روزها
نویسنده:
بیژن جلالی
امتیاز دهید
.
حالا میفهمم
مثل باران
که همه ما از آسمان آمدهایم
و دوباره بخار خواهیم شد.
روزها:
جزوه نخست: کوششی برای نامیدن خداوند
جزوه دوم: کوششی برای نامیدن امید
جزوه سوم: کوششی برای نامیدن غم
جزوه چهارم: قطعات پراکنده
بیشتر
حالا میفهمم
مثل باران
که همه ما از آسمان آمدهایم
و دوباره بخار خواهیم شد.
روزها:
جزوه نخست: کوششی برای نامیدن خداوند
جزوه دوم: کوششی برای نامیدن امید
جزوه سوم: کوششی برای نامیدن غم
جزوه چهارم: قطعات پراکنده
آپلود شده توسط:
mohammad abedi
1392/06/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی روزها
محل برخورد
امید ازلی
و
ناامیدی ابدی است.
سرزمین موعود نهفته است
و در دل هر خنده
سرزمینی آرام که خورشیدش تمام نشدنیست
در دل هر قدم
سرزمین رستگاری و آبادی
پنهان است
ولی افسوس
که ما را از رفتن ها
گریستن ها
و خندیدن ها
یادی نمانده است
جزوه اول :
خدایا ! من این دنیای تو را دیدم
و این آشنایی را هرگز
نه تو و نه من فراموش نخواهیم کرد.
جزوه دوم :
از غم ها آوازی می ماند
از امیدها کلمه ای
از زندگی شعری می ماند.
جزوه سوم :
بودن بر دوش من باری ست
که به امید آسودن
در هر کاروانسرای ویران
فرود می آیم
که به امید آسودن از آن
در هر شب تاری را می جویم
که به امید آسودن از این بار
در هر روز روشن خورشیدی را جستجو می کنم.
جزوه چهارم :
من با تو هستم
در روز هم تو تنها نخواهی ماند
درخت ها ، روشنایی و دریا را
همراهت می کنم .