رسته‌ها
یادداشتهایی برای یاسی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 64 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 64 رای
پویا و یاسی دو هم بازی اند که در کودکیهای خود به یکدیگر علاقه ای خاص دارند. این دو در یک رویداد خارج از تصور از یکدیگر جدا می افتند. سالها بعد پویا همه چیز را باز گو میکند.
قالب داستان " رمان-شعر " میباشد با وزنی که بیشتر آن سمت رمان است.
لازم به توضیح است که این رمان تا مرز نشر کاغذی نیز پیش رفت که به دلایلی وسیع و نا گفته از انتشار آن منصرف شدم.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
126
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
mohsen ghahari
1392/02/21

کتاب‌های مرتبط

مینی بوس
مینی بوس
4 امتیاز
از 2 رای
بعل بابل
بعل بابل
4.5 امتیاز
از 23 رای
عروج
عروج
4 امتیاز
از 4 رای
روانپریشی تهران
روانپریشی تهران
4 امتیاز
از 4 رای
مرحوم ماتیا پاسکال
مرحوم ماتیا پاسکال
3.9 امتیاز
از 8 رای
پیراهن نیلی و شب
پیراهن نیلی و شب
3.8 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یادداشتهایی برای یاسی

تعداد دیدگاه‌ها:
176
[quote='mohsen ghahari']نقل قول
دوست عزیزم. ضمن سپاس از لطفت باید بگم دفاتری دارم که اگه وقت بشه میتونم از توشون سپیدها ، ترانه ها ،نیمایی ها و یا غزل هایی بیرون بکشم و به دوستانم تقدیم کنم.و با اطمینان میگم که لذت خواهند برد.
اما دریغ از زمان به خود اندیشیدن!!
نمیدونم شاید هم کسی به من زمانی هدیه کرد که برای خودم باشـــــــــــــــــــــم....
راستی کسی نمیخواد به من زمان هدیه بده؟ محتاجم...[/quote]
زمان ثانیه ای 1.000.000 تومن میفروشم کی میخواد؟؟؟!!!؛):D:D:D:D:D:D;-);-);-);-);-)
با تمــام مداد رنگی های دنیــا ...
به هر زبانی که بدانی یا ندانی ...
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام ...
تنهــا یک جمله برایت خواهم نوشت ...
دوسـتــت دارم.
.
.
.
پــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد….
.
.
.
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی ...
خـیــالـت راحـت !!....
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...
.
.
.
نـــــه نـــــام . . .!!
نـــــه چــــــــهره . . .!!
نـــــه اثر انگـــــشت . . .!!
آدم ها را از طرز " آه " کشیدن ‌شان بشناسید...!!
...*
بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم
تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم
حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو
بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم
تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی
توی رویاهای من عشق همیشگی بودی
آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته
بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته
چطور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو
آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو
دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده
چشم به راه تو می مونه همیشه غرق امیده
...*
صبر کن عشق تو تفسیر شود، بعد برو
یا دل از ماندن تو سیر شود، بعد برو
خواب دیدی که دلم دست بدامان تو شد
تو بمان خواب تو تعبیر شود، بعد برو
لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی
تو بمان تا به یقین دیر شود، بعد برو
صبر کن عشق زمینگیر شود، بعد برو
یا دل از دیده ی تو سیر شود، بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
تو بمان گریه به زنجیر شود، بعد برو
...*
خدایا به من آرامشی ده تا بپذیرم
آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،
دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که
می توانم تغییر دهم،
بینشی ده تا تفاوت آن دو را بدانم،
و فهمی ده تا متوقع نباشم که دنیا
و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند
...*
ای عشق، ای ترنم نامت ترانه ها
معشوق آشنای همه عاشقانه ها
ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانه ها
با هر نسیم، دست تکان می دهد گلی
هر نامه ای ز نام تو دارد نشانه ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت
گل با شکوفه ،خوشه گندم به دانه ها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانه ها
باران قصیده ای است تر و تازه و روان
آتش ترانه ای به زبان زبانه ها
اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بی کرانه ها
کوچه به کوچه سر زده ام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه ها
قیصر امین پور

یادمه بچه بودیم، تو گذشته های دور
اون زمان که قلب ما ، پربود ازشادی وشور
روزی که تورو دیدم، موهاتو بافته بودی
با گل سپید یاس، گلوبند ساخته بودی
بعد ازاون روزقشنگ، ازخدا راضی شدم
ازدم صبح تا غروب، با تو هم بازی شدم
چه روزای خوبی بود، ولی افسوس زود گذشت
تا یه چشم به هم زدیم، روزو هفته ها گذشت
یادمه روی درخت، دوتا دل کنده بودیم
سال بعد ازاون کوچه، مادیگه رفته بودیم
شاید اون دلا دیگه، خشکیده رو ساقه ها
شایدم بزرگ شده، زیربال شاخه ها
داریوش
[quote='eyelashes']اما یاسک من ا
به من نگاه کن
به منی که مغرورانه انکار میکند،ولی برای تو میمیرد!
(*از متن کتاب*)
خیلی قشنگ بود وبعضی قسمت های کتاب واقعا تاثیر عمیقی داشتن...در کل به دل من نشست
به نظرم شما میتونید در رسته شاعران کتابناکی هم با شعر شپید خوش بدرخشید...موفق باشید انشالله
[/quote]
دوست عزیزم. ضمن سپاس از لطفت باید بگم دفاتری دارم که اگه وقت بشه میتونم از توشون سپیدها ، ترانه ها ،نیمایی ها و یا غزل هایی بیرون بکشم و به دوستانم تقدیم کنم.و با اطمینان میگم که لذت خواهند برد.
اما دریغ از زمان به خود اندیشیدن!!
نمیدونم شاید هم کسی به من زمانی هدیه کرد که برای خودم باشـــــــــــــــــــــم....
راستی کسی نمیخواد به من زمان هدیه بده؟ محتاجم...
اما یاسک من ا
به من نگاه کن
به منی که مغرورانه انکار میکند،ولی برای تو میمیرد!

(*از متن کتاب*)
خیلی قشنگ بود وبعضی قسمت های کتاب واقعا تاثیر عمیقی داشتن...در کل به دل من نشست :x
به نظرم شما میتونید در رسته شاعران کتابناکی هم با شعر شپید خوش بدرخشید...موفق باشید انشالله:-)
بیــا گناه ندارد بــه هم نگاه کنیم
و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم !
نگاه و بــوسه و لبخند اگــر گناه بود
بیا که نامه‌ی اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خنده‌ای و لبی
تمــــام آخرت خویش را تبـــاه کنیم
به شور و شادی و شوق و ترانه تن بدهیم
و بار کــــوه غـــــم از شور عشق کاه کنیم
و خوش‌خوریم و خوش‌بگذریم و خوش باشیم
و تف بـه صورت انواع شیـــخ و شـــاه کنیم !!
و زنده‌زنده در آغــوش هــــم کباب شویم
و هرچه خنده به فرهنگ مرده‌خواه کنیم
برای سرخوشی لحظه‌هات هم که شده است
بیــــا گنــــاه ندارد بـــــه هـــم نگــــاه کنیم
از : فرامرز عرب عامری
یادداشتهایی برای یاسی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک