رسته‌ها
غزلیات هوشنگ ابتهاج
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1028 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1028 رای
این کتاب شامل شعرهای هوشنگ ابتهاج است که در قالب غزل سروده شده اند.

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی
سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی
نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
108
فرمت:
MP3, PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/23

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی غزلیات هوشنگ ابتهاج

تعداد دیدگاه‌ها:
121
وقتی تصنیفش رو از شجریان شنیدم(شعر "به نام شما")زیاد واسم جالب نبود به چند دلیل،ریتم اروم،و اینکه خب ما گاهی نمی خواهیم به مضمون توجه کنیم و دوست داریم از لذایذ سطحی و دم دستی استفاده کنیم ،و اگه همینطور ادامه بدیم، دیگه تبدیل به چیزی میشیم که من بهش میگم گربه آشغال خور،که دیگه موش گرفتن یادش میره و اصلا ذائقش عوض میشه،ذائقش میشه فست فود ما آدما(البت اگه هنوز باشیم)!
بگذریم ،خلاصه رد کردم تا به "ایران ای سرای امید"رسیدم وکلی لذتش رو بردم(نه این که این بد باشه اما ذائقه موسیقیمون نباید اصالتش رو از دست بده)
خلاصه هر وقت می خواستم "سرای امید" رو گوش کنم "زمانه قرعه نو می زند به نام شما" رو رد می کردم،گذشت تا "سیاه مشق" رو اتفاقی وبه خاطر ظاهر خاصش برداشتم و اولین شعرش همونی بود که همیشه ردش می کردم"زمانه قرعه نو می زند به نام شما" ،اونجا بود که دیدم چقدر قشنگه!
از اون به بعد دیگه بیشتر"زمانه قرعه نو می زند به نام شما" رو گوش می کنم.
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست وگرنه بر درخت تر کسی تبر نمی زند...
عالی بود
استفاده گردم ممممممممممممممممممممممنون
8-)
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کَرَم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق ِ مرا پایان نیست
ممممممممممممممممممممممممممممنون
فوق العاده بود.8-)8-)8-)
هوشنگ ابتهاج بدون شک بهترین شاعر چند دهه ی اخیر ایرانه!!! انشاءالله سالها زنده باشه و با چیدن اعجاز آمیز واژگان در کنار هم،شعر فارسی را زیباتر کنه!
غزلیات هوشنگ ابتهاج
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک