار نابخشودنی است.
هیچکس نمی تواند صرفا به بهانه جایزالخطا بودن انسان، با کسی غیر از همسر قانونیش، رابطه جنسی داشته باشد.
ازدواج موقت یا همان ازدواج صیغه ای شکل مدرن هوس بازی برای هوسبازان است ....
شاید بتوان گفت هر فاحشه ای عملاً اهل خیانت دائم است و شغلش و عادتش فاحشگی است !! اما هر کس که خیانت کند الزاماً شغلش و منبع درآمدش تن فروشی نیست!!
در لغت نامه دهخدا برای تعریف (( فاحشه )) شعری آمده است:
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اماتو چنانکه مینمایی هستی ؟
پس همانطور که میبینید (( فاحشه )) هر لحظه به دام دیگری پای خود را میبندد... هر لحظه... نه یکی دو بار!! فاحشه یا روسپی کسی است که رسماً از این راه کسب درآمد میکند؛ یک روز صیغه حاج مسعود است و روز دیگری صیغه داش بهزاد و روز دیگر صیغه میرزاتقی... هر روز با یکی... دستمزدش را هم در پایان اتمام مدت صیغه نامه میگیرد...
اما یک زن معمولی بعنوان یک انسان (( ممکن الخطا )) ممکن است یکبار در زندگی بلغزد... یا فرضاً یکبار خیانت کند که البته صد در صد کار ناپسندی است؛ همانطور که برای مرد ناپسند است... اما این بدان معنا نیست که این زن خطاکار کارش تن فروشی است!!! هرگز این دو مفهوم ، یعنی (( خیانت )) و (( فاحشگی )) یکسان و همسنگ نیستند... دو چیز کاملاً مجزا هستند.
این نکته هم قابل ذکر است که درست همانطور که فاحشگی در ((انسان مؤنث)) وجود دارد؛ فاحشگی در ((انسان مذکر)) هم وجود دارد. مردی که هر دم با زنی روی هم میریزد و بنا را بر سوء استفاده جنسی و احساسی از زنان مختلف گذاشته است و به اصطلاح (( دون ژوان )) است به نوعی مبتلا به فاحشگی مردانه است...
شاید خطرات فاحشگی مردانه، به مراتب خطرناکتر از فاحشگی زنانه باشد. چرا؟! مرد فاحش در خلوت خود میگوید من آنچنان توانا هستم که میتوانم ده ها زن را اغوا کنم!! و هوس خویش را ارضا کنم... اما زن فاحشه در خلوت خود میگوید من آنچنان نیازمند هستم که به ده ها مرد تن خویش را میفروشم!! مرد فاحش (( اغلب )) با اشتیاقی درونی هوسش را خالی میکند و زن فاحشه (( اغلب )) با اکراهی درونی جیبش را پر میکند... مرد فاحش صرفاً ((بهر هوس)) با این و آن است. اما زن فاحشه اغلب (( بهر نیاز )) با این و آن است. باید ببینیم با این اوصاف مرد فاحش هوسباز خطرناکتر است یا زن فاحشه نیازمند!!! زور هوس زیاد است؛ زور نیاز هم زیاد است... اما به گمانم ((هوسبازان مریض)) خطرناکتر و راسخ تر از ((نیازمندان مریض)) هستند...