رسته‌ها
عسل گس
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 24 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 24 رای
یا زنبوریم بی عسل ، یا عسلی ولی نامطبوع . در هر دوصورت نیش را می زنیم هرچند به بهای جان شیرین !
دفتر چهارم نقل من ، تو ، او ، ما ،شما ، ایشان ...، هدیه ی بهار به کتابناک
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
104
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1391/12/25

کتاب‌های مرتبط

خم شده روی خود
خم شده روی خود
0 امتیاز
از 0 رای
سلام به آفتاب: مجموعه شعر
سلام به آفتاب: مجموعه شعر
4.3 امتیاز
از 3 رای
با من طلوع کن
با من طلوع کن
4.4 امتیاز
از 77 رای
طنین در دلتا
طنین در دلتا
4.5 امتیاز
از 15 رای
عقل دور
عقل دور
2.8 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عسل گس

تعداد دیدگاه‌ها:
55
گمکرده
سوزنی گم کرده ام
در میان کاهدان
دست سوی آسمان، همچون زاهدان
در میان موبدان و سالکان
سالک و زاهد شدم
سوزنم پیدا نشد
.
.
.
طوطیان غوغا کنند
سوزن تو در میان جنگل است
من شدم طوطی سبز
از درختی تا درختان پرکشان
هر چه گفتند طوطیان
من شدم هم داستان
طوطی سبز مقلد گشته ام
سوزنم پیدا نشد
خالی از فکر مولد گشته ام
سوزنم پیدا نشد
عاقلان نجوا کنند
در به رویم وا کنند
طعنه ها بر من کنند
توبه کردم از مقلد گشتنم
عاقل و آدم شدم
وآنچه گفتند آن شدم
سوزنم پپیدا نشد
راهی دریا شدم
ماهیان ای پولکان آفتاب
سوزنی گم کرده ام
در میان آبی دریا، شما
ردی از آن دیده اید؟
با نوای ماهیان
من شدم از راهیان
غوص کردم در دل دریا
ولی سوزنم پیدا نشد
.
.
.
---------------------------------------------------------------
زیباست و خواننده میل به خواندن ادامه آن دارد
زنده باشی محسن جان. چه قدر خوبه که این کتاب مورد تنفر بعضی ها هم هست. خوشحالم که عمرم هدر نشده
:-)

گریه کن دلم
گریه کن دل من
برای تنھایی پسر آدم
برای غصه دل دختر حوا
گریه کن دل من
برای غربت انسان
برای بی خیالی
پوچی
ھرزگی ھای فکر
خنده ھای بی دلیل
شقاوت ھای بی بدیل
گریه ھایی برای خروس قندی
گریه کن دل من
برای مردمی که
خندیدن و گریه بی بھانه را
از یاد برده
گریه کن دل من
برای نفھمی ،کج فھمی
خوش خیالی ھا
بی خیالی ھا
گریه کن برای اسارت بشر............
درود و صد بدرود بر شرف تو داداش فرهاد عزیزم ...........................
آقا اجازه
آهای شمایی که پولت زیاده
شما سوار ، ما لشکر پیاده

آهای شما که دکتری ، مهندس
آقا شما ، ماییم گدای مفلس
شما که تاجر هستی و حسابرس
امر شما به روی چشم مخلص
به من بگین چرا دلم گرفته
غبار غم روی دلم نشسته
شما که استادی و عقل کلی
پروفسوری ، همه ی کارات اصولی
شما نویسنده که خوش نویسی
شما سواد داری و خب رییسی
آهای شما که افسر پلیسی
دور از جونت - ما هم که کاسه لیسی
به من بگین دلم چرا تنگ شده
چشم من و دل شما سنگ شده
آهای همه سواد دارای عالم
وکیل و قاضی و جناب بی غم
منور الفکرای پر افاده
سیاسیون عرصه ی اراده
شما که هر حرفی زدین حسابه
سراتون از پری خودش کتابه
بگین چرا دنیا حالش خرابه
چرا دلای آدما کبابه
شما که اهل علمی و محقق
می خندی به شاپرکای عاشق
فیزیکدان و ریاضیدان و مغزی
شما هلو ، ما شنبلیله سبزی
جواب داری برای هر سوالی
ز جهل بی سوادا هی می نالی
بگین چرا دروغ و پز باب شده
معرفت و حیا چه نایاب شده
صحبت مردم که میشه ،، سخنگو
ما مردمم میشیم برات بلند گو
ما مردمان ، مخاطبیم همیشه
شمام که نیستی با ما از یه ریشه
جواب بده آهای آقا زرنگه
شما خانوم عاقل و قشنگه
بگین همه فکر لحاف خویشن
تو بند ریشن یا به فکر کیشن
زمین برای آدما چه تنگه
هر کی با همسایش داره می جنگه
تکنولوژی کار شماست ، نه ماها
شما سفیدا ، نه کاکا سیاها
نسخه پیچی کار کیه ؟ شما ها
مریض داره می میره ، روسیاها
خوب ببینین ، گرسنگی زیاده
برابری ، چرت و جفنگه ، ساده
آتیش سوزنده ، شما که داغی
دوده ماییم ، سیاه پر کلاغی
دوده کارش ، رفتنه اون بالاها
جواب بده ، آتیش به این چراها
سوزوندن و گرم شدنه کار تو
سوختن ما ، خوراک افکار تو
یکی دلش پر از غرور و شادی
خسته میشه از این همه زیادی
یکی دیگه غم داره صدتا صدتا
فرسوده میشه تو هجوم دردا
یکی میشه آقا و میر و سرور
یکی دیگه غلام و برده و خر
یکی هواش هوای عیش و مستی
اون یکی از دست میره دستی دستی
خلاصه آدما شدن سه دسته
درجه یک و درجه دو و درجه سه

درجه یکا دور آتیش نشستن
می میزن دور همی و مستن
درجه دو ها به شعله سرویس میدن
بخوان نخوان آتیشو تقدیس میدن
درجه سه ها گرسنه و خمارن
هیزم آتیشن چه دودی دارن

آهای شما عاقلا ، با سوادا
فیلسوفا ای حکیم درد مردا
دنیای رنگیتون همین زمینه ؟
بهشتی که وعده دادین همینه ؟
سوال دارم یه خروار از شماها
جواب بدین ، جواب به این چراها
بھارمنتظر بر آستانه
نشسته پشت در بی ھر بھانه
ندونم بوی عیده یا که یک سال
شده از عمر شیرین جاودانه
خدایا از تو میخواھم نمایی
اسیران را به آزادی روانه
فقیران را به نانی شادمانه
پرستوی مھاجر آشیانه
یتیمان را نوایی ھمدلانه
غریبان را ھوای خوب خانه
ھمه گمگشتگان را یک نشانه
یکایک عاشقان را عاشقانه
سیاهی و تباهی دور کن از این زمانه
عطا کن جاهلان را عاقلی روشنگرانه
فرو از آسمان ریز،
رحمت و مهر شبانه
بیفروز شعله عشق خودت را
بسوزان کینه ها در این زبانه
عطا کن عدل و آزادی زمین را
سرود و جشن و آواز و ترانه
که همپای بهار نوبرانه
بخندیم با نوای کودکانه
فرهاد قلندر
آقایی سعیدجان. سلام مارا به برادران وخواهران میهن دوست آذری مان برسان.
یاشا
گریه کن دل من
برای تنهایی پسر آدم
برای غصه دل حوا
گریه کن دل من
برای غربت انسان
برای بی خیالی
پوچی
هرزگی های فکری
خنده های بی دلیل
شقاوت های بی بدیل
گریه هایی برای خروس قندی
گریه کن دل من
برای مردمی که
خدیدن و گریه بی بهانه را
از یاد برده
گریه کن دل من
برای نفهمی ،کج فهمی
خوش خیالی ها
بی خیالی ها
گریه کن برای اسارت بشر
اشک بریز در سوگ
اینجا هر روز سیاوشی پر پر می شود
اینجا تیر بی توجهی
شمشیربی تفاوتی
هر روز روح میدرد
وجان میستاند
گریه کن دل من
برای دیاری که
هر روزش مرگه
و هر لحظه اش روزمرگی
گریه کن ، نترس
شفای تو همینه
شاید رگی جنبید
یه دونه ای داداش :(( :(( :((
عید نوروز برهمه رفقای کتابناکی خجسته باد
بهاری باشیدز اعماق دل
نه چون میمون خوش رقص زبل
خزان در لباس بهار عاقبت
بماند چون خران پا به گل
عیدی بنده به دوستانم :
سال نو منوال نو احوال نو
قسمت تو فال نو و حال نو
میرودیادگذشته گو برو
حافظی بگشا وجانم فال نو
شدزمستان و بیامد نو بهار
میرودایام غم هم میرسداقبال نو
ماه اگرپیدا نشد در ابرها
میرسد شوال و استهلال نو
گرزمستان قیل و قالی کرده است
هم رسد درکوچه مان اقوال نو
سال نو پوشی لباس و شال نو
هم بپوش اعمال و هم افعال نو
میروم آدم شوم در سال نو
گندمی نو باید و غربال نو
تیغ ما را گر شکستی محتسب
روزگارم می دهد شمخال نو
ازعقاب آموز آغازی جدید
پربریزدبهرچنگال و ظهور بال نو
از عروسان دست افشانی گرفت
روز نو آیدبه پا خلخال نو
عکس یخ درقاب دیوارآب شد
فصل نو درآسمان ، تمثال نو
قلندر.
شاد و سربلند و تندرست باشید دوستان :-)
حلالم کنید.
عسل گس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک