رسته‌ها
گلهایی از گلستان
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 33 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 33 رای
به انتخاب: بهاءالدین خرمشاهی

بخشی از پیشگفتار کتاب:
سعدی از ستون های سترگ سخن پارسی است. کمتر شاعر و نویسنده ای، شعر و نثر را به این پایگاه راسخ و جایگاه شامخ رسانده اند. شیرینی و شیوایی سخن او در غزل همتایی جز حافظ ندارد. همین است که او را از دیرباز افصح المتکلمین (شیواترین سخنوران) لقب داده اند. سعدی در انواع سخن استاد است. چه غزل، چه قصیده، چه مثنوی (بوستان)، چه حکایات منثور (گلستان و مجالس - که بازنگاشت خطابه های پرشور و حال و مواعظ اوست -) چه قطعه، چه رباعی و ترجیع بند و این هنر او نیز گفتنی است که در دوگانه یا دوزبانه سرایی (معروف به ملمعات: فارسی - عربی) یا حتی آثار سه زبانه (معروف به مثلثات: فارسی، عربی و گویش کهن شیرازی) استادی بی بدیل است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
34
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Mahsaa
Mahsaa
1401/03/22

کتاب‌های مرتبط

حماسه های صربی
حماسه های صربی
3.3 امتیاز
از 3 رای
خیابان گلستان
خیابان گلستان
4 امتیاز
از 6 رای
سعدی: رب النوع بلاغت
سعدی: رب النوع بلاغت
4 امتیاز
از 6 رای
سعدی نامه یا بوستان
سعدی نامه یا بوستان
4.4 امتیاز
از 7 رای
عاشقانه های سعدی
عاشقانه های سعدی
4.3 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گلهایی از گلستان

تعداد دیدگاه‌ها:
12
حکایت
درویشی را ضرورتی پیش آمد، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى فرمود تا دستش بدر کنند.
صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بحل کردم.
قاضى گفت : به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم.
صاحب گلیم گفت : اموال من وقف فقیران است ، هر فقیرى که از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته ، پس قطع دست او لازم نیست .
قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش ‍ قرار داد و به او گفت : آیا جهان بر تو تنگ آمده بود که فقط از خانه چنین پاک مردى دزدى کنى ؟!
دزد گفت : اى حاکم ! مگر نشنیده اى که گویند: خانه دوستان بروب ولى حلقه در دشمنان مکوب .
چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده

دشمنان را پوست بر کن ، دوستان را پوستین
دوستان کسی کتابی سراغ داره از این نقاشی های مینیاتوری باشه و داستان در کنارش گفته بشه
داریم چنین چیزی اصن؟
گلهایی از گلستان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک