خاطرات خانه مردگان
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
محمدجعفر محجوب
امتیاز دهید
✔️ “خاطرات خانه مردگان” یکى از آثار بزرگ داستایفسکى است. برخى آن را شاهکار او مىدانند. داستایوسکى تراژدى حیات بشر را در این کتاب به خوبی نقاشى کرده است. درباره شدت اثرى که مطالعه این کتاب در خواننده برجاى مىگذارد ذکر همین یک موضوع بس که موقعى که امپراطور نیکلا یعنى همان جلادى که مؤسس خانه اموات بود آن را خواند به گریه افتاد! داستایوفسکى در «خاطرات خانه اموات» یک قسمت از ماجراى محبوسیت خودش را در زندان سیبرى شرح مىدهد. ولى در ضمن زندانیان دیگر را معرفى کرده سرگذشت غمانگیز آنها را به طرزى بدیع حکایت و به موشکافى در طبیعت آنها مىپردازد و پرده از بسى از اسرار درونى انسان برمىدارد. این چهار سال محبوسیت، داستایوسکى را به کلى عوض کرد. وى دیگر آن مرد شاد و مبارز نبود. دیگر امیدى به بشر نداشت و جز تسلیم شدن به قواى کور سرنوشت چارهاى نمىدید این چهار سال شوخى نبود: به قول خود داستایوسکى، وى در عرض این چهار سال زنده به گور شده بود. این چهار سال مرگ اجبارى، چنان اراده او را فلج کرده بود که براى رهایى و گریز از درد غم گاهى جز میخوارى و قماربازى نیافت. مرد تیره روزى بود. تمام حیات او بیشتر به یک حریق مدهش شبیه بود ـ حریقى که به تدریج جوهر وجودش را به خاکستر تبدیل مىکرد.روایتهای هولناک زندانیان و فضای دهشتناک همبند بودن با زندانیان جانی و متوحش، بخشی از فضاسازی داستان را تشکیل میدهد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1391/02/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاطرات خانه مردگان
جالبه بدونید داستایوسکی داستان پدر کشی برادران کارامازوف را از یکی از هم سلولی هایش به اسم ایلنسکی الهام گرفت متهم اشرافزاده خوشگذران یک پدر پیر شصت و پنج ساله بود پدر همواره می کوشیده او را به راه درست هدایت کند اما به یک باره پسر پرجنجال پدر را به قتل میرساند و در سراسر مدت زندانی بودنش کوچکترین عذاب وجدانی نداشته و شب ها در خواب داد میزده پدر را بکشید! سرش را ببرید! عاقبت پدر جسد پدر را جوی فاضلاب خانه پیدا میکند پسر هیچگاه به قتل اعترافی نکرد همانند شخصیت قاتل رمان برادران کارامازوف البته کاملترین رمان ناقص دنیا قرار بود این اثر ادامه پیدا کند که با مرگ بزرگترین داستان نویس عالم داستان نیمه تمام باقی میماند چندی بعد ایلنسکی که ده سال در زندان بوده بی گناهی اش ثابت میشود و از زندان آزاد میشود و سپس فصل جدیدی از زندگیش رقم میخورد این قرار بوده قسمتی ادامه داستان این بزرگ مرد باشد که متاسفانه هیچ گاه عمرش اجازه نمیدهد
واقعیت هر چیز تصوری در انسان ایجاد میکند که به کلی با تصوری که انسان نزد خود فرض میکند یا میشنود بسیار متفاوت است. (خاطرات خانه مردگان – صفحه ۱۰۲)
با تشکر از دوست گرامی اسپارتاکوس
نقل قول از دوست کتابناکی میکرولب:
اثر معروف فیودور میخایلوویچ داستایفسکی(1821-1881)، نویسنده روس، منتشر شده به سال 1861، یعنی پنج سال پس از رهایی او از زندان بااعمال شاقه. داستایفسکی، در پایان محاکمه گروه انقلابی پتراشفسکی، نخست محکوم به اعدام شد، سپس حکم اعدامش به زندان بااعمال شاقه تخفیف یافت و در 1849 به تبعیدگاه سیبری فرستاده شد. خاطرات خانه مردگان که مردی به نام آلکساندر پتروویچ گوریانچیکر به سبک اول شخص نقل میکند، زندگی نویسنده را در زندان شرح میدهد و به ویژه چیزی را وصف میکند که میتوانیم «انسانیت در زندان» بنامیم
ایا در زندان هم انسانیت وجود دارد؟(!)
نویسنده خاطره زندانی خود را به خاطرات زندگی مردگان تشبیه کرده ................:!