رسته‌ها
تو را به نام خطاب کند و گوید...
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 14 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 14 رای
.

پیکی به فراز سرت پرّان است. زیرتر می آید. تو را به نام خطاب کند و گوید؛ نام من قاصدک است و این را معانی بسیار باشد و هر معنا را علتی بُود....
(از متن کتاب)

تعداد صفحات: ۷
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
9
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sahareft
sahareft
1392/04/16

کتاب‌های مرتبط

من عروسکم
من عروسکم
0 امتیاز
از 0 رای
فلک
فلک
4.3 امتیاز
از 5 رای
دلتنگی
دلتنگی
4 امتیاز
از 11 رای
سو نداری ای چشمِ سیاه
سو نداری ای چشمِ سیاه
4.2 امتیاز
از 6 رای
سوسن چلچراغ من
سوسن چلچراغ من
5 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تو را به نام خطاب کند و گوید...

تعداد دیدگاه‌ها:
63
[quote='sinyasin']
...
البته بنده الان التفات دیدنش را نصب نگاهم کردم . از شواهد یقین است که حمل بر قدیم است نوشتارتان .
به هر حال ممنون .
.[/quote]
ممنون از شما که خواندید :)
[quote='sinyasin']
دریافتیدم . همان دقیقه و بی اطاله خوانیدم و گرفتم آنچه ناگرفتنیست را .
همچون دختری قجری که زیر درد ارباب سایه میپراند نوشته ها بوی آجر میداد .
بوی مسدودیت نفس هایی که در آنی از جملات سینه را خش میدهد .
اول تا آخرش کهنگی به تازگی آمیخته بود و همین پاردوکس غنی تر میکرد جهش نگاه را .
کلمات ، دقیق در جای خود بودند . جملاتِ درازی که افکار را خیس خیس به هم ربط میداد .
البته بنده الان التفات دیدنش را نصب نگاهم کردم . از شواهد یقین است که حمل بر قدیم است نوشتارتان .
به هر حال ممنون .
.[/quote]
یاسی شاهی عزیز...شاید تکراری باشه اما بیش از اون که فکر کنید کشته مرده نثرتون هستم.ای کاش یه کلاس خصوصی می ذاشتید و رمزو رموز کار را واسه ما هم بر ملا می کردید.8-)

دریافتیدم . همان دقیقه و بی اطاله خوانیدم و گرفتم آنچه ناگرفتنیست را .
همچون دختری قجری که زیر درد ارباب سایه میپراند نوشته ها بوی آجر میداد .
بوی مسدودیت نفس هایی که در آنی از جملات سینه را خش میدهد .
اول تا آخرش کهنگی به تازگی آمیخته بود و همین پاردوکس غنی تر میکرد جهش نگاه را .
کلمات ، دقیق در جای خود بودند . جملاتِ درازی که افکار را خیس خیس به هم ربط میداد .
البته بنده الان التفات دیدنش را نصب نگاهم کردم . از شواهد یقین است که حمل بر قدیم است نوشتارتان .
به هر حال ممنون .
.
بدون ربط و یه هویی:
(بیگانه ها)
سالها تخته بند تلسکوپی وسواس گونه قدرتمند
در مریخ به سراغ زندگی می گشت
و پسرک واکسی ِ لقد خورده
عاقبت در سرما جان داد
لعنتی،لا اقل کفش هایت را خودت واکس نزن.
ولی سحر خانم اگر چه اثر هنری قیمت نداره اما بازم خیلی گرون حساب کردی.7 صفحه 2.25 مگا بایت:::::آقا یکی به 124زنگ بزنه;-)
[quote='soheil100']
فکر کنم همه با این موضوع موافقند.سحر گرامی پیشنهاد می کنم کار های تصویریتان را هم در مجموعه ایی گرد آوری و یا چاپش کنید و یا در اینجا اپ.تکرار می کنم بد جور عاشق این دیو شدم.[/quote]
صد در صد موافقم!!!خیلی جالب میشه به نظرم!!مرسی از پیشنهاد خوبتون!
[quote='poorfar']و پر معناترین و دلچسبترین قسمتش از نظر بنده:
............
اما چند نکته:
1- تصویر جلد کتاب شاهکار است،و از آنجا که کار خود نویسنده است،ارزشش در نظرم دوچندان شد ! دوست من سعی کنید آثار طراحیتان را حتی از روی بوم جمع آوری کنید،و به صورت مجازی یا حقیقی منتشر کنید،چرا که استعداد و زیبایی فراوانی در هنرتان می بینم
2..................................................[/quote]
فکر کنم همه با این موضوع موافقند.سحر گرامی پیشنهاد می کنم کار های تصویریتان را هم در مجموعه ایی گرد آوری و یا چاپش کنید و یا در اینجا اپ.تکرار می کنم بد جور عاشق این دیو شدم.
[quote='soheil100']سحر گرامی من هنوز تو کف طرح جلدم.یه حالت خاصی داره.
و در کمال احترام در کمال احترام در کمال احترام....خوب دلم نمیاد بگم خیلی ناجوانمردانه بود خبر ندادید[/quote]
پوزش من رو بپذیرید سهیل عزیز
خب اون زمان بنده هنوز افتخار آشنایی با جنابعالی و دیگر دوستان رو نداشتم و خب بعد از فلانی ها هم که دیگه
این کار من که داستان هم نیست طبیعتا به فراموشی سپرده شد ;-)
حالا خوشحالم میکنید اگر مطالعه بفرمایید :)
[quote='soheil100']سحر خانم عزیز ازتون گلایه دارم.این کی اپ شد ؟ این همه هم در موردش کامنت هستو و من تازه حالا ملتفتش شدم.آقا جان یه اطلاع رسانی چیزی ؟شایدم مارو قابل ندونستید؟به هر جهت من پرو تر از این حرفا هستمو مهمون ناخونده.طرح جلدش هم عالیه مثل همیشه و لطفن یه توضیحی هم در موردش بدید.[/quote]
:)
سهیل گرامی اختیار دارید
خب این اولین کاری بود که من آپ کردم. مربوط به زمانی است که هنوز در کتابناک خیلی خیلی تازه وارد بودم :)
در واقع مجموعه کوچکی است از چند قطعه ادبی کوتاه مجزا که به نثر قدیم نوشته شده(شاید بتوان گفت به نثر مرسل)
خوشحال میشوم مطالعه بفرمایید :)
سحر گرامی من هنوز تو کف طرح جلدم.یه حالت خاصی داره.8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)8-)
و در کمال احترام در کمال احترام در کمال احترام....خوب دلم نمیاد بگم خیلی ناجوانمردانه بود خبر ندادید;-)
تو را به نام خطاب کند و گوید...
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک