رسته‌ها
چه کسی سنگ می اندازد
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 11 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 11 رای
مینا اسدی, شاعر, روزنامه نگار, مقاله نویس در 22 اسفند 1322 در ساری تولد یافت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را در آنجا گذراند سپس به تهران آمد و تحصیلاتش را در رشته روزنامه نگاری در دانشکده علوم ارتباطات به انجام رساند و در پی آن در نشریات آن زمان به کار پرداخت
او نخستین دفتر شعرش را در 18 سالگی به نام "ارمغان مینا" در ساری به چاپ رساند و چندین سال به درازا کشید تا انتشارات امیرکبیر دفتر دوم شعر او "چه کسی سنگ می اندازد" را به سال 1350 در تهران به چاپ رساند. او پیش از سال 1357 به سوئد سفر کرد و دفتر سوم خود را پس ازازدواج به نام "من به انگشتر میگویم بند" به همت انتشارات پگاه در لندن چاپ کرد و در پی آن دفاتر "کارنامه" و از "عشق در جهان چیزی نمانده است" او نیز از سوی همین انتشارات منتشر شد. مینا اسدی پس از آوردن 2 فرزند از همسرش جدا شد. اما ناکامی در ازدواج به نیروی خلاقه ی او افزود و از آن پس با شور بیشتری به سردون شعر و مقاله نویسی و انتشارات کتاب ادامه داد.
از آثار این زمان او" دختر گم شده", نشر مینا_سوئد, "بی عشق بی نگاه" نشر پگاه_لندن و کتاب مستند "با بچه های تبعید" به فارسی و سوئدی
از آثار در دست چاپ او که به خاطر فعالیت های اجتماعی اش در سال 1996 برنده ی جایزه ی جهانی بنیاد "هلمن_هامت"شد. به کتاب های "من به دنبال شما آمده ام" و مجموعه مقالات "رویاهایی در بیداری" و دفتر شعر "ویرجینیا وولف و سگ هایش" اشاره می شود
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
52
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
libraziti
libraziti
1389/12/19

کتاب‌های مرتبط

نگاه و ابدیت
نگاه و ابدیت
4.8 امتیاز
از 4 رای
من کلاغ ها را زیسته ام
من کلاغ ها را زیسته ام
5 امتیاز
از 2 رای
جاده شیری
جاده شیری
4.2 امتیاز
از 10 رای
صداهای ریخته
صداهای ریخته
4.3 امتیاز
از 8 رای
آخرین وخشور
آخرین وخشور
4 امتیاز
از 2 رای
خط خطی های مدرن
خط خطی های مدرن
3.9 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چه کسی سنگ می اندازد

تعداد دیدگاه‌ها:
1
در من عشق هست
و اشکهایم بخاطر غم های کسی نیست
چیزی هست که مرا می گریاند
و کسی هست که مرا می خنداند
و خنده هایم
از شادی همسایه نیست
کسی چه می داند
شاید وقتی که همسایه می خندد
قلبش بارانی باشد
شاید وقتی که کسی می گرید
اشکهایش از نهایت شادمانیست
بمن عشق می دهی
و من می گریم
به من درد می بخشی
و من می خندم
آه ای رهگذر ساده ی باد
اشکهایم را بخاطر بسپار
کسی پشت در بسته بیدار است
کسی هست که عشق را می داند
و درد را می فهمد
مرا صدا کن
مرا بنام صدا کن
وقتی که می گویی خداحافظ
چه کسی سنگ می اندازد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک