عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
رای بدهیم یا رای ندهیم؟ ....
به نظر من رای ندادن اثر بهتری دارد
اول اینکه نظام های توتالیتر مثل کره شمالی و شوروی سابق نیاز به نمایش توده ها دارند و به آن نیاز دارند چون عده ای هرچند زیاد در این نمایش حکومتی شرکت می کنند نباید باعث شود روشن فکران هیزم این آتش را بیشتر کنند اگر شرکت گسترده در انتصابات کم شود ملت خود می داند مشارکت در انتخابات کم بوده است (همینطور که در دوره قبل دانست نمی شود رای کروبی کمتر از آرا باطله باشد یا احمدی نژاد 64 درصد داشته باشند) دیگر حنای حکومت رنگ می بازد متوجه تبلیغات صدا و سیما و تصویرپردازی گزینشی آن هستم ولی می دانم عدم شرکت خلا بزرگی را در ساختار قدرت حکومت وارد می کند
و درضمن عدم شرکت در انتخابات باعث می شود حداقل بار دیگر فریب نخوریم می دانم خیلی از کاربران طرفدار رای به روحانی پیشتر طرفدار احمدی نژاد بوده اند (مخصوصا در دوره دوم انتخابات سال 84) زمانی از رفسنجانی دل خوشی نداشتند و حالا وی را پیشرو می دانند درحالی که منافع قدرت آنان تغییر کرده است نه افکار و نیّات آنان
رای ندادن شاید باعث شه دفعه بد هرکس رو دوست داشتن رد صلاحیت نکنن
[edit=saraab]1392/03/22[/edit]
دومین دلیل من برای عدم شرکت در انتخابات اختیارات کم رئیس جمهور است
به شخصه دلیلی برای شرکت در انتخابات ندارم زیرا طبق قانون اساسی کشوری که در آن زندگی میکنم رئیس جمهور فرمانده هیچ نیروی نظامی نیست طبق قانون اساسی کشور جمهوری اسلامی ایران رئیس جمهور هیچ حقی در سیاست های صدا و سیما ندارد
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی رئیس جمهور هیچ حقی در تعیین سیاست های خارجه کشور ندارد و حتی در مورد موارد داخلی بزرگ نیز حق اظهار نظر نیز ندارد ایشان در مورد موضوعی مثل انرژی هسته ای فردی محق نیستند.
رئیس جمهور فقط می تواند استاندار انتخاب کند و کابینه وزرا را شکل دهد که به طور عرفی نقش استاندار در هر استانی با نقش نماینده محترم!! ولی فقیه تداخل پیدا میکند و عملا نقش خاصی ندارد در مورد کابینه نیز به طور عرفی وزیز های اصلی کابینه را رئیس جمهور انتخاب نمیکند مثلا وزیر دفاع و اطلاعات و... در رای اعتماد های کابینه های قبل دیدیم که ابتدا مجلس با خیلی از وزرا مخالفت می کرد و سپس با یک فصل الخطاب نمایندگان یکدل و هم صدا رای اعتماد می دادند طبق قانون اساسی نظام حاکم بر کشورمان شورای نگهبان (که مستقیما توسط رهبری تعیین می شود) حق فیلتر کردن نامزد های انتخاباتی را دارد و بنظر می رسد با رخداد هایی که در دوره خاتمی افتاد این فیلتر بسیار دقیق تر کار می کند.
در کشور ایران حوزه های علمیه و انجمن های اسلامی دانشگاه ها نیروهای نظامی و ..... علنا برای کاندیدهای مقام معظم رهبری تبلیغ می کنند و پول های کلان توزیع می کنند از آنجا که می دانیم ایشان طبق گفته خود فقط یک حق رای دارند همه سرباز خانه ها و کارمندان نیروهای نظامی و کمیته امدادی و شهرداری و.... در قرار گرفتن موقعیت عمل انجام شده به شخصی خاص رای می دهند
از نظر اقتصادی برخی از نیروهای قانونی کشورمان مثل سپاه پاسداران و.... فعالیت های قانونی اقتصادی وسیعی دارند و رئیس جمهور حتی حق سوال کردن از طرح ها و روش های اجرایی آنان ندارد حتی حق ندارد بپرسد اسکله هایی که در جنوب قرار دارند دقیقا چکار انجام می دهند
به قول یکی از رئیس جمهور های پیشین جمهوری اسلامی ایران نقش رئیس جمهور در ایران تدارکات چی بودن هست
طبق همین مناظره ها جایی آقای ولایتی گفت "در دوران امام از طرف امام خمینی حکم شد که من همچنان در سمت وزیر امور خارجه بافی بمانم" نقل به مضنون
این دخالت ها در وظایف رئیس جمهور در آینده نیز وجود خواهد داشت.
از انتخابات قبل چه حاصل شد؟
اینکه بالافرض دوباره تقلب شود آیا باز به خیابان ها خواهید آمد؟ و چه خواهید کردید آیا چیزی را تغییر داده اید؟
از کجا باور دارید این جناب روحانی اگر انتخاب شود دست به کار اطلاحات می زند؟
یادم می آید سال 84 خیلی ها به پای صندوق رفتند گفتند در دور دوم به احمدی نژاد رای می دهیم او حداقل روحانی نیست و به وی رای می دهیم تا رفسنجانی رای نیاورد چه شد؟ امروز یک دهه بد به روحانی رای می دهند چون مورد حمایت رفستجانی است و یک روحانی است این اشخاص تغییری نکرده اند و به دنبال همان منافع هستند شاید این ما باشیم که خود را فریب می دهیم و در ذهن از آنان بت هایی می سازیم که نیستند
همین که رفسنجانی رد صلاحیت شد و خاتمی اجازه ورود نیافت مثل این هست که در انتخابات تقلب شده است حالا شما دوستان چه برنامه ای دارید؟
سیاست های افتصادی و خارجه جمهوری اسلامی ایران تحت اختیارات رئیس جمهور نیست پس چه بین شش نفر اسم جلیلی باشد چه روحانی فرقی وجود ندارد
می دانم دموکراسی یک شبه رخ نمی دهد پس گام اول را با گفتن یک نـــــــــــــه بزرگ به این انتخابات فرمایشی آغاز کنیم گفتن این نه باعث تغییرات زیادی در ساختار قدرت می شود اختناق را بین زمامداران حکومتی بیشتر می کند نداشتن پشوانه عظیم مردمی ماجراجویی های خارجی آنها را کمتر می کند
زیرا می دانند ممکن است گفتن یک نــــــــه یک گام برای یک تغییر بزرگ در آینده است
اول اینکه مطمئن نیستم انتخاب بین بد و بدتر هست آقای روحانی اطلاح طلب نیست (هرچند برخی اطلاح طلب ها از وی حمایت کردند) ایشان سابقه بدی در مورد دموکراسی و آزادی دارند
برای نمونه:
1) موضعگیری حسن روحانی درباره موسوی و کروبی: اقدام فتنه گران در ۲۵ بهمن اقدامی خطرناک بود
حسن روحانی در مصاحبه با یکی از رسانه ها در خصوص حوادث ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹ اظهار داشت: حرکت ۲۵ بهمن گروهی فریب خورده کاملاً محکوم است و قوهقضاییه باید براساس وظایف ذاتی خود نسبت به این حرکت ضدانقلابی اقدام کند.
2) حسن روحانی افزود: حرکت ضداسلامی و ضد ملی ۲۵ بهمن از یک سو میخواست فریاد قاطعانه ملت ایران در روز ۲۲ بهمن را تحتالشعاع قرار داد و از سوی دیگر وسیلهای برای انحراف افکار مردم منطقه از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست اخیر آنان گردد.
3) روحانی در اظهار نظر دیگری در نطق خود در مجلس خبرگان رهبری بدون اشاره مستقیم به موسوی و کروبی گفت: اقدام فتنه گران در روز ۲۵ بهمن به بهانه حمایت از مردم تونس و مصر را اقدامی خطرناک و حساب شده برای سوء استفاده دشمنان بود که توسط رهبری معظم و با حضور حماسی مردم خنثی شد.
4)به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس،حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی در حاشیه مجمع فصلی پیروان ولایت که در مسجد صدیقیهای مشهد برگزار شد در گفتوگو با خبرنگار فارس در مشهد اظهار کرد: موضع من درباره حوادث فتنه 88 مشخص است و از آن تاریخ تا 9 دی سال جاری در این مورد 4 مصاحبه کردهام.
وی افزود: 24 سال که چیزی قریب 8 دوره میشود نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی بودهام و این مهر تأییدی برای خط و مشی و موضعم در حوادث انتخابات سال 88 است.
منبع: پیچ نسل سوخته در فیس بوک
با این بیانات ایشان که در چهار سال قبل گفتند مشخص هست ایشان نه در پی آزادی برای ایران است و نه نامزدی به اصطلاح اصلح برای ملت است
دومین شکی که من دارم این هست که شاید نوعی مهندسی وجود داشته باشد. اگر پشت پرده وجود آقای روحانی فقط برای شور و هیجانی نسبی باشد چه؟ (خودم متوجه شدم که تبلیغات همه نامزد ها در مقایسه با انتخابات قبل کمتر است) شاید پشت پرده نقشی برای یک وجهه متفاوت و یک رنگ نبودن کاندید ها برای عوامی چون من باشد
یه ماشین خراب رو در نظر بگیرید که از سیستم ترمز گرفته تا فرمون و جعبه دنده، همه چیزش ایراد داره و اطمینانی به رانندگی باهاش نیست.
خوب این فرقی میکنه کی راننده اش باشه؟
پاسخ منفی است. به زمان خود به دلیل نبود روزنامهای که بنویسد، نبودن اینترنت، محدود بودن فعالیت رادیوهای خارجی و امکانپذیر نبودن رسیدن تصاویر تلویزیونی به کشور، خبر همه اینها به مردم نرسید. اما مردم از طریق اعتراضهای اهل هنر و نامههای افشاگر که دستبهدست میشد، و آنچه به چشم میدیدند از وضعیت فجیع کتاب و فیلم و تئاتر باخبر شدند. تا گفته باشم که هیچ به ایدئولوژی و جناحها، در این روایت، توجهی ندارم اشاره باید کنم، علی لاریجانی در یازده ماهی که بعد از آقای خاتمی به وزارت ارشاد رسید نظمی در کار نهاد و چون از حمایت بالاتر هم برخوردار بود که آقای خاتمی نبود، محکم دربرابر لباس شخصیهائی که به دفتر نشریات و سینماها حمله میبردند ایستاد، چنان محکم ایستاد که لباس شخصیهای ساکن کیهان، با همه حمایت سعید امامی و حسین شریعتمداری از آنها، وقتی در آغاز وزارت لاریجانی به دفتر مجله فیلم حمله بردند لاریجانی چنان محکم ایستاد که خانم ثقفی و زرشناس [سردستههای حمله به نشریات و سینماها] دیگر جرات حمله به دفتر مجله نیافتند. اما همان لباس شخصیها در زمان میرسلیم وارد وزارت خانه شدند و یک معلول ذهنی که در عمرش - خود به من گفت - یک رمان نخوانده بود، شد ریاست بازبینی کشوری که مدعی انقلاب فرهنگی هم بود.
بنابراین نظرم این است که علت اصلی سقوط محبوبیت هاشمی و دولت سازندگی در افکارعمومی بیشتر از همه وزارت ارشاد و آقای میرسلیم بود و حتی ترکش آن به آقای ناطقنوری هم خورد. اگر یادتان رفته است به آرشیوها رجوع کنید و ببنید وقتی که اکثر اهل قلم و فرهنگ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هفتم، حمایت یکدست خود را از محمد خاتمی اعلام داشتند، همه صاحبنامان عرصه فرهنگ بود. آن وقت آقای میرسلیم در نامهای سرگشاده به اهل هنر نوشت سیاست بلد نیستید در این صحنهها ورود میکنید و در نتیجه رییس جمهور بعدی حمایتتان نخواهد کرد و ضرر میکنید. [نقل به مضمون اما به همین شلختگی و بیفکری و خودرائی بود گفتگو وزیر ارشاد به اهل فرهنگ]. این نامه معنایش این بود که نمیدانید و آقای ناطق منتخب نظام است و بدبخت میشوید و تاثیر این نامه را در سیاسی کردن کسانی که هرگز وارد این عرصه نشده بودند دستکم نگیرید و تاثیر اهل فرهنگ را بر افکارعمومی.
حالا همان حکایت است و آقای حسینی رفته و پشت سر جناب جلیلی ایستاده. وظیفه من است که همان کنم که در دوم خرداد اکثر مردم کردند. همین یک دلیلم بس.
مسعود بهنود
توضیح اینکه در سیوچند سال اخیر، دو روحانی به وزارت ارشاد منصوب شدند یکی از جناح اصولگرا که آقای معادیخواه باشد و دیگر محمد خاتمی، در دوران کوتاه آقای معادیخواه و در پنج سال وزارت آقای خاتمی به نسبت آرامترین زمانها برای اهل فرهنگ و اطلاع بود. از جهت مدیریت و گماشتن افراد فرهنگی بر مجموعهای که این همه گسترش دارد و تاثیر میگذارد دو وزیر بهترین بودند محمد خاتمی و علی لاریجانی [باز یکی از این جناح و آن یکی از جناح دیگر]. سیاهترین دوران فرهنگ کشور در دوران جمهوری اسلامی متعلق به سهونیم سال وزارت آقای میرسلیم از جناح راست بود و چهارسال اخیر سیاهتر از آنکه آقای حسینی به وزارت رسید. اولی همان کرد که هیات موتلفه میگفتند و در اعلامیه معروف نوابصفوی آمده بود اما این دومی در حالی دوران چنین سیاهی را ایجاد کرد که دولت و رییسش [دستکم نشان میدهند] که آزاد اندیشتر هستند. به هرحال کسی مانند مهدی کلهر مشاور رسانهای احمدینژاد بود و کسی مانند رحیممشائی متنفذترین عضو دولتش.
و در اهمیت این دلیلی که برشمردم یک نکته بگویم. کسانی که بودهاند خوب میدانند که وقتی آقای هاشمی از اسب دولت پیاده شد، کسی در کشور به اندازه وی در دید مردم منفی نبود. افکارعمومی بدترین نسبتها را به وی میدادند و هر فسادی را به ایشان و خانوادهاش باور شده بود، هر بدکاری در هر جا صورت میگرفت قبلا به نام وی نوشته بود. با همه کمکی که رییس جمهور سازندگی به هموار شدن برگزاری یک انتخابات سالم و در نتیجه شکل گرفتن حماسه دوم خرداد کرد، در سال ۷۶ در دید افکارعمومی هیچ شخصیتی رای منفی به اندازه آقای هاشمی نداشت. روزنامههای آزاد شده فقط مقاله عالیجناب سرخپوش نداشتند که. تازه روزنامهها انعکاس همه آن چیزی نبود که در تاکسی و اتوبوس گفته میشد. سهل است هر کاری علیه دولت اصلاحات صورت گرفت افکارعمومی به حساب آقای هاشمی نوشت. انعکاس روشنش هم انتخابات بیخدشه مجلس ششم که کسی مانند هاشمی را به جائی رساند که با کمک آقای جنتی به عنوان نمایندهای همتراز حداد عادل به فهرست اضافه شود که خود دانست و این کوچکی را نپذیرفت و انصراف داد.
" گرفته شده از صفحه ی فیس بوک آقای بهنود"
همه استدلالهای مخالفان شرکت در انتخابات را خواندم، به زعم قبول هم خواندم که مبادا در تصمیم برای رای دادن گرفتار عادت شده باشم. عادتی که قبح عمل را از برابر چشم دور کند. اما در عالم واقع هیچ استدلال تازهای که آدمی را از رفتن به سوی صندوق رای بازدارد نخواندم جز همان که سیوچند سال است تکرار میشود: شرکت در انتخابات مشروعیت دادن به نظام است. انگار شناخت عالم از مشروعیت یک نظام منوط به شرکت در صد مشخصی [مثلا بالاتر از هفتاد درصد واجدین شرایط] در انتخابات است. در حالی که همه میدانیم که همه نظامهای مستقر که در سازمان ملل نماینده و رای دارند از نظر حقوق بین الملل مشروعاند، حتی اگر مانند شیخنشینهای همسایه ایران هیچ انتخاباتی نداشته باشند، یا مانند کشورهای کمونیستی سابق دموکراسی را سراغ نگرفته باشند. دنیا نفت کشور را میخرد و به همین نظام رسید میدهد، اسکناسهای در دست مردم با امضای اینان است و با امضای قضات همین نظام افراد زندانی و اعدام میشوند. تصمیمهای مسئولان همین نظام بر زندگی میلیونها مردم اثرگذار است. پس من قانع نشدهام که شرکت کردن و یا نکردن من در انتخابات به مشروعیت نظام میافزاید یا از آن میکاهد. انتخابات در هیچ نظامی به چنین نتیجهای نمیرسد. رژیم پادشاهی وقتی ساقط شد نزدیک بیست سالی بود که هیچ انتخابات واقعی نداشت. همه جهان میدانستند، احزابش هم قلابی بودند و فقط به دستور شاه عمل میکردند و مقاماتش هم به دستور شاه منصوب میشدند در حالی که در قانون اساسی مشروطه چنین عملی مجاز نبود، اما سفیران همان نظام [به اسم سفیر شاهنشاه آریامهر] در همه دنیا بودند و اتفاقا خیلی هم بانفوذ و محترم بودند. سه سال قبل از سقوط همان احزاب قلابی هم، به دستور شاه جمع شدند. اما کس نمیتواند گفت آن رژیم مشروع نبود. بود و تصمیمهایش هم به هزینه مردم صورت گرفت، اگر اسلحه خرید یا سد ساخت و راه کشید و... اینک نیز همین است. به گمانم گسترش این نگاه که شرکت نکردن کسانی در انتخابات موجب کاهش مشروعیت نظام میشود، به شوخی از سر عادت میماند. به ویژه ضعف این استدلال وقتی روشن میشود که بدانیم به هر حال در ایران، مطابق تجربه و سابقه، بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات، به هر دلیل، شرکت میکنند.
با این ملاحظه مصمم شدم که باز هم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم. و اگر برای کسی مهم باشد که بداند چرا چنین تصمیمی دارم، جواب مشخص و معلوم است اما به یکی از زوایایش اشاره میکنم.
دوست گرامی به 3 دلیل باهاتون موافق نیستم:
1- در دوره قبل دقیقا" با همین استدلالات شما خیلی از مردم به پای صندوق رفتند اما نتیجه چه شد؟...رأی بالای مردم به فرد مورد نظر! و بعد جریان فتنه، به دنبالش حماسه 9دی و وضعیت امروز
2- در کشور ما قبل از هر چیزی انتخابات تبدیل شده به رفراندوم و آزمونی برای وفاداری مردم به حکومت، با این تفسیر که انداختن برگ رأی در صندوق یعنی آری به وضعیت فعلی و اینکه به چه کسی رآی بدهیم و کلا" نتیجه انتخابات زیاد اهمیت ندارد.
3- و اما مسئله انتخاب بین بد و بدتر. توجه داشته باشین اگرچه بدتر شرایط رو نسبت به بد سختتر می کنه ولی در عوض باعث میشه مردم به یک جهت گیری و موضع واحد برسن. ولی انتخاب بد بیشتر به دوام شرایط نامطلوب کمک میکنه. (سعی کردم مورد 3رو تا جایی که امکان داشت در لفافه بگم تا نظرم حذف نشه)
من اصلا حرف دوستانی که می گن رای ندادن حکومت رو عوض نمی کنه متوجه نمی شم!!!! ینی چی؟! می خواین با دو دوره رای ندادن دموکراسی تو تی ن مملکت حاکم شه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو رو خدا تمام سایتا پر از استدلالای محکم واسه رای دادنه! بخونین و متوجه باشین که رای دادن در هر حالتی و با هر نتیجه ای به نفع ماست
دوست گرامی
من رأی نمیدم،چون تنها راه اعتراض مسالمت آمیز همینه
و مابقی راه ها مساویست با زندان و شکنجه و اعدام و....
و دیگه اینکه از اونجایی که رأی به هر نامزدی،رأی به نظام محسوب میشه
من نمیخوام در ظلم ها و جنایات نظام حاکم شریک باشم
مطمئن باشید فردای بعد از انتخابات،اسم هر کدوم از کاندیداها که از صندوق بیرون بیاد زیاد مهم نیست
مهم حضور مردم در انتخاباته که آقایون بعدش برن پشت تریبون و اعلام کنن که هنوزم مردم از نحوه حکومت داریشون رضایت کامل دارند
دلیلش هم حماسه سیاسیه که خلق کردند