من و خاندان پهلوی
امتیاز دهید
تنظیم : محمد برقعی - حسین سرفراز
گوشه هایی از زندگی خانواده پهلوی قبل و بعد از سقوط
کتاب حاضر، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری از خویشاوندان فرح دیبا و دوست نزدیک و مشاور مالی رضا پهلوی پسر شاه معدوم است، که اختلاف مالی وی و ولیعهد سابق ایران در مطبوعات غرب بازتاب یافت.
شدت این درگیری تا بدان حد بود که رضا پهلوی برای پیشبرد دعوی خود در دادگاه فدرال آمریکا مجبور به انکار ملیت ایرانی خود شد و این امر بحثهای شدیدی را در محافل وابستگان رژیم گذشته در اروپا و آمریکا برانگیخت.
ظاهراً این اختلاف انگیزهای برای گسست مسعود انصاری از خانواده پهلوی شد و تا بدانجا امتداد یافت که وی به نگارش و نشر این خاطرات پرداخت و طی آن اسرار و ناگفتههای بسیار را از دوران حضور خود در این خانواده فاش نمود.
در بخش نخست، نویسنده به رابطه خویشاوندی خود با فرح دیبا و چگونگی پیوندش با دربار پهلوی میپردازد و شرح میدهد که این پیوند تا بدانجا توسعه یافت که وی در سالهای ۱۳۵۰ در زمره همراهان جوان بزم خصوصی شاه قرار گرفت. او در این بخش میکوشد تا براساس دیدهها و شنیدههای خود به تبیین علل سقوط رژیم پهلوی بپردازد.
آنچه به این بخش از خاطرات اهمیت میدهد، موقعیت ویژه نویسنده و حضور وی در محفل خصوصی شهبانو است. میدانیم که در واپسین سالهای سلطنت محمدرضا پهلوی، این باند دارای تاثیر جدی در شئون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور بود و با گذشت زمان نفوذ فرح و اطرافیان او عمق بیشتر یافت.
معهذا تاکنون چنان که بایسته است به نقش باند فرح در تاریخ سلطنت پهلوی پرداخته نشده و از این زاویه به نظر میرسد که خاطرات احمدعلی مسعود انصاری میتواند سندی دست اول به شمار رود.
بیشتر
گوشه هایی از زندگی خانواده پهلوی قبل و بعد از سقوط
کتاب حاضر، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری از خویشاوندان فرح دیبا و دوست نزدیک و مشاور مالی رضا پهلوی پسر شاه معدوم است، که اختلاف مالی وی و ولیعهد سابق ایران در مطبوعات غرب بازتاب یافت.
شدت این درگیری تا بدان حد بود که رضا پهلوی برای پیشبرد دعوی خود در دادگاه فدرال آمریکا مجبور به انکار ملیت ایرانی خود شد و این امر بحثهای شدیدی را در محافل وابستگان رژیم گذشته در اروپا و آمریکا برانگیخت.
ظاهراً این اختلاف انگیزهای برای گسست مسعود انصاری از خانواده پهلوی شد و تا بدانجا امتداد یافت که وی به نگارش و نشر این خاطرات پرداخت و طی آن اسرار و ناگفتههای بسیار را از دوران حضور خود در این خانواده فاش نمود.
در بخش نخست، نویسنده به رابطه خویشاوندی خود با فرح دیبا و چگونگی پیوندش با دربار پهلوی میپردازد و شرح میدهد که این پیوند تا بدانجا توسعه یافت که وی در سالهای ۱۳۵۰ در زمره همراهان جوان بزم خصوصی شاه قرار گرفت. او در این بخش میکوشد تا براساس دیدهها و شنیدههای خود به تبیین علل سقوط رژیم پهلوی بپردازد.
آنچه به این بخش از خاطرات اهمیت میدهد، موقعیت ویژه نویسنده و حضور وی در محفل خصوصی شهبانو است. میدانیم که در واپسین سالهای سلطنت محمدرضا پهلوی، این باند دارای تاثیر جدی در شئون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور بود و با گذشت زمان نفوذ فرح و اطرافیان او عمق بیشتر یافت.
معهذا تاکنون چنان که بایسته است به نقش باند فرح در تاریخ سلطنت پهلوی پرداخته نشده و از این زاویه به نظر میرسد که خاطرات احمدعلی مسعود انصاری میتواند سندی دست اول به شمار رود.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/12/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی من و خاندان پهلوی
علی لیمونادی ماه گذشته برای اولین بار مصاحبه ای از شاپور بختیار را منتشر کرد که سال 1368 ده سال بعد از انقلاب انجام شده بود ( دوستانی که بخوان می تونن مراجعه کنن به سایت علی لیمونادی بخش آرشیو.... من همه منابعی که اعلام می کنم هیچ کدوم برای جمهوری اسلامی نیست.....تمام از صحبت هالی خود سلطنت طلبان یا عناصر وابسته به اونهاست.... بختیار هم که نخست وزیر خود شاه بوده ) اونجا بختیار دقیقا" همین حرف را می زنه
می گه یک عده از عناصر شاه اللهی نظام سابق در طول این چند ساله که ناهنجاری ها را دیدن دوباره دم در آوردن و چنان بهشت دروغی از اون سیستم شاه نشون می دن که گویا همه مردم اون دوران را فراموش کردن... به قول بختیار وضعیت قبل از انقلاب ایران و وابستگی خانواده پهلوی به هر موجود خارجی به حدی بود ( حالا اون موجود می خواد یک نقاش ساده باشه یا یک دلال باشه فقط مهم این بود که اروپایی یا آمریکایی باشه در این صورت به ایرانی ترجیح داشت) که کافی بود این موجود خارجی بیاد ایران....و درخواست کنه که شاه مملکت را ببینه.. به قول بختیال خیلی از دلال های خرده پای اروپایی از شاه وقت ملاقات می خواستن ( که حتی علم تو کتاب خاطراتش نوشته به این کار شاه اعتراض کرده که هر آدم ادم بی سر و پای خارجی می تونه شاهر ا ملاقات کنه).. چون این دلال ها خوب راه را یاد گرفته بودن.. تو مملکتی که قانون نباشه.... و استبداد یک خانواده حاکم باشه ( اون هم یک خانواده محدود و خاص که هیچ دلیل منطقی هم وجود نداره چرا این خانواده خاص باید همه کاره مملکت باشن مکه مملکت قحطی آدم بوده؟) این دلال ها طبق همون ضرب المثل قدیم که دم کد خدا را ببین و ده را بچاپ ... عمل می کردن.. یعنی همون دلال ساده شاه را می دیده.. یک موافقت می گرفته.. یک حق حسابی به یکی از برادرها یا خواهرهای شاه می داده.... مشغول منافعش می شده...
ملت این چیز ها یادشون نرفته
بد عمل کردن حکومت فعلی دلیل بر موجه بودتن و تبرئه کردن سیستم دیکتاتوری سابق نیست
تا ده سال بعد از انقلاب وضع طوری بود که همه شاه اللهی تو ده تا سوراخ خودشون را قایم کرده بودن به قول غلامحسین جهانشاهی ( رئیس دفتر اشرف پهلوی ) در مصاحبه اش با بنیاد مطالعالت ایران ( که این بنیاد هم با سرمایه اشرف پهلوی تاسیس شده و روی اینترنت قابل دسترسه) ذکر می کنه که هیچ کدوم از عناصر رژیم شاه از عملکردشون دفاع نمی کنن چون می دونن درجه فساد و دزدی توی سیستم چقدر بوده و که دیگه جای دفاعی براشون نزاشته.. و همه رفتن قایم شدن
حالا دوباره همون عناصر بعد از سی سال شرایط را برای تحمیق مردم مناسب دیدن از توی سوراخ هاشون اومدن بیرون روی این حساب که مردم اون دوران را یادشون رفته
نمونه اش را همین چند ماه پیش دیدم که پرویز ثابتی معاونت امنیت داخلی ساواک بعد از سی و سه سال از توی سوراخش بیرون اومد چیزهایی گفت ( به این خیال که می تونه طلبکارانه یک ادعایی را مطرح کنه) که خوشبختانه خوب جوابش را جاهای مختلف دادن و برگشت دوباره توی سوراخش
دوستان نازنینم، آیا ما آن زمان نوکر بودیم یا امروز؟ آن زمان که نام ایران در جهان از ارزش و اعتبار برخوردار بود..........[/quote]ایول حالم دادی بابا حق گو
[edit=aqanader]1391/12/28[/edit]
در دوره زمانی ۱۳۳۸- ۱۳۵۱ (دوره ۱۳ ساله) سه برنامه توسعه عمرانی در کشور اجرا شد. در طول برنامه عمرانی سوم که برنامه ثبات قیمتهاست اقتصاد به طور متوسط سالانه ۱۰ درصد رشد داشته است. نرخ رشد نقدینگی خصوصی به طور متوسط سالانه۱/۱۶ درصد رشد داشته است، و رشد متوسط شاخص قیمتهای مصرف کننده۴/۱ درصد در سال بوده است...
در مجموع نرخ تورم در دوره پیش از انقلاب طی 28 سال از سال 1330 تا 1357 به طور میانگین برابر 9/6 درصد بوده است که نرخ تورم نسبتا پایینی است...
نمودار زیر به خوبی معنی "تورم افسار گسیخته" را نشان می دهد. با مشاهده اعداد و ارقام خود قضاوت کنید تورم در چه مقطع زمانی واقعا افسارگسیخته بوده یا شده است؟!
لینک نمودار
منابع: کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی - بانک مرکزی جمهوری اسلامی
این هم مقایسه اعتبار پاسپورت (گذرنامه) ایرانی در قبل و بعد از انقلاب:
قبل از انقلاب: ایرانیان می توانستند بدون ویزا تقریباً به تمام کشورهای اروپایی (به استثنای کشورهای بلوک شرق که تحت سیطره دیوار آهنین شوروی بودند) و همچنین کلیه کشورهای قاره آسیا و اقیانوسیه (به جز استرالیا) سفر کنند.
http://www.youtube.com/watch?v=KEkGtBaBsrA
بعد از انقلاب: طبق آخرین آمار منتشر شده در این زمینه، اعتبار گذرنامه ایرانی تنها از کشورهای عراق و افغانستان بالاتر بوده است. البته با توجه به تحولاتی که در چند سال اخیر در این دو کشور رخ داده، باید نگران باشیم که مبادا در آینده نزدیک اعتبار گذرنامه ما از همین دو کشور هم کمتر شود.
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=66201
بله، حقیقت تلخ است، اما تاریخ قضاوت خود را خواهد کرد و فحاشی چماقداران و دروغ پردازی بدخواهان اثری در قضاوت منصفانه و گاه بی رحمانه تاریخ نخواهد داشت.
دوره مزدبگیران و چماقداران هم خواهد گذشت. به قول دکترعباس میلانی "تاریخ با برخی از شخصیت های تاریخی دوست است و با برخی دیگر دشمن. یعنی گذشت زمان به نفع بعضی از آنهاست و به ضرر برخی دیگر... و در این میان تاریخ دوست پادشاهان پهلوی است..."(نقل به مضمون)
دوستان نازنینم، خودتان مقايسه كنيد. آیا ما آن زمان نوکر بودیم یا امروز؟ آن زمان که نام ایران در جهان از ارزش و اعتبار برخوردار بود. پول ملی ما و پاسپورت ایرانی ما در همه جای جهان اعتبار داشت و دنیا به ایرانیان با دیده احترام می نگریست؟ آیا انقلاب ما را به استقلال و آزادی و اعتبار بین المللی رساند؟ آن زمان وضع مردم ما بهتر بود یا امروز؟ آن زمان فساد بیشتر بود یا الان؟ آن زمان عزت و غرور ملی ما خدشه دار می شد یا امروز که برای ورود به خاک یک کشور بیگانه ده جا انگشت نگاری می شویم و حتی محتویات لباس های زیر ما را هم می گردند؟!
آیا همه این آمار و اسناد دروغ می گویند ؟؟
به تصاویر و نمودارهای زیر نگاهی بیندازید و خود داوری کنید :
نرخ دستمزد بر حسب سکه طلا از سال 1353 تاکنون:
لینک نمودار
(همان گونه که می بینید بالاترین نرخ دستمزد متعلق به سال 1356 بوده است)
مقایسه تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه ایران با هفت کشور جهان در سال 1348 تا 1357:
لينك نمودار
جدول سالانه
حال ببینید در یک دهه اخیر وضعیت ما در مقایسه با این کشورها به کجا رسیده است:
لينك نمودار
جدول سالانه
[edit=aqanader]1391/12/28[/edit]
5- این روزها بسیاری از انقلابیون دیروز و دست اندرکاران دولتهای پیشین جمهوری اسلامی هم به سخن آمده اند. می توانید به حرفهای محمد نوری زاد یا مصطفی تاج زاده مراجعه کنید که "آن زمان ما همه آزادی ها را داشتیم جز آزادی سیاسی". در اینکه آزادی سیاسی نبود، جای تردیدی نیست، اما اینکه گمان کنیم هر کسی که آن زمان به زندان رفت یا حتی کشته شد حتماً و الزاماً فرد آزادیخواه و شریفی بوده بسیار اشتباه است. در همان مقطع سی و چند ساله، دست کم سه چهار بار به جان محمدرضاشاه سوءقصد کردند. دستگاه عریض و طویل سازمان افسران حزب توده کشف شد. گروههای مسلحی نظیر مجاهدین و فدائیان خلق به میدان آمدند که از جمله مهمترین شاهکارهایشان کشتن افسران و درجه داران ایرانی، مستشاران خارجی، بمب گذاری در هتل و سرقت مسلحانه از بانک ها (برای تأمین مخارج مبارزه!!! ) و طرح نقشه برای ترور یا ربودن مقامات حکومتی بوده است. حرف بر سر این نیست که آن زمان همه آزاد بودند و همه چیز گل و بلبل بود، حرف بر سر این است که شاه هر چه بود صد برابر از مخالفانش بهتر بود. عملکرد گروههای مخالف حکومت شاه چه قبل و چه بعد از انقلاب ثابت کرد که اگر قدرت دست هر یک از این گروهها بیفتد صد برابر بیشتر میگیرند و میبندند و میکشند...
6- در سال 1339 خلیل ملکی با شاه چند بار دیدار می کند و پیشنهاد تشکیل دولت آشتی ملی توسط اعضای جبهه ملی را می دهد. شاه می پذیرد، اما آقایان جبهه ملی این پیشنهاد را رد می کنندو به فاصله دو سال و اندی، به حمایت از خمینی و مقابله با طرح رفراندوم و اصلاحات ارضی بر می خیزند. نهضت آزادی هم که برای مبارزه با استبداد شاه دست گدایی به سوی دولت لیبی و حکومت عبدالناصر در مصر دراز کرده بود! اگر شاه هم می خواست که اینها بیایند و کار کنند (که چند بار هم خواست و برایشان پیغام فرستاد)، خودشان نمی آمدند و ترجیح می دادند همان ژست عوامفریبانه روشنفکری شان را حفظ کنند. دیدیم که دست آخر وقتی بختیار هم آمد جبهه ملی چه کرد؟ بیانیه داد و نوشت: "تف بر چهره بختیار خائن..."
7- برجسته ترین اقتصاددانان کشور در آن زمان در وزارت دارایی، بانک مرکزی و سازمان برنامه مشغول فعالیت بودند. همین آقای زنده یاد مهدی سمیعی از روشنفکران چپ و مخالف حکومت بود، اما به واسطه لیاقت و شایستگی فراوانی که داشت دعوت به همکاری شد و دوران درخشان سازمان برنامه و بودجه کشور تحت ریاست ایشان رقم خورد. آن کسی که گفت اقتصاد مال خر است شخص دیگری بود.
دکتر کاتوزیان: بریتانیا نه نقشی در برآمدن رضاشاه داشت و نه دخالتی در فروافتادن احمدشاه
http://iranshahr.org/?p=863
2- چنين تحليل هايي اول از همه توهین مستقیم است به خود شخص دکتر مصدق. متأسفانه مصدق اللهی ها و دیگر دشمنان حکومت پیشین (مجاهدین، توده ای ها،...) همگی سالهاست پشت نام مصدق پنهان شده اند و برای کربلای 28 مرداد سینه می زنند. آنقدر هم ناشیانه و ساده لوحانه سناریوی کودتای 28 مرداد را می نویسند که آدم را به خنده می اندازد. اینها چنان شخصیت ضعیف و زبونی از مصدق و یارانش ترسیم می کنند که در عرض چند ساعت با شورش چند تن از اراذل و اوباش و روسپیان !! شهر و به مدد چند هزار دلار پولی که امریکایی ها و انگلیسی ها (آخر معلوم نشد کدام شان! ) به چند تا آخوند از جمله کاشانی داده بودند، سقوط کرده است!!! آیا نباید گفت خاک بر سر یک دولت ملی که با چهار تا عربده شعبون بی مخ و رمضون یخی بخواهد سقوط کند؟ به فرض هم که سقوط کرد، اگر این دولت ملی بود، چرا بعد از سقوط اش صد نفر به حمایت از آن دولت به خیابان ها نیامدند؟ آن افسرانی هم که برایشان اشک تمساح می ریزید، شاخه نظامی افسران حزب توده را تشکیل داده بودند و تا بالاترین مدارج نظامی کشور نفوذ کرده بودند (به دلیل سهلانگاری های فاطمی و دولت مصدق) و مهمترین اطلاعات نظامی و امنیتی کشور را به دولتمردان شوروی در مسکو می دادند. تازه به جز چند نفر از عناصر اصلی و کلیدی آنها، مابقی به حبس رفتند یا پس از مدت کمی آزاد شدند. در امریکا و اروپا هم اگر عده ای در آن زمان و شرایط به طور سازماندهی شده در ارتش یا سازمان های امنیتی نفوذ می کردند و برای شوروی جاسوسی می کردند از این بدتر با آنان برخورد می شد. بروید سرنوشت گروه های کمونیست و چپ در امریکا و فرانسه و سرنوشت اعضای گروه بریگاد سرخ در ایتالیا را بخوانید.
3- این هم یک دروغ بزرگی بود که جناب امینی و یار غارشان بهرام مشیری با ترجمه ناقص و سلیقه ای یکی از مصاحبه های شاهزاده رضا پهلوی برای خودشان ساختند. در شرایطی که شاهزاده بارها و بارها در مصاحبه ها و نوشته هایش اعلام کرده نقشی بیش از یک شهروند عادی برای خود قائل نیست و تصمیم گیری در مورد آینده ایران و نوع حکومت فقط و فقط با مردم ایران است.
4- آن کسانی که کمیت شان در تحلیل انقلاب 57 لنگ می زند خود انقلابیون آن روزگار و هوادارانشان هستند. زیرا طبق معمول با تحلیل های کودکانه و تک بعدی سعی می کنند همه چیز را در استبداد شاه و فقدان فضای باز سیاسی خلاصه کنند. جواب این پرسش را هم نمی دهند که چطور اغلب این افراد که در خارج از کشور بودند و آنجا تحصیل کرده بودند و با دنیای آزاد در ارتباط بودند و دسترسی به انواع منابع و کتاب ها و... داشتند، باز هم به قول خودشان فریب آیت الله خمینی و آخوندها را خوردند!!! آنها هستند که پاسخی برای ترورها و آدم سوزی های قبل از انقلاب ندارند. پاسخی برای نقش خود در اعدام های پس از انقلاب و موج بازداشت ها و اعدام ها و تصفیه ارتش و رادیو و تلویزیون و هواپیمایی ملی و وزارت خانه ها و بانک مرکزی و سازمان برنامه و... ندارند. فقط می گویند ....... انقلاب ما را دزدیدند!!!
[edit=aqanader]1391/12/28[/edit]
چرا از کشته شدن میرزاده،مدرس،فرخی یزدی،کریمپور شیرازی،سردار اسعد بختیاری و صولت الدوله قشقایی نمی گویید اینان که خائن نبودند...شما میگویید اگر رضا خانی نبود ایرانی نبود(نمونه ای از شخص پرستی مفرط)...حالا اگر سردار جنگل نبود که روسها شمال را بلعیده بودند اگر ناصر دیوان و صولت الدوله نبودند که جنوبی نبود...یعنی نصف ایران...و اگر سیاستهای قوام نبود که آذربایجان گوش ایران را نمی ساخت(در حالی که شاه دائما برای کابینه او مشکل می ساخت)...شما اعدام،زندان وشکنجه و تبعید صدها روشنفکر و دانشجو را نمیگویید...بگذارید پرسشی کنم ...بزرگترین شاعر یا نویسنده معاصر کیست...شما شاید پاسخهایی مانند:ملک الشعرا،اخوان،شاملو،هدایت،بزرگ علوی ،تقی ارانی، فرخی و میرزاده را نام ببرید...ولی کمی از شرح حالشان در دوران پهلوی :3تایشان کشته شدند 3تایشان سالها زندان و تبعید بودند علوی در دوران پهلوی اول با 53 نفر زندان شد ودر دوران پهلوی دوم قریب 25سال تبعید بود دیگری در دوران رضا خان ممنوع القلم شد و برای همین بهترین داستان معاصر ادب فارسی را در هند چاپ کرد...از دیگر ادبا دهخدا در آخر عمر از شدت ضربات ماموران نظامی فوت کرد به این دلیل که چند باری به دفتر مصدق رفته بود...عارف که از گشنگی در تبعید مرد...گلسرخی و کریپور شرازی از شعرای جوان اعدام شدند قس علی هذا
چرا سیاستمدارانی مانند صدیقی،علا،امینی،بختیار،سنجابی،بازرگان،خلیل ملکی و ...باید طرد میشدند و یا زندان و تبعید میشدند تا امثال هویدا و علم و... آبرو سیاستمداران سکولار را ببرند تا مردم آنها را به فراموشی بسپرند واز آنها دلسرد شوند تا مجانینی بتوانند از احساسات مردم سو استفاده کنند...
اگر به دیدگاه ها نگاه کنید می بینید که چه کسی گفته ایران پنجمین کشور جهان بود...در ضمن مگر همین شاه نبود که به اقتصاد دانان میگفت یک مشت خر.!!!
بنده که از همان اول گفتم که این کتاب ارزش استناد ندارد(اولین دیدگاهم) پس من سینه چاک انصاری نیستم ....وبه کسی هم توهین نکردم که بخواهم مظلوم نمایی کنم.
در پایان اینکه اگر باز هم می خواهیید ازاین کارهای این خاندان دفاع کنید بنده کاری ندارم دیگر شما اصلا به حرف دیگران گوش نمیدهید
...بنده دیگر سخنی ندارم
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت
گمگشته ای که...
این که از کودتا ی 3 اسفند از 28 مرداد نگویم بهتر است[البته میدانم سینه چاکان پهلوی آن روز کذایی را قیام ملی میدانند...یعنی ملت قیام کرده...یعنی ارتش با تانک هایش ،طیب حاج رضایی و لاتهای اطرافش، ملکه اعتضادی با روسپیان همراهش،روزولت با پولهای در کیفش و آیت الله فلسفلی با فتواهای بهبهانی و بروجردی در دستش...اینها همان ملت آریامهرپرست ایران بودند ...عجیب است که نمیدانستم روزولت و کاتم وباقی جاسوسان آمریکا و انگلیس هم ایرانی بودند...الله اکبر ... بعد آن افسرانی که اعدام شدند و شاعران وروزنامه نگاران و سیاستمداران ...گویا اجنبی بودند...حیرتا...]
عزیزم هشتاد را بچه دوم ابتدایی هم میتواند درست بنویسید اگر من هشاد نوشته ام ناشی از بی توجهی بوده و اینکه هنگام تایپ به کیبورد نگاه میکنم است..نه ناشی از کم سوادیافتادن واج نشان بیسوادی نیست بلکه جابجا نوشته واجها نشانگر کم سوادی است...برای مثال می توانید دست خط استاد بزرگوار آقای ثابتی را در چند صفحه اول کتابشان ببینید که واژه ((حرفها))را بصورت ((هرفها)) نوشته اند... گویا ایشان در دانشگاه تهران حقوق می خوانده اند...آن هم در دوران محمد رضا شاه...
بنده کی به شما توهین کردم(مخاطبمpersianking)...این شما هستید که به جای پاسخ مودبانه دست به تحقیر و هتاکی میکنید...
بنده در کتابناک دوستی ندارم اگر چه همه را دوست خطاب میکنم و بر خلاف شما به همه احترام میگذازم...ولی چند نفری هستند که نظرشان به نظر بنده نزدیک تر است...
شما چند بار قاعده ی زمانی را رعایت نکردید به هم زدید...حالا که شما میگویید اگر دیپلماسی شاه نبود که سه جزیره از دست می رفت ... بگذارید ما هم مغلطه کنیم و بگوییم اگر سیاستهای قاجار نبود تبریزم نداشتیم پس از دست دادن قفقاز مشکلی ندارد...یعنی اگر فتحعلی شاه نبود دیگر تبریزی هم نبود که ستار خانی در آن قیام کند و شما از عکسش استفاده کنید...(حالا فهمیدید که دیگران هم توانایی مغلطه کردن را دارند)
شما احتمالا همه چیزرا سیاه سفید میبینید ....ولی من اصلا این گونه نیستم ...همینجا میگویم که نباید تصور کرد هر خاندانی کاملا خادم یا کاملاخائن است...پهلوی هم از این قاعده مستثنی نیست...قطعا در آن دوران هم کارهای خوبی شده است...ولی چو نیک بنگریم کاستی های فراوانی را میبینبم که هنوز هم این خاندان اگر بتوانند به کسی جرئت گفتنشان را نمیدهد(ولو در فضای مجازی)....هنوز هم پهلوی چی ها برای توضیح دادن انقلاب 57 کمیتشان می لنگد و آسمان و ریسمان میکنند...که نمیدانم بی بی سی بود یا نشست گوادلوپ ... آخر مشکل ما با این خاندان همین است...اصلا مردم را داخل آدم نمی دانند...مصاحبه ی آقای پهلوی سوم با یکی از طرفدارانشان که موقع حمله آمریکا به افغانستان صورت گرفته بود(گویی این مصاحبه گم شده است!)....و نیز مصاحبه یشان با فوکوس آنلاین (همان که دکتر امینی به آن اعتراض کرد وآن مقاله معروف را نوشت)...همه ی این هارا ثابت میکند...ایشان میگویند که پس از مرگ پدر سوگند پادشاهی خورده اند ...آخر کدام پادشاهی...در کدام مجلس...با کدام مشروعیت...