حیف...
نویسنده:
لیلا حکیم الهی
امتیاز دهید
به مامانم گفتم:
حیف که بادکنکم ترکید.
مامانم گفت: خوب شد که حسابی با آن بازی کرده بودی.
حیف که بلوز قرمز قشنگم برایم کوچک شد.
خوب شد که یک برادر کوچک تر داری که آن را بپوشد.
و حیف های دیگه. حیف های که هر چقدر بزرگتر میشیم تو زندگیمون بیشتر میشه (: اگر کتاب رو مثل من در دوران کودکی خونده باشید الان فقط دیدنش عذاب و زجره! (بسته به حیف های که می تونید بهش اضافه کنید... حیف های من در حد یک مثنوی چند جلدیست...)
بیشتر
حیف که بادکنکم ترکید.
مامانم گفت: خوب شد که حسابی با آن بازی کرده بودی.
حیف که بلوز قرمز قشنگم برایم کوچک شد.
خوب شد که یک برادر کوچک تر داری که آن را بپوشد.
و حیف های دیگه. حیف های که هر چقدر بزرگتر میشیم تو زندگیمون بیشتر میشه (: اگر کتاب رو مثل من در دوران کودکی خونده باشید الان فقط دیدنش عذاب و زجره! (بسته به حیف های که می تونید بهش اضافه کنید... حیف های من در حد یک مثنوی چند جلدیست...)
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حیف...
حسرت و حیف مازوخیسمه واقعا، فقط خود آزاریه و الا چیز دیگه نداره، البته به تعبیر من.[/quote]
کاملا باهات موافقم .. راستی این مازو خیسمه گفتی یعنی چی؟ میشه تو ضیح بدی؟:-)
جناب شاملو هم وقتی میگه درد!! .. از درد زمانه صحبت میکنه نه از حسرت شاید حسرت با درد فرق بکنه ؟!!....
ولی حسرت خوردن زیادی خوب نیست چون تجربه ام میگه .. گرچه این هم نظر جناب شاملو هستش ....[/quote]
حسرت خوردن زیادی خوب نیست یکمش که لازمه،گاهی وقتی به حسرتهات فکر میکنی می بینی شاید زیاد ارزش حسرت خوردن نداشت ولی از بودن اون حسرت یه حس شادی همراه با غم داری،یه لبخند غمگین یا یه غم خنده دار
حسرت و حیف مازوخیسمه واقعا، فقط خود آزاریه و الا چیز دیگه نداره، البته به تعبیر من.
ولی حسرت خوردن زیادی خوب نیست چون تجربه ام میگه .. گرچه این هم نظر جناب شاملو هستش ....:x:x
-حیف شد که دیگه باران نمی آید.
-حسابی خیس شده بودی. خوب شد که حالا توی آفتاب خشک میشی[/quote]
آره مادرشون خیلی ریلکسه (: چیزی که مادر خودم نبود...
من اگه اون موقع ها مثلا بستنی از دستم میافتاد و میگفتم حیف که بستنیم.. هنوز جملم منعقد نشده بود اول یه پس گردنی فرد اعلا نوش جان میکردم و بعدم بارانی از الفاظ نامناسب! که بچه مگه نون نخوردی و این چه دست شل و ولیه و به بابات بگو ثبت نام کنت باشگاه یا یه دو تا دمبل بگیره کار کن!
-حیف شد که دیگه باران نمی آید.
-حسابی خیس شده بودی. خوب شد که حالا توی آفتاب خشک میشی
بد چیزیه این حیف، نه تخلیه درده نه تسکینش.
گاهی حیف شدها و حسرتهای کوچک، دلتنگی های بزرگی به بار میارن[/quote]
به نظرشما دوست گرامی چه کاری باید انجام بدیم که این دلتنگها در وجودمان بوجود نیاد؟ اصلا در زندگی نگوییم حیف؟
و این همه حسرت نخوریم .گرچه در بعضی مسایل من خوردم حسرت میخورم ولی خب میدانم که فایده ای نداره..