کاندید
نویسنده:
ولتر
مترجم:
محمد عالیخانی
امتیاز دهید
✔️ کتاب کاندید در واقع شرح مبسوطی از نظریههای فلسفی فرانسوا ولتر در قالب داستانی مهیج است. کاندید اثری مفرح و همزمان بىرحم و ویرانگر است، کیفیتهایى که شاید آسانتر از آنچه فکرش را بکنیم در این کتاب کم حجم کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و همین دو جنبهى متناقض و ناساز زندگى غریب کاندید را شکل میدهند.
کاندید پسر خوش سیمایی است که در کاخ مجلل یک بارون آلمانی در ناحیه وستافلی زندگی میکند. کاندید فرزند نامشروع بارون است. بهترین وسایل زندگی و تربیت برای کاندید در خانه بارون فراهم شده است. پانگلوس آموزگار دانشمند آن ناحیه استاد اوست و به او علوم مختلف را آموزش میدهد. کاندید آنقدر پاکدل و عفیف و مودب است که حتی به دختر زیبای بارون نگاه هم نمیکند. اما اعتبار این پاکی برای کاندید زیاد دوام نمیآورد و وقتی که بارون به کاندید شک میکند او را از خانه خود بیرون میراند. کاندید به سربازان بلغاری میپیوندد و در سلک آنان درمیآید. حوادث روزگار او را دوباره با استادش پانگلوس که حالا به گدایی افتاده روبرو میکند. استاد برای شاگرد توضیح میدهد که چگونه پس از وقوع جنگ، سربازان به کاخ بارون ریخته و پس از کشتن ساکنان آنجا همه چیز را با خاک یکسان کردهاند. در اینجا پانگلوس برای کاندید توضیح میدهد که به بیماری واگیردار آمیزشی مبتلا شده است که از طریق چند نفر که در راس آنها یک کشیش قرار داشته به او رسیده است و او خوشحال است که با مرگ او این بیماری به دیگری انتقال پیدا نمیکند. کاندید در پرتغال بدست عمال دادگاه روحانی کیفر میبیند و او را به شلاق میگیرند. پانگلوس به فرمان کشیش بزرگ محکوم به مرگ میشود تا به دار مجازات آویخته شود. اما هر دوی آنها با حوادث نابهنگام از مرگ نجات پیدا میکنند. کاندید در خانه یک ملاک یهودی با " کونه گوند" دختر بارون که گمان میکرده کشته شده مواجه میشود. دختر از ماجرای زندگیاش پس از حمله سربازان بلغاری به خانهشان برای او میگوید و اینکه چه زندگی سختی را گذرانده است. کونه گوند به کاندید میگوید که تا به حال هرکس به زندگی او کمکی کرده است هرگز برای رهایی و آزادی واقعی او نبوده است و همه تنها به فکر رسیدن به خواستههای نفسانی خودشان بودهاند و....
بیشتر
کاندید پسر خوش سیمایی است که در کاخ مجلل یک بارون آلمانی در ناحیه وستافلی زندگی میکند. کاندید فرزند نامشروع بارون است. بهترین وسایل زندگی و تربیت برای کاندید در خانه بارون فراهم شده است. پانگلوس آموزگار دانشمند آن ناحیه استاد اوست و به او علوم مختلف را آموزش میدهد. کاندید آنقدر پاکدل و عفیف و مودب است که حتی به دختر زیبای بارون نگاه هم نمیکند. اما اعتبار این پاکی برای کاندید زیاد دوام نمیآورد و وقتی که بارون به کاندید شک میکند او را از خانه خود بیرون میراند. کاندید به سربازان بلغاری میپیوندد و در سلک آنان درمیآید. حوادث روزگار او را دوباره با استادش پانگلوس که حالا به گدایی افتاده روبرو میکند. استاد برای شاگرد توضیح میدهد که چگونه پس از وقوع جنگ، سربازان به کاخ بارون ریخته و پس از کشتن ساکنان آنجا همه چیز را با خاک یکسان کردهاند. در اینجا پانگلوس برای کاندید توضیح میدهد که به بیماری واگیردار آمیزشی مبتلا شده است که از طریق چند نفر که در راس آنها یک کشیش قرار داشته به او رسیده است و او خوشحال است که با مرگ او این بیماری به دیگری انتقال پیدا نمیکند. کاندید در پرتغال بدست عمال دادگاه روحانی کیفر میبیند و او را به شلاق میگیرند. پانگلوس به فرمان کشیش بزرگ محکوم به مرگ میشود تا به دار مجازات آویخته شود. اما هر دوی آنها با حوادث نابهنگام از مرگ نجات پیدا میکنند. کاندید در خانه یک ملاک یهودی با " کونه گوند" دختر بارون که گمان میکرده کشته شده مواجه میشود. دختر از ماجرای زندگیاش پس از حمله سربازان بلغاری به خانهشان برای او میگوید و اینکه چه زندگی سختی را گذرانده است. کونه گوند به کاندید میگوید که تا به حال هرکس به زندگی او کمکی کرده است هرگز برای رهایی و آزادی واقعی او نبوده است و همه تنها به فکر رسیدن به خواستههای نفسانی خودشان بودهاند و....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کاندید
ولی عشق به زندگی مانع شده است.
این نقطه ضعف شاید شوم ترین خاصیت ما باشد.
زیرا چیزی بیهوده تر از این نیست که
کسی باری را که هر آن میتواند زمین بگذارد،
بر دوش ببرد.
که کاندید رو سال 1759 نوشته و ساده دل رو سال 1767[/quote]
اما به نظر من درست نیست چون کتابی که من خونده بودم، گفته بود ساده دل، ترجمه ی کلمه ی کاندیده.:!
که کاندید رو سال 1759 نوشته و ساده دل رو سال 1767
همیشه اطرافم پانگلوس های بزرگ و کوچیک می دیدم
وقتی نوجوون بودم واسه این که به طرف بحثم نشون بدم چقد احمقه شباهت حرفاشو با پانگلوس به رخش می کشیدم
حیف که کار از پانگلوسم گذشت.
کاندید خودشو دار زده...
کارد رسیده بود به استخوون....
شاهکار شعور بشر 8-)
خسته نباشید khar tu khar 8-)