گلایه

8-)8-)8-)8-) موفق باشی

روزی ادب مرد به ز دولتش بود
رفت آن ادب و دولت،یکجا ھمه شد دود
ایام شد و گردش آن شور و شرم ریخت
انگار نه انگار که سقفی به سرم بود
8-)

جناب صبح سحری عزیز و گرامی ممنونم از توجه و نظر لطفتون به شعر این کمترین . خوشحال شدم که فرمودید شعر میسرایید .خوشحال تر میشوم اگر لطفن به لینک زیر بروید و در فراخوان شعر مشترکی که به همت دوستان خبره و مهربان سایت ترتیب داده شده شرکت کنید.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=35946

sagaroعزیز شعراتون عالیه من هم یه سری شعر از خودم دارم ولی چون به شکل کتاب نیست نمیدونم چطوری میشه به کتاب ناک ارسال کرد...همیشه سبز باشید.در بلندای اسمان....

گفتم گله دارم من از آن چشم سیاه
کز ناوک او زندگی ام گشته تباه
گفتی که نظر کن به جلوخان رهت
تا بازشناسی ره خود را تو ز چاه

ازحرص وطمع طبع بشرسیرنشد
جزعاقل و فرزانه کسی پیر نشد
خوانی است برای ھمگان گسترده
افسوس ، بشرصاحب تدبیر نشد...
از کتاب زیبای گلایه...

خواهش میکنم ماهور گرامی . شما خواننده گرامی و همراه آثار بنده بوده اید و هستید. امید که در آثاربعدی جبران کمبودها را بکنم .

دردم این نیست که غم دارم و کم دارم و ماتم دارم
دردم اینست که غمخوارم و ھمکارم و دلدارم نیست...
(از متن کتاب)
واقعا زیباست و ازدل برآمده و بردل نشسته...
امیدوارم شاهد آثار بیشتری از شما شاعر عزیز باشیم...
به امید موفقیت های روزافزون....
شاد وسربلند باشید...

مممنونم از نظرتون خانم گوجانی

توچه زیباشده ای!
...و من برایت دست میزنم
دست وپامیزنم...!!!