دفاعیات کسروی
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
روزنامه پرچم 1321 و 1322
دفاعیات شادروان احمد کسروی در دادگاه از سرپاس مختاری و پزشک احمدی.
شرح تصویر:
کسروی به همراه خانواده و برخی از یاران.
بیشتر
دفاعیات شادروان احمد کسروی در دادگاه از سرپاس مختاری و پزشک احمدی.
شرح تصویر:
کسروی به همراه خانواده و برخی از یاران.
آپلود شده توسط:
mohammad abedi
1391/02/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دفاعیات کسروی
مهری جان هنوز فرق درون دینی را با برون دینی نمیداند و به مسخره بالا دینی و پایین دینی را هم اضافه میکند .
یک توصیه به پورفر : من 15 سال با امثال این آقایان بحث کرده ام نه تنها نتوانستم کلمه ای به این آقایان حالی کنم بلکه باعث خر شدن خودم شد . در واقع من آینه تمام نمای این آقایان هستم .
دوست عزیزتر:مگر بنده استدلال عرفانی و عاشقانه آوردم؟!من نمی دانم شاید منظور شما از "نقلی"را متوجه نشده باشم اگر منظور این است که مثلا فلان آیه چنین گفته و فلان حدیث معتبر چنین گفته و ما که مسلمان هستیم باید مطابق آن عمل می کنیم که اعتراضی نیست. من هیچ هنگام نگفتم نه اجتهاد در اسلام نیست.بنده گفتم باشد فرض می کنیم اجتهاد در اسلام شما هست و من هم اصلا بحثی در این باره نکردم من که مسلمان نیستم اسلام شما را معیار گرفتم.در ضمن گفتم فرض کنیم در اصل مسیحیت و باقی ادیان هم اجتهاد نیست بالاخره خود شما پذیرفتید که مثلا مسیحیان هم امروز در عمل چنین چیزی را دارند و تنها می گویید بعدها اضافه کرده اند.من در این باره هم هیچ بحثی نکردم و سخن شما را درست فرض کردم.من می گویم فرض کنید(فرض محال محال نیست!)می خواهم مسلمان شوم.بنابراین این حق را دارم که بپرسم این حکمی که در قرآن و حدیث این دینی هست که می خواهم بپذیرم و سرنوشتم را بدان گره بزنم و در ضمن دلایل نقلی شما را پذیرفتم که بله در قرآن و حدیث چنین چیزی آمده ...آیا بنده این حق را دارم که از منطقی بودن یا نبودن آن بپرسم؟ آیا حق دارم چند نمونه از تاریخ اسلام و از مسائل روز جامعه بیاورم و بگویم این ها از زیان های اجتهاد است و چه پاسخی برای این حکم دارید؟
بگذارید مثالی بزنم:من می خواهم ماشینی بخرم.می گویم این ماشین چرخش بیش از اندازه کوچک است و باعث چپ کردن آن می شود.فروشنده می گوید شما با جزئیات آن چه کار دارید؟!چون ماشین کوچک است سازنده مجبور است چرخ کوچک برای آن بسازد.این چرخ متناسب با این ماشین است...خب چه تفاوتی دارد؟بالاخره چرخ متناسب باشد یا نباشد در اصل امر که احتمال چپ کردن ماشین زیاد است تفاوتی نمی کند.من هم می دانم نمی شود چرخ بزرگ تر گذاشت و من هم می دانم که این چرخ به اجزای دیگر ماشین ارتباط دارد اما باز هم در اصل قضیه تفاوتی نمی کند. این بحث عقلی هست یا نقلی؟
اگر من در پاسخ شما گفتم من نمی دانم برو با راسل بحث کن حق با شما بود...چرا فکر می کنید من می خواهم کسی را ضایع کنم؟کسی را اینجا مسخره کردم؟به کسی تهمت زدم که حقوق بگیر هستی یا عضو فرقان هستی؟کسی را احمق و خائن خواندم؟...من حقیقت را گفتم و این شبهات را وارد کردم و کسی پاسخی درخور نداد. حالا هر کس می خواهد هدایت شود و هر کس می خواهد می تواند هدایت نشود.تازه ما حکم ارتداد هم نداریم!
من هم کسی را معرفی می کنم که چند برابر عمر من و شما را پای بحث تاریخ اسلام گذاشته است:آقای بهرام مشیری.
از شما که عکسه برتراند راسل رو برای خودت برگزیدی در عجبم که چرا این حرف رو میزنی!
یک ایرادی که میتوانم به کامنتهای کتابناک بگیرم،اینه که ماها انگار قصدمون یافتن حقیقت نیست!دنبال اینیم که خودمون رو اثبات کنیم و دیگری را ضایع ،وقتی من کسی را معرفی میکنم که چند برابر عمر من و شما را پای بحثهای تاریخی اسلام گذاشته،
یعنی اینکه شما مهرپویای عزیز که طالب حقیقتید و عاشق علم،این کتاب را هم بخوان،تا پاسخ سوالهایت را که شاید من بلد نباشم؛و وقتش رو هم ندارم،خودت با مطالعه ی چند ماهه در این کتاب پیدا کنی.
پیشنهاد دیگم اینه که یک روز یکجا همدیگرو ببینیم و با هم دوستانه پیرامون این مسائل بحث کنیم،چون این سوالهایی که شما داری رو نمیشه به این حالت چت بیهوده پاسخ داد و واقعا این کامنتها که توش پر از سوء تفاهمه چیزی ازش درنمیاد!.اگر بچه ی تهرانی میتوانیم هماهنگ کنیم،حالا یا خود من یا کسی که از من بالاتر است،با شما در این موضوعات به صورت علمی و حق طلبانه صحبت کنند و بالعکس!
موفق و موید باشید
اینجا هم همان پاسخ کامنت پیش را می دهم.پس تنها همان گروهی که گفتم "شاکرا" بودند و باقی "کفورا"هستند.
گذشته از این ما باید تعیین کنیم وظیفه ی دین چیست؟دین آمده دنیای ما را آباد کند یا آخرت ما را؟یا هر دو را؟...در اینجا می بینیم که هم دنیای ما خراب شد و هم آخرت ما.
1.دنیای ما خراب شد به خاطر این همه کفورا و این همه فرقه و خدا هم بر طبق فرمایش شما هیچ مسئولیتی ندارد و اصلا به جهنم که این همه فرقه درست شد!چشمشان کور می خواستند متفرق نشوند!!.
2.آخرت مان هم که خراب شد چون بیشتر انسان ها جزو همین کفورا شدند.
هم میهن من این چه پاسخی است که می دهید؟من با شما بحث می کنم یا با علامه عسگری؟در ضمن شما اینقدر خودتان را و قدرت تعقل خودتان را کوچک نشمارید.چرا می گذارید امثال علامه عسگری ها برای شما تعیین تکلیف کنند؟شما ببینید سخنی حق هست یا نه اگر حق بود بپذیرید اگر نه بیاندازید دور.
من هم به شما صد نفر را معرفی می کنم:برتراند راسل,ریچارد داوکینز,علی دشتی,احمد کسروی تبریزی... اصلا شما چرا کسروی را نقد می کنید؟خب بفرمایید همان علامه عسگری تشریف بیاورند اینجا نقد کنند!
موفق و پیروز باشید
دوست عزیز،اسلام یک سری قوانین بی ربط به هم نیست،که بخواهی جز جزء به آنها بپردازی،وقتی راجع به یک دین می خواهی سخن بگویی باید آن را در مجموع در نظر بگیری.وقتی می گویم درون دینی،یعنی بسیاری از دلایل ما برای این کار،نقلی و حدیثی است،و برای کسی که اصلا مسلمان نیست،بحث نقلی و حدیثی معنا پیدا نمی کند،متوجه منظورم هستید،(ما بحثمان با آن دوست قبلی که به بحث اجتهاد کشیده شد،درون دینی بود!یعنی گویا او اسلام را قبول داشت)
گفت اسلام چه راهکاری به مردم داده،که پس از پیامبر خاتم پیامبری نیامده،گفتم اجتهاد.
وقتی شما آیات قرآن را قبول ندارید،دیگر با شما بحث راجع به درستی یا نادرستی حکمی در قرآن،تنها از طریق عقل میسر می شود.و منظورمه من که به نظرم خیلی واضحه این بود که این دو بحث(عقلی و نقلی) دو متد متفاوت دارند.
1.با عقل و انصافمان...خیلی خوب است پس نتیجه می گیریم که در میان مسلمانان بخش بزرگی از آن ها یا شیعه و یا سنی با عقل و انصافشان و مطالعه ی گسترده و بی طرفشان, دین را نپذیرفتند.و از آنجایی که شما شیعه هستید و از 1.2میلیارد مسلمان جهان تنها 0.2میلیارد نفر شیعه هستند و باقی سنی پس 1میلیارد مسلمان باقی مانده با عقل و انصافشان و مطالعه ی گسترده شان و بی طرفشان دین را نپذیرفتند و دین برای ان ها تنها امری ارثی است.و از آنجایی که در میان همین شیعیان ما چندین فرقه مانند اسماعیلی و زیدی و اثنی عشری و...داریم و اصل دین هم یکی بیشتر نبوده است و در نتیجه یکی از این ها درست است پس تنها شما دوازده امامی ها از عقل و انصاف استفاده کردید و مطالعه ی گسترده هم داشتید و بی طرف هم بودید و از آنجایی که در میان همین دوازده امامی ها هم اختلافات بعضا شدید وجود دارد به طوری که برای نمونه مجتهدی مجتهد دیگری را تکفیر می کند پس در میان این ها هم تنها شمار خاصی با عقل و انصافشان و مطالعه ی گسترده و بی طرفشان حق را پذیرفتند...پس از همه ی این ها نتیجه می گیریم که در تمام دنیا تنها شیعیان و آن هم بخشی از شیعیان و نه همه ی آن ها از عقل و انصاف خود بهره بردند و مطالعه ی گسترده و بی طرف کردند.
اما این پرسش باز هم در جای خود باقی می ماند که عقل و انصاف من آیت الله نوری همدانی را بر حق یافت.عقل و انصاف دیگری دکتر سروش را بر حق یافت.دکتر سروش دین را برای آن می داند که آخرت ما را بسازد و می خواهد تا جای ممکن دین را در امور دنیوی دخیل نکند.اما آیت الله نوری همدانی وی را تکفیر می کند و دقیقا برعکس می خواهد دین سیاسی باشد و دین سیاسی و سیاست بدون دین را رد می کند.در اینجا تکلیف ما دو نفر که 1.هر دو خداباور هستیم 2.هر دو مسلمان هستیم 3.هر دو عالم غیب را قبول داریم 4.هر دو شیعه هستیم 5.هر دو اثنی عشری هستیم نسبت به یکدیگر و نسبت به جامعه و نسبت به امور سیاسی کشور چیست؟
2.شما که سخن از اجتهاد می گویید چگونه هست که ما با عقل و انصاف و مطالعه ی گسترده مان می توانیم میان این همه دین و مذهب و فرقه و طرز برداشت حق را برگزینیم اما نمی توانیم نیازهای روز را خودمان تشخیص دهیم و باید به مجتهد مراجعه کنیم؟
هم میهن گرامی این درون دینی برون دینی بالادینی پایین دینی دیگر چیست؟ما داریم درباره ی درست بودن یا نادرست بودن امری سخن می گوییم.در ضمن من که مسلمان نیستم بخواهیم بحث درون دینی کنیم.
بلی مارکسیست ها هم همین کار را می کنند!مارکس هم چنین چیزی را نگفته است.به هر حال اهمیتی ندارد که آیا پیامبر مسیحیان چنین چیزی را گفته باشد یا نه آنچه که اهمیت دارد این است که در عمل این کار تنها ویژه ی مسلمین نیست و مزیتی برای اسلام به حساب نمی آید.اصل بحث این بود که آن دوست گرامی گفتند چرا دین دیگر "آپدیت"نمی شود.و شما بحث اجتهاد را مطرح کردید.من هم گفتم این ویژه ی اسلام نیست بقیه هم چنین مفهومی دارند.اگر هم به فرض این سخن شما که می فرمایید در مسیحیت خود حضرت عیسی چنین چیزی را نگفته است درست باشد باز هم در عمل تفاوتی ندارد و مطمئنا مسیحیان و پیروان باقی ادیان در این مورد محکم در برابر شما خواهند ایستاد بنابراین به اعتقاد من این استدلال شما که به دلیل وجود اجتهاد دیگر نیازی به آپدیت(به قول آن دوستمان)شدن دین نیست فرو می ریزد.چون این برای دیگر ادیان هم امکان پذیر بود.
فقط خواهش می کنم باز نفرمایید بحث درون دینی هست چون من به عنوان مسلمان با شما سخن نمی گویم.از دید من به عنوان بی دین در این مورد تفاوتی میان مسیحیت و اسلام و بهایت و مزدیسنا و... نیست.
شما اگر دقت بفرمایید بنده در اینجا اصلا درباره ی وجود یا عدم وجود خدا بحث نکردم.یعنی نیامدم به شما بگویم چون خدا را قبول ندارم پس اجتهاد درست نیست!یا چون وحی را قبول ندارم پس اجتهاد درست نیست...اگر اینگونه گفته بودم بلی حق با شما بود.شما هنگامی که می خواهید یک عقیده را نقد کنید می توانید آثار آن را مشاهده کنید و ایرادات آن را برشمارید.به فرض شما مارکسیسم را قبول نداشته باشید می توانید بگویید بله این مکتب دین را رد می کند و این برای بشر زیان بار است.حالا اگر یک مارکسیست بگوید نه تو اول بیا فلسفه ی تاریخ مارکس را بخوان ماتریالیسم تاریخی را بخوان بعد برو سر وقت دین بنده حق را به شما می دهم.او باید بتواند نشان دهد که بی دین زیان بار نیست اگر نتواند یعنی آن عقیده ایراد دارد.اگر اثبات شد که ایراد احکام دین مانند اجتهاد مشکل ساز است آنگاه این پرسش پیش می آید که این چگونه خدایی هست که دینش برای مردم مشکل ساز می شود؟
دوستان گرامی توجه کنند که لزوما عملکرد افراط گونه یک جماعت بیانگر روح و اندیشه دین اسلام نیست مشکل ما وجود حدیث های جعلی فراوان در آیین ماست که آنها را منسوب به ائمه بزرگوار می دانند در این زمینه خطبه 210 نهج البلاغه بسیار تکان دهنده است
خطبه 18 نهج البلاغه نیز بسار تکان دهنده است
موفق باشید
چند وقت پیش در تلویزیون دیدم که دختران سلطنت طلب زمان انقلاب شعار میدادند :
این جمله جوداس مرا یاد آن شعار انداخت . ممنونم جوداس جان
آفرین بر تو جوان
قطره دریاست اگر با دریاست
ور نه او قطره و دریا دریاست
جا دارد که انسان فاتحه ای برای خداناباوران بخواند . به خداوندی خدا قسم دلم برایشان میسوزد .
آفرینش کافرین هم حتما حکمتی دارد . امیدوارم که نقش ملیجک را نداشته باشند .