دیوانه ها بهتر عاشق می شوند
نویسنده:
شهره قوی روح
امتیاز دهید
رخسار دختری است که در پنج سالگی مادرش را از دست داده تحت سرپرستی زنی به نام دایه دریا قرار می گیرد. او در سن بلوغ به سمت کولی هایی که گه گاه به روستایشان می آیند کشیده می شود و با مردی کولی به نام البرز ازدواج می کند. ثمره این ازدواج سه پسر است و یک دختر به نام زیتون! زیتون که دختر بسیار زیبایی است در هشت سالگی مورد تجاوز رجب علی ناپدریش قرار می گیرد! و این حادثه موجب تحول در زندگیش می گردد. او را به تهران می فرستند و بعنوان فرزند خوانده آقای مقدم با تنها پسرش خسرو روزگار می گذراند. آن ها باهم درس می خوانند. سال ها می گذرد، شرط ازدواج این دو باهم قبول شدن خسرو در رشته پزشکی است! چیزی که خسرو با تموم وجود ازش متنفر و عاشق موسیقی است، برعکس زیتون! خسرو با وجود عشق بی حدش به زیتون بین علاقه و عشق درگیر است با سفر خسرو به انگلستان برای ادامه تحصیل زندگی آن ها سمت و سویی جدید می یابد، آیا خسرو قادر است به قول خود برای رسیدن به زیتون پایبند بماند یا ... ؟
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوانه ها بهتر عاشق می شوند
نمیدونم چرا احساس کردم شما برای چند ثانیه ، قراره مثل ......بزنی . خیلی ممنون از اینکه بچه های اینجا رو هم با ممد قمقمه ، یکی میکنی .
الحمدلله در دوره و زمانه ما عشق ناب و خالص کمیاب است، بلکم نادر! شاید چون همه عاقل هستند (البته شاید).
خوشم میاد که تهش تیکه ی ناب خر اندر خری رو میندازی:-)
راستش ما هم در محله یک اسماعیل داریم که یک جورایی با ممد قمقمه ی شما مناسبت دارد. این اسماعیل ما شیرین عقل نیست خیلی خیلی خیلی ساده است. در همه ی عروسی های محل از اول تا آخر همین طور سی لو می رقصد (مثل ماشینی که روشن است و درجا کار میکند) ؛ در ظاهر یک شباهت عجیبی هم با استاد خردادیان دارد! البته این اسمعیل ما به تور جنس موافق افتاده بود و حسابی هم از شرمندگیشان فارغ!
چند روز بعد از سیزده ، ممد غیبش زد 1 هفته گذشت و خبری نشد . همه نگران بودیم 2 هفته شد و خبری نشد هفته سوم هم همینطور . کم کم به این نتیجه رسیدیم که باید منتظر باطل شدن شناسنامه اش باشیم .
رفقا که صحنه را دیده بودند میگفتند جلوی درب دانشگاه ایستاده بودیم دیدیم چند ماشین نیروی انتظامی رفت توو محوطه . تعدادی دختر دانشجو دستبند زده آوردند ( حدودا 15 نفر ) و سوار ماشین کردند در این بین دیدیم ممد قمقمه در حالی که لپهایش گل انداخته است دارد بیرون میاید . خیلی متعجب شدیم .
سرتان را درد نیاورم دختر دانشجوها هوس میکنند و چه کسی بهتر از ممد قمقمه که در عالم دیگریست . بنده خدا را برده بودند خوابگاه و ضمن اینکه خوب به او رسیده بودند خوب هم ازش کار کشیده بودند . :))
------
مدتها این موضوع شده بود سوژه . به رفقایی که ماشینهای 200 ملیونی خریده اند تا شاید یکی از این دختر ها را تور کنند میگفتم خاک عالم بر سرتان . به اندازه ممد قمقمه هم نیستید با یک قمقمه 15 تا را تور کرده است .
حالا اگر خجالت میکشید که قمقمه دست بگیرید یک سوت سوتک دست بگیرید اینجا چرخ بزنید باشد که به مراد دلتان برسید . :))
ای دلت شاه سراپردهٔ عشق
جان تو زخم بلاخوردهٔ عشق
عشق پروانهٔ شمع ازل است
داغ پروانگیاش لم یزل است
بی قراری سپهر از عشق است
گرم رفتاری مهر از عشق است
خاک یک جرعه از آن جام گرفت
که درین دایره آرام گرفت
دل بیعشق، تن بیجان است
جان از او زندهٔ جاویدان است
گوهر زندگی از عشق طلب!
گنج پایندگی از عشق طلب!
عشق هر جا بود اکسیر گرست
مس ز خاصیت اکسیر، زرست
عشق نه کار جهان ساختن است
بلکه نقد دو جهان باختن است
عشق نه دلق بقا دوختن است
بلکه با داغ فنا سوختن است
عاشق آن دان که ز خود باز رهد!
نغمهٔ ترک خودی ساز دهد
نه ره دولت دنیا سپرد
نه سوی نعمت عقبی نگرد
قبلهٔ همت او دوست بود
هر چه جز دوست همه پوست بود
آنچه با دوست دهد پیوندش
شود از فرط محبت بندش
ترک خشنودی اغیار کند
به رضای دل او کار کند
هر دماش حیرت دیگر زاید
هر نفس شوق دگر افزاید
از هفت اورنگ جامی
جناب خر تو خر ! امشب بسی ذوق نمودیم . چرا که شما برای اولین بار ما رو به باد نصیحت و کتک نگرفتی .
خب چرا حس کنجکاوی مارو قلقلک میدی ؟ خب بگو این ممد قمقمه چه کرده ؟ اول ، آخرشو بگو جان ما .مثل اونشب بعد دو ساعت آخر داستان رو نگی ها
سلام بر بزرگ اندر بزرگ، آپلودر بی نظیر تارنمای فخیمهی کتابناک، "آن کو به یکی آری میمیرد نه به زخم صد خنجر".
مشتق دیدار. ممد قمقمه! چه اسم با حالی، جان میدهد بشود شخصیت اول یک تراژدی اجتماعی!
چیکار کردن این ممد خان قمقمه!
چند شبی بود که خبری از ناظرین محترم سایت نبود و همه با پیام خصوصی با ترس از هم سوال میکردن که پس کوشن این ناظرها!!!؟؟
اخیرأ متوجه شدیم که چندین ناظر با لباس ش...خ...ص...ی در حال نظارت بر اعمال و رفتار ما و رد کردن گزارش هستند
زهشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
--------
ممد قمقمه ( دیوانه محلمان ) امسال عید کاری کرد کارستان . هنوزم متعجبم چرا روزنامه ها ننوشتند .
تا عاقلان راهی برای خندیدن پیدا کنند دیوانگان هزار بار خندیده اند:))