آخر شاهنامه
نویسنده:
مهدی اخوان ثالث
امتیاز دهید
این دفتر شامل ۳۳ شعر میباشد.
گزیده ای از اشعار مهدی اخوان ثالث.
(زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بودهاست
پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ایران آمد و شناسنامه ایرانی گرفت، از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند بهجای مانده است.
گزیده ای از اشعار مهدی اخوان ثالث.
(زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقیایی بودهاست
پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به ایران آمد و شناسنامه ایرانی گرفت، از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند بهجای مانده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آخر شاهنامه
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه؟
با شبان روشنش چون روز.
روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه.
با قلاع سهمگین سخت و استوارش.
با لئیمانه تبسم کردن دروازههایش،سرد و بیگانه
هان، کجاست؟
پایتخت این دژایین قرن پر آشوب.
قرن شکلک چهر.
بر گذشته از مدار ماه.
لیک بس دور از قرار مهر.
خشمگین ، ما نا شریفان مانده ایم
آبها از آسیاافتاده ، لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم
هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بد بخت و خوار و بی نصیب
ز آن چه حاصل ، جز با دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل ، جز فریب و جز فریب ؟
باز می گویند : فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
خوان هشتم را
من روایت می کنم اکنون ...
همچنان میرفت و می آمد.
همچنان می گفت و می گفت و قدم می زد:
قصه است این ، قصه ، آری قصه ی درد است
شعر نیست،
این عیار مهر و کین و مرد و نامرد است
بی عیار و شعر محض خوب و خالی نیست
هیچ- همچون پوچ- عالی نیست
این گلیم تیره بختیهاست
خیس خون داغ رستم و سیاوش ها ،
روکش تابوت تختی هاست
اندکی استاد و خامش ماند
...
این برایش سخت آسان بود و ساده بود
همچنان که می توانست او اگر می خواست
کان کمند شصت خویش بگشاید
و بیندازد به بالا بر درختی، گیره ای سنگی
و فراز آید
ور بپرسی راست ، گویم راست
قصّه بی شک راست می گوید
می توانست او، اگر می خواست.
لیک...
تهران دی ماه 1346، زنده یاد م - امید
فروغ فرخزاد :
اخر شاهنامه نامی کنایه امیز است .کنایه ای بر ان چه گذشت بر حماسه ای که به اخر رسید اشیانی که در باد لرزید
رهروی که جای قدم هایش را برف پوشاندند ساعتی که قلب شهری بود و ناگهان از تپیدن ایستاد و مردی که بر جنازه ارزوهایش تنها ماند
در این کتاب یک انسان ساده که از قلب توده مردم برخاسته و در قلب توده مردم زندگی کرده است حسرت و تاسف های پنهانی ان ها را با صدا ی بلند تکرار می کند و سخنانش طنین گزیه الود دارد
در قطعه اخر شاهنامه که یکی از زیباترین قطعات این کتاب و بی گمان یکی از قوی ترین شعرهایی است که از ابتدای شعر نو تا به حال سروده شده است
از حماسه قرن ما را می سراید
قصه تنهایی انسان هایی را می گوید که علی رغم همه جهش های مبهوت کننده فکر شان در زمینه های مختلف با معنویتی حقیر و ذلیل سروکار دارند انسانهایی که به فردایشان امیدی ندارند
جلال ال احمد :
این دهاتی زمزمه کننده نق نقو دارد برای شعر فارسی زبان حماسه می سازد و خیلی هم ساده .
با دست کاری مختصری در زبان نیما و حذف پیچیدگی های کلام او .اگر بنویسیم که زبان حماسی منظومه های پدر و مادر دار سال های اینده همین زبان اخر شاهنامه است
مهدی اخوان شاعری است واقف به موقیعت زمانی و مکانی خویش به ادراک غریزی نه عقلانی و به همین علت زبان زمانه است
راستی دوستان امروز چندمین روز شهریور است
باید شکست هر چه شود سد راه وصل ...................دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب[/quote]
خدا بیامرزه سالگرد م.امیده امروز.
فروغ فرخزاد :
اخر شاهنامه نامی کنایه امیز است .کنایه ای بر ان چه گذشت بر حماسه ای که به اخر رسید اشیانی که در باد لرزید
رهروی که جای قدم هایش را برف پوشاندند ساعتی که قلب شهری بود و ناگهان از تپیدن ایستاد و مردی که بر جنازه ارزوهایش تنها ماند
در این کتاب یک انسان ساده که از قلب توده مردم برخاسته و در قلب توده مردم زندگی کرده است حسرت و تاسف های پنهانی ان ها را با صدا ی بلند تکرار می کند و سخنانش طنین گزیه الود دارد
در قطعه اخر شاهنامه که یکی از زیباترین قطعات این کتاب و بی گمان یکی از قوی ترین شعرهایی است که از ابتدای شعر نو تا به حال سروده شده است
از حماسه قرن ما را می سراید
قصه تنهایی انسان هایی را می گوید که علی رغم همه جهش های مبهوت کننده فکر شان در زمینه های مختلف با معنویتی حقیر و ذلیل سروکار دارند انسانهایی که به فردایشان امیدی ندارند
جلال ال احمد :
این دهاتی زمزمه کننده نق نقو دارد برای شعر فارسی زبان حماسه می سازد و خیلی هم ساده .
با دست کاری مختصری در زبان نیما و حذف پیچیدگی های کلام او .اگر بنویسیم که زبان حماسی منظومه های پدر و مادر دار سال های اینده همین زبان اخر شاهنامه است
مهدی اخوان شاعری است واقف به موقیعت زمانی و مکانی خویش به ادراک غریزی نه عقلانی و به همین علت زبان زمانه است
راستی دوستان امروز چندمین روز شهریور است
باید شکست هر چه شود سد راه وصل ...................دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب
""
بعد از آن تا مدتی دیر ،
یال و رویش را
هی نوازش کرد، هی بویید ، هی بوسید،
رو به یال و چشم او مالید...
مرد نقال از صدایش ضجه می بارید
و نگاهش مثل خنجر بود:
"و نشست آرام، یال رخش در دستش ،
باز با آن آخرین اندیشه ها سرگرم :
جنگ بود این یا شکار؟ آیا
میزبانی بود یا تزویر؟"
قصه می گوید که بی شک می توانست او اگر می خواست
که شغاد نا برادر را بدوزد
– همچنان که دوخت
با تیر وکمان
بر درختی که به زیرش ایستاده بود ،
و بر آن تکیه داده بود
و درون چه نگه می کرد
قصه می گوید
این برایش سخت آسان بود و ساده بود
همچنان که می توانست او اگرمی خواست
کان کمند شصت خویش بگشاید
و بیندازد به بالا بر درختی، گیره ای سنگی
و فراز آید
ور بپرسی راست ، گویم راست
قصه بی شک راست می گوید .
می توانست او اگر می خواست.""
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام مستم
باز میلرزد دلم دستم
باز گوئی در جهان دیگری هستم
های !نخراشی بغفلت گونه ام را تیغ!
های نپریشی صفای زلفکم را دست
وآبرویم را نریزی دل!
-ای نخوردهست-
لحظه دیدار نزدیک است