شرح حال برتراند راسل به قلم خودش
نویسنده:
برتراند راسل
مترجم:
مسعود انصاری
امتیاز دهید
برتراند راسل، پیشگام تحلیل منطقی و مدافع سرسخت تجربهگرایی بود. او در مسائل پُر اهمیتی نظیر چگونگی کارکرد ذهن، شیوۀ تجربه کردن جهان پیرامون، ذات واقعی معنای کلمات و جملات بحث و فحص کرد، و از این طریق ابزارهای علمی و فلسفی ارزشمندی برای ما به ارمغان آورد؛ اما تلاش وی برای جستجوی حقیقت فقط به فرمولهای خشک منطق محدود نماند، فعالیتهای اجتماعی او در دفاع از حق رأی زنان، صلح، حقوق مردم جهان سوم و انتقاد شدید از حکومتهای تمامیتخواه بخش جداییناپذیر فعالیت علمی و فلسفی وی به شمار میآید.
بیشتر
آپلود شده توسط:
f@rh@d
1391/01/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شرح حال برتراند راسل به قلم خودش
خاخام khar tu khar :من هم دارم از برتراند راسل دفاع می کنم.من از عقاید دینی خودم سخن گفتم؟ممنون که من را "روشن" نمی کنید و می گذارید در همان "تاریکی" بمانم.
نخست آنکه من هر وقت در این سایت آمدم درباره ی "به قول شما" دولت غاصب صهیونیست چیزی نوشتم کامنتم تکه پاره شد.فقط در این حد بگویم شما از سویی می فرمایید "مگر علم غیب داری"از سویی خودتان درباره ی چیزی که ابعادش را نمی دانید و امکانش هم نیست که بدانید اینگونه اظهار نظر دقیق می فرمایید و حکم صادر می کنید.دوم اینکه این چه منطقی هست می خواهیم درباره ی کسی قضاوت کنیم ببینیم اگر یک ایده ئولوژی خاصی را نقد کرده است باید حتما صهیونیسم مورد نظر شما را هم نقد کرده باشد وگرنه از او متنفرم و هر کسی از او به نیکی یاد کرد "احمق و حماقش هم ژنتیکی است" در ضمن "لای بشر دوپا تخم کرده".اینگونه دارید یک فیلسوف و ریاضی دان بزرگ و برنده ی جایزه ی نوبل را نقد می کنید؟پس از این به بعد ببینیم هر کس درباره ی یک ایده ئولوژی سخن گفت صهیونیسم موجود در ذهن شما را نقد کرده است یا نه.اگر آری که فبهلمراد اگر نه از او متنفریم.
من باز هم می گویم شما خودتان هم نمی دانید چرا از او متنفر هستید!ابتدا می فرمایید برای اینکه به انباشت کلاهک اتمی اعتراض نکرد.در حالی که اصلا یکی از زمینه های کاری او در واپسین سال های زندگی دراز و پربارش(بر خلاف زندگی دراز و بی حاصل برخی از...)همین بود.
اما این دلیل جدید هم که به فکرتان رسید مثل اینکه خیلی خوب نبود.پیشنهاد می کنم شب موقع خواب فکر کنید یک دلیل جدید برای تنفرتان از او بیابید!
در مورد سوال اولم قبول کن که توضیحت کامل نیست چون نوشتی
مگر علم غیب داری که انقدر مطمئن حرف میزنی ؟ ( باز هم تکرار میکنم من هدفم روشن کردن تو نیست هدفم نقد افکار برتراند راسل است . به این موضوع توجه داشته باش )
مورد مهمتری که باعث انزجار من از منجی شما ( یعنی برتراند راسل ) شده است اینست که راسل کتابی در مورد بلشوئیسم مینویسد ( عمل و تئوری بلشوئیسم ) و آنرا محکوم به نابودی میداند ( نظرش هم کاملا درست است ) اما جای تعجب بسیاری دارد که این آقا هیچ جایی ندیدم در مورد صهیونیسم حرفی بزند ( باید بگویم که راسل در زمانی میزیسته که افکار صهیونیسم در حال شکل گیری بوده - یعنی قبل از جنگ جهانی دوم ) . راسل حتی بعد از تشکیل دولت غاصب صهیونیسم هیچ حرفی از این کشور جهان فریب به میان نمیاره و دنیا و جهانیان را از یک خطر بزرگ ( نشکیل یک غده سرطانی تندرو در منطقه) آگاه نمیکنه و در برابر همه اینها سکوت میکنه .
لازم میدانم که بگویم در حال حاضر اسرائیل با داشتن 200 کلاهک هسته ای بزرگترین تهدید بالقوه در منطقه است و یقین بدانید که دیر یا زود منطقه را به آتش خواهد کشید .
در آخر نوشته هایم میخواهم خبر خوشحال کننده ای را به خدا ناباوران و بقیه بدهم که نمونه آزمایشگاهی اولین بمب اتمی فوزیونی ( که حداقل آلودگی زیست محیطی از نظر رادیو اکتیویته را دارد ) ساخته شده است و دیر یا زود نمونه عملی آن هم ساخته خواهد شد .
نگران نباشید و آسوده بخوابید که کوروش بیدار است .
اگر درست خاطرم باشد شما فصل آخر و یکی مانده به آخر همین کتاب را بخوانید خواهید دید که کاملا خلاف گفتار شما هست. اتفاقا راسل در سال های پایانی زندگی خود(یعنی سال ها پس از جنگ جهانی دوم) بیشتر زمان خود را صرف همین مساله ای کرد که شما بدان اشاره کردید.در این کتاب راسل دقیقا توضیح داده است که چگونه ترتیبات تظاهراتی را با کمک دوستان خود در میدان ترافالگار(ممکن است تلفظ نام میدان را اشتباه نوشته باشم.)برای انهدام کلاهک های هسته ای می دهد و در دهه ی هشتادم زندگی خود یک هفته آن هم در کشور انگلیس که تجمعات آزاد است به زندان می افتد.و شما مطمئن باشید اگر خودش را می سوزاند هم کشوری به خاطر این خودسوزی کلاهک اتمی را کنار نمی گذاشت.اگر قرار بود کسی با سوزاندن خود بتواند کشورها را مجاب کند که کلاهک های اتمی را کنار بگذارند مطمئن باشید در میان این 6 میلیارد انسان کسانی هستند که حاضر به انجام چنین کاری هستند و دیگر نیازی به این همه نشست و کنفرانس استارت 1 و استارت 2 و... نبود.
دلیل نفرت شما با راسل این که فرمودید نیست.چون گمان کنم شما ابتدا از او نفرت پیدا کردید بعد رفتید دنبال اینکه ببینید چرا با او دشمن هستید!و پس از جست و جویی اندک این دلیل را پیدا کردید.
سلام.من نمی دانم خطابتان با من بود یا با کس دیگر.به هر ترتیب من هیچ وقت سینه ام را برای راسل یا هیچ کس دیگری چاک ندادم!شما اگر دقت بفرمایید ابتدا کسی زیر این کتاب با خود راسل کاری نداشت اما من که عکس او را برای آواتارم برگزیده ام اولین بار از او انتقاد کردم و گفتم در زندگی زناشویی خود اشتباهات بزرگی مرتکب شد و این اشتباهات را در همین کتاب که "خودش نوشته است" خواندم..........
درست است.من مخالفتی با سخن شما ندارم.من هم می گویم این که افلاطون زمانی سرآمد بود دلیل نمی شود که پس از 24سده قابل انتقاد نباشد.اما این انتقاد هیچ چیزی از ارزش های او کم نمی کند...اما درباره ی راسل با همه ی احترام وعلاقه ای که به او دارم اما متاسفانه او اعمال بدی در زندگی زناشویی خود به ویژه در حق همسر نخست خود "آلیس" انجام داد که من واقعا برای همسرش که نه او را که تاکنون هفت کفن پوسانده دیده ام و نه می شناسم بسیار ناراحت شدم.و این کار او نسبت به زمان خودش هم کاری بسیار ناشایست بود.
آقای علامه جعفری مطالب مبسوط تری را هم در کتابی زیر عنوان "توضیح و بررسی مصاحبه ی راسل وایت" نوشته اند.من این کتاب را خوانده ام.به هر حال ایشان هم عقیده ی خود را دارند اما من اتفاقا بسیاری از ایرادات ایشان به راسل را در این کتاب وارد نمی دانم.
[edit=saraab]1391/01/11[/edit]
دوستان این کتاب شرح حال یک انسانه، یک انسان معمولی (از نظر خود راسل) که تو زندگی کارهای خوب و بد زیادی کرده.من میگویم صادقانه نوشته شده به علت های زیادی که برای مخالفان راسل قابل قبول نیست چون افکار کورکورانه جلوی چشم انسان را میگیرد، طمطراق گویی های که درباره ی ایشان میکنید ، تابحال مطالعه ی دقیقی در باب راسل نکرده اید و فقط بخاطر بی خدا بودنش و یک سری مسائل بی مورد که ذکر کردید با او مخالف هستید.او یک نویسنده است ،بیشتر فیلسوف و یک جامعه دوست. ما نمیتوانیم برای یک نویسنده تعیین کنیم که درباره ی کدام اتفاق بنویسید یا ننویسد. نویسنده خودش میداند . درضمن شما که نقد نمیکنید اما شیوه ی نقد کلاسیک را پیش رو میگیرید البته فقط برای محکوم کردن، بهتر است اگر میخواهید نقدی کنید هرمنوتیک باشد و فقط به آرا و اندیشه های راسل مربوط و بپردازد.
درضمن قرار دادن اسامی مارکس و سارتر در کنار راسل خیلی شوخی خنده داری است ، مارکس بی کله ی جامعه ستیز که با انگلس و لنین بنیانگذار کمونیست بودن با راسل که یه لیبرالیست تجربه گراست همخوانی ندارند. همینطور ژان پل سارتر از پیروان اندیشه های اگزیستانسیالیستی بوده است، شما که میدانید اگزیستانسیالیست چیست که میگویید نظرات خوبی دارد نمیدانید؟
خواهشمندم بدون فکر صحبت نکنید
اصالت بشر
خودتان خوب میدانید کسی کامل نیست و در حتصل زندگی ادمی نیز اشتباه نیز در بر دارد
اتفاقا خوبی ما این است که از افکار و ایده هایی که در بچه گی در ذهن ما کرده اند راحت شده ایم و خودمون در حال ایده سازی و افکار جدید هستیم خوندن فلسفه این حسن را دارد که منطق و درست فکر کردن را یاد میدهد و انسان را از بسته بودن نجات میدهد
من یکی از دلائل نفرت خودم را از برتراند راسل بیان میکنم .
زمانیکه آمریکا بمب اتمی خود را در هیروشیما و ناکازاکی انداخت ( بمبهایی با قدرت کیلو تن که راندمان آن فقط 2 درصد در اولی و 11 درصد در دومی بود - آن هم بخاطر نوع چاشنی ) برتراند راسل و 9 نفر دیگر ( از چمله انیشتین ) طوماری را در اعتراص به این عمل نوشته و امضا کردند و فقط و فقط به همین عمل بسنده کردند در حالی که برتراند در مورد جنگ ویتنام کتاب نوشت .
این شخص اگر بشردوست بود باید در اعتراض به بمباران اتمی نه تنها کتابها مینوشت که باید خود را به آتش میکشید تا شاید جهان را از چنین خطری نجات دهد . امروز که من این را مینویسم آمریکا ( سرور همه جوجه کمونیستها ) با داشتن 11 هزار کلاهک هسته ای ( با فدرتهای مگا تنی ) روسیه ( لبۀ دیگر قیچی ) با داشتن 7 هزار کلاهک هسته ای ( با قدرت مگا تنی ) تمام کرۀ زمین و بشریت را تهدید میکنند و دنیا را با ترس از بمب اتمی به استثمار کشیده اند . اگر همان روز همین آقایان ( به ظاهر مدافعان حقوق بشر ) برخوردی جدی با بمباران آمریکا میکردند شاید امروز حال و روزمان گونه ای دیگر بود .
[edit=saraab]1391/01/11[/edit]
می دانید که تنها یک ایرانی با برتراند راسل معروف مباحثه ی کتبی کرده،و آن کسی نیست جز مرحوم علامه جعفری،که علاوه بر اینکه فیزیک و شیمی و فلسفه ی غرب را خوب می دانست،به فلسفه اسلامی و فقه و کلام هم مسلط بود،خواهشا سری بزنید و سعی کنید مطلب را کامل بخوانید:
http://www.porsojoo.info/fa/node/3245
بنده هم موافقم هیچ انسانی بطور مطلق کامل نیست و کامل بودن امری نسبی است ولی برخی اشخاص نسبت به درک مردم زمانه خود کاملتر و روشن ترند
و سعی ما این است که از اینان الگو بگیریم ولی این دلیل بر بی نقص بودن آنها نیست. زمانی افلاطون از نظر درک و فهم و دانش سرآمد مردم بود ولی امروزه بعضی
نظریاتش رد شده و برخی هم حتی کمی مضحک به نظر میرسند اما همین شخص در زمانه خودش راهگشای بسیاری مشکلات شد.