زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
نویسنده:
حامد عبدالصمد
مترجم:
ب. بی نیاز
امتیاز دهید
درباره نویسنده: "حامد عبدالصمد در سال 1972 در مصر زاده شد و در یک خانواده سنی مذهب پرورش یافته است. پدرش که سمت مفتی و امام یک مسجد در مصر را دارد، معلم اصلی او در تعالیم اسلامی بوده است. او در کنار پدر تا 12 سالگی بیش از نیمی از قرآن را از بر کرده بود. عبدالصمد در دانشگاه قاهره در رشته های زبان انگلیسی و فرانسوی تحصیل کرد و در سن 23 سالگی به آلمان رفت و در دانشگاه آگسبورگ به تحصیل در رشته علوم سیاسی مشغول شد و آن را با موفقیت به پایان رساند.
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
بیشتر
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
آپلود شده توسط:
persianking
1392/04/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
من باور دارم زوال دنیای اسلام در پیش رو ست دین هایی مصری و بابلی و عیلامی وجود داشتند که سال ها پیش منقرض شدند و صرفا ردپایی کوچک اما ظریف از آنها باقی مانده است عیلامی ها با 3000 هزار سال قدمت نابود شدند در دنیای امروز که تحولات بسیار بسیار شدید است و گویی نسلی که 5 سال پیش دنیا آمده با نسلی که 5 سال پیش مدرسه رفته است با همدوره های پیشین خود شدیدا تفاوت دارد
این دنیای امروز ماست که در تحول است و در این بین ملل و کشورهایی موفق است که که خردمندی را پیشه کنند کار و فکر خوب را بپذیرند و کار و فکر بد را رد کنند چه این افکار خوب یا بد ملی باشد یا بیگانه
به شخصه تصور میکنم اگر فرهنگی بتدریج محو شود ایراد از دورن خود آن فرهنگ است که نتوانسته خود را با روز تطبیق دهد و حرفی برای گفتن داشته باشد
جهان امروز ما حتی بیشتر ناشی از فرهنگ غربی هم نیست بلکه ناشی از تحول هایی است که فن آوری با خود آورده است
برای نمونه شلوار های جین و کفش های ورزشی در کشورهای غربی سابقه زیادی ندارد اما محصول فن آوری آمریکاست که به علت مناسب بودن فراگیر شده است ابتدا شلواری جین به علت ضخامت و مقاومت الیاف آن برای کارگران کارخانه ها در آمریکا رواج یافت و سپس به شهروندان عادی و سراسر دنیا رسید
جالب است بدانیم غذاها و میوه هایی مثل گرچه فرنگی و بادمجان و هندوانه و سیب زمینی متعلق با آمریکای جنوبی است و شاید تا 70 سال پیش کمتر کسی در ایران اصلا از وجود این میوه ها خبر داشته است چای نوشیدنی دوم ایرانی ها مدت زیادی نیست که فراگیر شده است و برنج که یک غذای اصلی ایرانی است سابقه طولانی در ایران ندارد حتی 100 سال پیش غذاهای مرسوم مردم ایران در کنار خلیج فارس با غذای مرسوم ایرانیان در کردستان و آذربایجان و اصفهان بسیار بسیار متفاوت بود ولی اکنون از نظر غذا تا حدی یکسان شدن فرهنگ ها دیده می شود
من با نظر greywolf بیشتر موافقم چرا ما نباید چیز خوب را بپذیریم و چیز بد را رد کنیم (مال هر مذهب یا ملتی که باشد)
مثلا نظم و ترتیب اداری و نظامی و قوانین بین المللی مربوط حقوق یا اقتصاد را رد کنیم و انگ غربی بر آن بزنیم آن هم برنامه هایی که کارآمدی خود را در گذشته ثابت کرده اند
نمی شود از بچه بازی های رایانه ای را گرفت و گفت برو فقط هفت سنگ بازی کن (که البته هفت سنگ بازی کردن بد نیست و خوب است ویژگی های مثبت فرهنگی بیشتر تبلیغ شود و بودجه به آن اختصاص داده شود)
به نظر من نوعی یکسان شدن فرهنگ ها در پیش روست که ناشی از تکنولوژی است البته به شخصه هیچ ایرادی نمی بینم شخصی به ژاپن سفر کند و از مدل درب های ورودی ژاپنی ها خوش آید و بخواهد برای خانه اش چنین دری بسازد یا به کاشان سفر کند و دوست داشته باشد مدل گچ بری های خانه اش به سبک آنجا باشد نه جنوب ایران یا از منو غذای مکزیکی خوشش آید.
کسی است که میخواهد کارش پیش رود .
پس
برایش مهم نیست به چه کسی سجده میکند
چنین جامعه ای با چنین افرادی باید هم رو به زوال رود .
خانم گیلدخت آیا من و شما کوچکترین دخالتی در اینکه در کدام کشور، در کدام خانواده، با چه دین و مذهبی به دنیا بیائیم داشتیم؟
آیا من و شما با اختیار و آگاهی ایران شرقی را به عنوان کشور و محل زندگی خود انتخاب کردیم؟
آیا من و شما از روی آگاهی و مطالعه زیاد به این نتیجه رسیدیم که اسلام بهترین و کاملترین دین بوده و سپس شهادتین را به زبان آورده و مسلمان شدیم؟
مثل اینکه دین و فرهنگ و شرقی و یا غربی بودن هم از جمله خصوصیات ژنتیکی شده اند که از پدر و مادر به ارث برده می شوند و خود انسان نمی تواند در تعیین و انتخاب آنها دخالتی داشته باشد.
خانم گیلدخت فرض کنید من و شما در کشور آمریکا و در خانواده ای مسیحی به دنیا آمده بودیم، آیا باز شما اسلام را به عنوان بهترین و کامل ترین دین قبول داشتید؟ و یا با شنیدن کلمه اسلام به یاد ترور و خشونت می افتادید؟
آیا بجز این است که اگر در یک خانواده هندو به دنیا می آمدیم بجای اینک روی به قبله برگردانیم در مقابل مجسمه الهه های گوناگون هندو خم و راست می شدیم و حاضر نبودیم که کوچکترین اهانتی را به مقدسات دین هندو تحمل کنیم؟
در زمان جلال آل احمد جامعه ایران و تمام روشنفکران جامعه ما تنها با دو مکتب فکری چپ و یا دینی و یا ملغمه ای از این دو آشنائی و گرایش داشتند و انگار نه انگار که مکتب لیبرالیسم و دمکراسی نیز وجود دارد.
جلال آل احمد در ابتدا جزو جریان روشنفکری چپ بود. بعد از اینکه از این جریان سرخورده شد(که حق هم داشت) چون هیچ الترناتیوی بجز دین در مقابل خود نمی دید در اواخر کار خود از روی ناچاری به دین روی آورد و از یک جاله به چاله دیگری افتاد.
[/quote]
دوست فرهیخته ام جناب بیگ بور ، در این مبحث کاملا با شما موافقم و منظور من هم همین بود . در مقابل کسانی که به غرب می رن و مفتون فرهنگش می شن ، یقینا افرادی با پشتوانه و سرمایه غنی فرهنگ شرقی هم در غرب زندگی می کنن و باور های خودشونو دارن . نکته ظریفش این جاست که آیا از دید نویسنده زوال جهان اسلام به جهانش برمی گرده یا به اسلام؟( آسیب شناسی مطلب مورد نظرم بود)
فعلا مساوی هستند:D:D
ادم نمیدونه بخنده واقعا ؛یا گریه بکنه !!چه بکنه!!!!...
نه عزیزم من نگفتم که این نظر من هستش ، گفتم کتاب باتوجه به ایات قران این مساله بیان کرده .در مورد اینکه پیامبردر زمان خودش و شاید اینده میخواست انسان به درجه اعلای بشیریت وانسانیت و به کمال برسه با شما کاملا موافقم داداشم:x:x ...:)
جلال را خیلی دوست دارم ولی پس از سه بار خواندن غربزدگی در نوجوانی ، اکمال جوانی و میانسالی معتقدم که هنوز تحت تاثیر چپ بوده و مزید علت گرایش به مذهبی ها که این کتاب را نوشته . شاید به مسایل درستی اشاره کرده ولی حق نداشته بدون استدلال و صرفن بر اساس قیاس دو طیف جامعه ایرانی نظرش را در طول تاریخ معاصر تعمیم و کلیت بدهد . میتوانستیم از غرب آنچه نیک است بیاموزیم ولی نخواستیم کما اینکه آنان در خیزش رنسانس از شرق آموختند . نمیشود بدون در نظر گرفتن نظام سلطه در جهان که واقعیتی دائمی است جهان را به دو نیمکره تقسیم کرد و در عین حال مدعی بود که خدا همه را از یک زوج خلق نموده !!!! باید پذیرفت که روزگاری هم در غرب ، مساله شرق زدگی مطرح بوده :)
خدا به پیامبرش فرمود تو را مبعوث نکردم جز برای تکمیل مکارم اخلاق . مشکل از جایی آغاز میشود که دیگران که افرادی عادی و نه رسول مبعوث و خلیفه منصوص بودند خواستند به تبعیت از سلف صالح بساط حکومت دینی برپادارند و خلیفه گری را آغاز کردند . قرآن صامت است و تا زمانی که شارح صالح ندارد هرکس ادعا کند میخواهد با تمسک بدان حکومت عدل برپا کند خواسته و ناخواسته ره به باطل می برد . در این خلا بهترین گزینه ساخت فردیت با تمسک به دین و ساخت اجتماع با گزینش آرای عمومی میباشد. تطابق دین با ایدئولوژی های تجربی بشری چه سوسیالیته چه دموکراسی کاری عبث است چرا که به تعداد آدمیان برداشت های متفاوت از دین و ایدئولوژی وجود دارد . کما اینکه اکثریت آمرکاییان در مسیحیتشان مومن ترند از ما در مسلمانی مان . به گمان من ، ما از خود خدا هم سبقت گرفته ایم !!!!
البته این نظر فردی من است ، امید که حذف نشود [/quote]
داداش این نظرت منو یاد کتابی انداخت که اگر اشتباه نکنم اسم کتاب فقها و حکومت بود ..که در این کتاب به این اشاره میکنه که باتوجه به آیات قرآن پیامبر عزیز هدفش و قصدش تشکیل حکومت نبوده!!!
نویسنده اش دکتر محمد جعفر هرندی هست که دانشیار فقه و حقوق اسلامی هست که قبلا در حوزه درس خونده بود و بعد راهی دانشگاه میشه، که فکر کنم به درجه حتی اجتهاد هم رسیده باشه .:)
حالا نکته مهم اینه که هر عزیزی بتونه این کتاب اگر بتونه در بازار نابسامان کتاب گیر بیاره و بزاره توی سایت من شک ندارم که این کتاب محبوبترین کتاب سال توی سایت کتابناکمون میشه:D