رسته‌ها
نیمه تاریک ماه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 62 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 62 رای
داستان های کوتاه
مجموعه داستانی است اثر هوشنگ گلشیری نویسنده معاصر ایرانی. وی این اثر را حاصل تمام زحمات خود در عرصه داستان کوتاه می‌داند.این مجموعه دربرگیرنده گزیده‌ای از تمام داستان‌های اوست که از سال 1339 تا 1377 به نگارش درآمده. این مجموعه ابتدا قرار بوده در هنگام حیات او و به صورت مجلدهای جداگانه، داستان کوتاه، رمان و نقد منتشر شود ولی متاسفانه با توجه به مرگ نویسنده این اتفاق میسر نمی‌شود. فرزانه طاهری، همسر هوشنگ گلشیری، در سال 1380 و با کمک و همیاری سیروس طاهباز توانست این مجموعه‌ی غنی را گردآوری کند. او در مقدمه این چاپ ازسختی‌های امانت‌داری در انتشار داستان‌ها نوشته. داستان‌های این مجموعه به ترتیب تاریخ نوشتار مرتب شده‌اند، به طوری که داستان «چنار» که نخستین داستان این مجموعه به شمار می‌رود اولین بار در سال 1339 و در مجله پیام نوین منتشر شده و داستان «زندانی باغان» به تاریخ مهر ماه 1377 آخرین داستان این مجلد را شامل می‌شود.

داستان‌های این مجموعه عبارتند از: «چنار»(پیام نوین، ۳۹)، «دهلیز»(زمستان۴۳)، «ملخ»(مرداد ۴۵)، «پرنده فقط یک پرنده بود»، «شب شک»(جنگ اصفهان، دفتر چهارم، بهار ۴۶)، «مثل همیشه»(جنگ اصفهان، دفتر پنجم، تابستان ۴۶)، «دخمه‌ای برای سمور آبی»(جنگ اصفهان، دفتر ششم، بهار ۴۷)، «عیادت»، «پشت ساقه‌های نازک تجیر»، «یک داستان خوب اجتماعی»، «مردی با کروات سرخ»(جنگ اصفهان، دفتر هفتم، زمستان ۴۷)، «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «معصوم اول»(جنگ اصفهان، دفتر هشتم، تابستان ۴۹)، «معصوم سوم»، «هر دو روی سکه»(شهریور ۵۰)، «گرگ»(رودکی، ش۱۰، ۱۰ مرداد ۵۱)، «عروسک چینی من»(شهریور ۵۱)، «نمازخانهٔ کوچک من»(رودکی، ش ۱۷، نوروز ۷۲)، «بختک»(رودکی، ش ۱۷، نوروز ۵۲)، «به خدا من فاحشه نیستم»(رودکی، ش ۵۹، شهریور۵۵)، «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ»(احنمالن ۵۸)، «فتحنامهٔ مغان»(آذر ۵۹)، «میر نوروزی ما»(خرداد ۶۳)، «نیروانای من»(مهر ۶۶)، «نقشبندان»(خرداد ۶۸)»،[۱] «شرحی بر قصیدهٔ جمیله»(شهریور و مهر ۶۹)، «خانه روشنان»(اسفند ۷۰-شهریور ۷۱)، «دست تاریک، دست روشن»(خرداد ۷۲)، «نقاش باغانی»(شهریور ۷۲)، «انفجار بزرگ»(آبان ۷۲)، «حریف شب‌های تار»(آذر ۷۳)، «گنج‌نامه»(آبان ۷۳)، «زیر درخت لیل»(دی ۷۴)، «بانویی و آنه و من»(فروردین ۷۶)، «آتش زرتشت»(فروردین ۷۶)، «زندانی باغان»(مهر ۷۷)
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
567
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/02/13

کتاب‌های مرتبط

دقیقه هام: مجموعه داستان
دقیقه هام: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 5 رای
ترس و لرز
ترس و لرز
4.5 امتیاز
از 47 رای
راه رفتن روی ریل
راه رفتن روی ریل
4.3 امتیاز
از 329 رای
چاه نکن بهر کسی...
چاه نکن بهر کسی...
4.6 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نیمه تاریک ماه

تعداد دیدگاه‌ها:
8
عاشق داستانهای هوشنگ گلشیری هستم.بعضی هاشو واقعا حفظم.
من نمی دونم در سایت کتابناک چرا برخی کتاب های یک نویسنده قابل دانلود نیست و برخی قابل دانلود است. همین کتاب که جدید از تر از بسیاری از کتاب های گلشیری چاپ شده قابل دانلود هست ولی تعدادی دیگه که سالها از چاپ شان گذشته و اصلن نایاب اند قابل دانلود نیستند. لطفن در این زمینه بررسی دوباره ای صورت گیرد.
با این که کاغذیش رو بارها خوندم بازم هوس کردم دانلود کنم دوباره بخونم
کتابی است که باید خواند و از آن لذت برد
مجموعه نفیس و با ارزشی از داستان های کوتاه گلشیری، توی این مجموعه گرد آوری شده که خوندنشونو به تمام طرفداران ادبیات داستانی توصیه میکنم. ای کاش که جلدهای بعدی این مجموعه هم چاچ شده بود که متاسفانه نشد.
باز هم سپاس از دوست خوب کتابناکی، جناب کبیر اندر کبیر، بابت به اشتراک گذاشتن آثار این چنین با ارزش و خوندنی.
هدایت ، چوبک ، ساعدی ،گلشیری و محمود دولت آبادی ستاره های درخشان داستان و رمان ایران هستند.
:-)
معرفی
هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ در اصفهان - ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ در بیمارستان ایران‌مهر تهران) نویسندهٔ معاصر ایرانی و سردبیر مجلهٔ کارنامه بود. وی را بعد از صادق هدایت، تأثیرگذارترین داستان‌نویس ایرانی دانسته‌اند. او با نگارش رمان کوتاه شازده احتجاب در اواخر دههٔ چهل خورشیدی به شهرت فراوانی رسید. این کتاب را یکی از قوی‌ترین داستان‌های ایرانی خوانده‌اند. وی با تشکیل جلسات هفتگی داستان‌خوانی و نقد داستان از سال ۱۳۶۲ تا پایان عمر خود نسلی از نویسندگان را پرورش داد که در دهه هفتاد خورشیدی به شهرت رسیدند او همچنین عضو و یکی از موسسان کانون نویسندگان ایران و از بنیانگذاران حلقه ادبی جُنگ اصفهان بود.
یادش گرامی باد!
سه پر کوچک و زرد را توی باغچه , زیر بوته های گل سرخ , به خاک سپردم . کلوخ ها را صاف کردم و با انگشتهای زمخت و درازم مچ دستش را گرفتم . سر قبر کوچکش نشتیم و هفت خط کشیدیم و هفت الحمد خواندیم . و اینک که خون همه ملافه های سفید را تر کرده است می توانم بی آنکه نفس نفس بزنم از همه پله های دنیا بالا بروم و چون ابری سبک و ولگرد در زلالی های آبی آسمان رها شوم .
"دخمه ای برای سمور آبی 1347 "
واقعا کتاب زیبایی هست ممنون از دوست گرامی بابت گذاشتن این کتاب تو سایت .
نیمه تاریک ماه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک