رسته‌ها
عسل گس
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 26 رای
یا زنبوریم بی عسل ، یا عسلی ولی نامطبوع . در هر دوصورت نیش را می زنیم هرچند به بهای جان شیرین !
دفتر چهارم نقل من ، تو ، او ، ما ،شما ، ایشان ...، هدیه ی بهار به کتابناک
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
104
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1391/12/25

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عسل گس

تعداد دیدگاه‌ها:
55
خلیفه جان ، چه بگویم :-/
درکودکی مشتاقانه تماشاگر رازبقا از تلویزیون بودیم ، چه میدانستیم تمرین روزهای نفسگیر زنده مانی در جنگل است !
مسعود عزیز:
سبدسبد برای تو
غزل غزل سروده ها
دعا کنم برادرم
تو مستی های کوچه ها
منم منم قلندرم
راهی کوی دلبرم
یادتوشد همسفرم
اسمتو اونجا میبرم
میگم بهش امام رضا
طبیب دلها و شفا
اگربدم ، بدگهرم
قلندرم ، دربدرم
رفیقای خوبی دارم
تو ابرا من خونه دارم
هرچی که خوب و خوبتره
ازهمه خوبیها سره
کرم کن و ببخششون
به لطف عشق دلاشون
منم که عاشقت شدم
ببر یه جای بی نشون
من بدم اما تو خوبی
که در زدی و میکوبی
شباذصداتو میشنوم
بیا بیا ، بیا بیا
قلندر
فراموشم شد تشکر کنم از آرزوهای بهاری محمدجان. هرچند بهارمن گذشته شاید :-)
جناب خر تو خر گرامی ، خیلی خوشحال شدم از دیدن کامنتتان که نوید بازگشت داد. همین است برادر ، امید که از ابرار باشید و باشیم. گفتند چرا خود را به رنج و خطر می افکنید برای کیانی که به شما گوش فرا نمیدهند؟! گفتند این حجتی است از ما که از ایشان نیستیم و عهد خود وفا نمودیم. ;-)
rainy71گرامی سپاس از آرزوهای زیبایتان
تندرست و برقرار باشید :-)
نسترن خانم ممنونم. با چسب شما بشدت موافقم ;-)
angelگرامی ، همینکه به وجد آمدید از سیاه مشق من ، مراد، حاصل است. شاد وسربلندباشید
محمد عزیز، انصاف شما را در بحث ها همیشه ستوده ام. به بنده لطف داری بزرگوار ولی انصاف نیست در بروی رفقا ببندی. دوسه بار امدیم به مهمانی صفحه ات که سر شکست بر دیوار B-)
تشکر میکنم از لطف بی شایبه ی دوستان.
امید که اینطور باشد ستاره خانم، که یک مردجنگی به ازصدسوار;-)
سپاس محسن جان. خودم هم قصه ی انسان را دوست دارم چون شاهدش بوده ام و هستم. عمری اگرباقی بود و حالی دکلمه اش خواهم کرد. :-)
درود مهدی جان. بالاخره از قله ی قدم به برهوت ما گذاشتی دایی :-D
در این تاریکی
چشمم به کورسوی امیدیست
که میدانم
عمرم کفاف دیدنش را نخواهد داشت .
--------
انسان است و آرزوهای محال
من اشتباه کردم
من اشتباهى بودم
من اشتباهى شدم

این تیکه اش خیلى قشنگه:x:x
من گناه کردم
من خود،گناه بودم
مى دیدم...
شنیدم
گلها را بو کردم
زن زیبا بود
من به زن خندیدم
من شاد بودم
زندگى زیبا بود
در شادى گناه بود
در شادى گناه بود که
دیدم،شنیدم
بویدم،خندیدم
بوسیدم
و.....
عاشق شدم:x:x

فرهاد جان،دوست عزیز سلام...
عالى بود،خیلى لذت بردم مخصوصا از این شعرتون،من هر چهار دفتر شعرتون رو خوندم،و این شعر رو از همشون بیشتر دوست داشتم، چون برام خیلى معنى داشت،امیدوارم همیشه شاد زندگى کنى دوست من،همیشه...
ببینى،بشنوى
ببویى،بخندى
ببوسى
و عاشق باشى...

:x:x
و من می خواهم تو را در آغوش گیرم اینک
سخت چون همیشه
و بگویمت
این نیز بگذرد
اندکی مرا دریاب
ای یار همیشه
................
سال نو سرآغاز موفقیت های تازه برایت باشد فرهاد عزیز
من همیشه از بطن تاریخ عبور می کنم.
و هر بار یک نفر صدا میزند: خلیفه!
چشم هایت کو؟
گوش هایت؟
***
من همیشه در خواب راه می روم...
زیبا بود واقعا ممنون موفق باشید8-)8-)8-) خیلی عالیه منو به وجد اورد
درود بر برادر عزیزم ساگارو،چهارمین دفتر را هم راهی کردید! در دمادم بهار... بوی بهـــــار می آید . . .
طولانی ترین دفتر هم هست ! سپاس:x
این جمله تان را دوست داشتم در سرآغاز دفتر: به نام خدایی که در دلم است نه ذھنم . ..
شعری که در وهله ی اول در این دفتر مرا جذب کرد هم این بود:
«مــــــــن»
یه اتفاق ساده ام / یه وسوسه،یه اجبار / تنم اسیرخاکه / دلم یه جای پاکه
نه اومدن،نه رفتن / بدست من نبوده / چگونه بودن اما / ھمینه که میمونه . . . !

تنم که آش ولاشه / دلش میخواد که باشه / روح بزرگم اما / تو دنیا جا نمیشه.
نه دل دادم به فردا / نه خم شدم تو دردا ،

به آن و لحظه بستم / بااین دودست خستم / میمونم و میدونم / یه روزغزل میخونم؛
پر می کشم به ابرا / ماهی میشم تو دریا / کنار مردِ مردا / خنده کنم به دردا .
و این شعر هم عاشقانه ی غم انگیز و زیبایی بود:
«عاشقانه»
هرچه را خوب است بخشیدم به تو،
از بدیها ،
رنجِ عشقت مال من . . .
هرچه در جانم خلیده خار گل،
ناله هایش مال من ،
بوی گل هم مال تو !
اشک من شد بدرقه در راه تو . . .
راه تو شد خاطره در چشم من ،
اشک من هم مال تو ،
خون دل هم مال تو ؛
یک بغل از خاطراتت مال من . . .

و این شعر را هم دوست دارم! خوب با الفاظ کار کرده اید:
«بی اثر»
من به ھیچ ظرفی ،، نمی گنجم
فرار چون آرگون ،
داغ چون ھلیوم !
رخشان و نئون .

اما ... فاخر و بی اثر .
وابسته ی دستی.
که نبود،
حرفی - که نشد.
نه ظرف مکان،
نه ظرف زمان،
نه دیس میوه خوری،
سیب نیستم که بخوری !
کارد بی دسته ات را،
بردار از تن تھی ام !
مغز میوه ی اقبال مرا،
بھاری پیش،
کرم خیانت جویده .

آی با کلاھت را بردار ،
از پیشوند ، نام گمنامی ام ؛
کلاھش بر سر احساسم
گشادی میکند.
من نه نادی ام،
نه منادا؛
جارم و مجرور.
زیر جور ،
خط تیره ھا ؛
نقطه ای از سر لطف!
بگذار و برو . . . .

امیدوارم چشمه ی ذوق و طبع شعرتان،در سال جدید نیکوتر شود!
عید هم پیشاپیش بر شما و دیگر دوستان کتابناکی عزیز مبارک باد !!
:x
PDF
3 مگابایت
عسل گس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک