جنایت در کریسمس
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
مهوش عزیزی
امتیاز دهید
✔️ در این کتاب سایمون لی پیر و ثروتمند فرزندانش را از نقط مختلف دنیا برای کریسمس به خانه اش دعوت می کند.اما در آنجا دائما آن ها را تحقیر می کند و سرانجام به طرزی فجیع کشته می شودو گره این ماجرای سردرگم سرانجام به دست پوآرو گشوده می شود....
بخشی از کتاب:
«بیست و دوم دسامبر استفن در حالی که با قدمهای تند سکوی ایستگاه راهآهن را طی میکرد، یقه پالتویش را بالا کشید. بالای سرش، مه تیرهای ایستگاه قطار را در بر گرفته بود. موتورهای عظیم قطارها با صدایی قوی فس فس میکردند. همه چیز کثیف و آغشته به دود بود. استفن با بیزاری اندیشید: چه کشور مزخرفی! چه شهر مزخرفی! واکنش پر هیجان اولیه او به لندن – مغازهها، رستورانها، زنان شیک پوش و جذاب – ناپدید شده بود. حالا او این شهر را به شکل جواهری مصنوعی میدید که روی پایه ای محقر سوار شده باشد. اگر الآن در آفریقای جنوبی بود... استفن ناگهان احساس غربت کرد. خورشید آسمان آبی، باغهای گل – گلهای به رنگ آبی آسمانی – پرچینهای علف سربی و پیچکهای آبی رنگ که روی هر کلبه خرابه کوچکی را هم گرفته بود...»
بیشتر
بخشی از کتاب:
«بیست و دوم دسامبر استفن در حالی که با قدمهای تند سکوی ایستگاه راهآهن را طی میکرد، یقه پالتویش را بالا کشید. بالای سرش، مه تیرهای ایستگاه قطار را در بر گرفته بود. موتورهای عظیم قطارها با صدایی قوی فس فس میکردند. همه چیز کثیف و آغشته به دود بود. استفن با بیزاری اندیشید: چه کشور مزخرفی! چه شهر مزخرفی! واکنش پر هیجان اولیه او به لندن – مغازهها، رستورانها، زنان شیک پوش و جذاب – ناپدید شده بود. حالا او این شهر را به شکل جواهری مصنوعی میدید که روی پایه ای محقر سوار شده باشد. اگر الآن در آفریقای جنوبی بود... استفن ناگهان احساس غربت کرد. خورشید آسمان آبی، باغهای گل – گلهای به رنگ آبی آسمانی – پرچینهای علف سربی و پیچکهای آبی رنگ که روی هر کلبه خرابه کوچکی را هم گرفته بود...»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنایت در کریسمس
مثل داستان قتل در قطار سریع السیر شرق منو غافلگیر کرد.داستانهای جنایی واقعا برای ذهن های جزئی نگر و فلسفی مفید و سودمنده و باعث ورزش ذهنی میشود
با عنایت به اینکه سالها از خواندن این داستان میگذرد و تنها کلیات امر را بخاطر دارم، قادر به ارائهء پاسخی درخور به پرسش جنابعالی نخواهم بود. تنها نکته ای که بیاد دارم مسئله ای است که خانم آگاتا کریستی در چند داستان دیگر از جمله ملاقات با مرگ، سایبان مرد قاتل، انگشت متحرک، فرشته انتقام ، جیبی پر از دانه های چاودار و ... نیز از آن بهره برده و آن مسئله تشابه افراد است. بدیهی است که خواننده کتاب، تشابه ظاهری شخصیتهای کتاب را درک نخواهد کرد چرا که تنها با کلمات مواجه است ...
در دروه کارشناسی و دقیقا شب پیش از امتحان پایان ترم درس "استاتیک" این کتاب را از یک دست فروش به بهای ناچیز 1200 تومان خریدم و از آنجا که هیچ دانشجویی شهامت شوخی با درس مذکور را نداشته و نخواهد داشت، تصمیم گرفتم که تنها به نگاهی مختصر و کلی بسنده کرده، بلافاصله به حل نمونه سوالات استاتیک بپردازم. این نگاه به ظاهر مختصر دقایقی پس از سحر و با پایان یافتن داستان به اتمام رسید و از آنجا که معمای مذکور را گره گشایی نموده، قاتل را شناسایی کرده بودم ـ البته نه فقط با استناد به دلایل پوآرو ـ با شادمانی تمام کتاب را بستم ... بدیهی است که شادی ذکر شده، تنها پس از گذشت چند ثانیه به دلهره ای عذاب آور تبدیل شد ...
خانم آگاتا کریستی در طرح داستان این کتاب نکته ای را مورد بی توجهی قرار داده است.(لطفا چشم غره نروید!!)
این را از زبان دوستی که حدود 20 سال قبل این کتاب را با عنوان "جنایت در تعطیلات خانوادگی" ترجمه و منتشر کرده می نویسم. شاید خوانندگان محترم کتاب حاضر که قطعا از درجه هوشی بالائی برخوردارند خود، اشتباه مورد نظر را در یابند. در غیر این صورت چند سطر توضیحات آن بنده خدا یعنی مترجم قبلی بعدا در اینجا درج خواهد شد.