حجم سبز
نویسنده:
سهراب سپهری
امتیاز دهید
حجم سبز نام هفتمین کتاب از هشت کتاب (مجموعه اشعار) سهراب سپهری است که نخستین بار در سال ۱۳۴۶ توسط انتشارات روزنه چاپ شدهاست. سپهری این کتاب را به بیوک مصطفوی تقدیم کرد.
کتاب حجم سبز شامل اشعار زیر است (به ترتیبی که در کتاب آمدهاست):
از روی پلک شب / روشنی، من، گل، آب / و پیامی در راه / ساده رنگ / آب / در گلستانه / غربت / پیغام ماهیها / نشانی / واحهای در لحظه / پشت دریاها / تپش سایهٔ دوست / صدای دیدار / شب تنهایی خوب / سورهٔ تماشا / پرهای زمزمه / ورق روشن وقت / آفتابی / جنبش واژهٔ زیست / از سبز به سبز / ندای آغاز / به باغ همسفران / دوست / همیشه / تا نبض خیس صبح
بیشتر
کتاب حجم سبز شامل اشعار زیر است (به ترتیبی که در کتاب آمدهاست):
از روی پلک شب / روشنی، من، گل، آب / و پیامی در راه / ساده رنگ / آب / در گلستانه / غربت / پیغام ماهیها / نشانی / واحهای در لحظه / پشت دریاها / تپش سایهٔ دوست / صدای دیدار / شب تنهایی خوب / سورهٔ تماشا / پرهای زمزمه / ورق روشن وقت / آفتابی / جنبش واژهٔ زیست / از سبز به سبز / ندای آغاز / به باغ همسفران / دوست / همیشه / تا نبض خیس صبح
آپلود شده توسط:
Reza
1386/07/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حجم سبز
زندگیـــ، جذبه دستی است که می چیند
زندگیـــ، نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابســ ــتان است
زندگیـــ، حس غریبی است که یک مرغ مهاجـــر دارد
زندگیـــ، سوت قطاری است که در خواب پُلی می پیچد
زندگیـــ، دیدن یک باغچه از شیشهــ مسدود هواپیماست
زندگیـــ، شستن یک بشقاب استـــ!
سهراب سپهری
قایقت جا دارد؟!
من هم از همهمه ی سرد زمین بیزارم....
می دانم...
.
.
.
چه درونم تنهاست...
سیب من سوغات چین بود و زرد و سفت
دندانم تق صدا کرد و شکست
اشک میریزم
رعنا خندید
پرت کردم سیب را به سویش
جا خالی داد
خورد به سینی چای داغ
چپ شد چایی بر پای پاپا
نعره خشم الود زد پاپا
شدم سه روز حبس در اطاق
سهراب مپهری (ورژن 2012)
ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب
روی این مهتابی خشت غربت را می بویم
باغ همسایه چراغش روشن
من چراغم خاموش
گاه عذاب آور می شود؛که "صاحبخانه" می رود...
که "صاحبخانه" می رود...
گاه هم مهمان می رود.
تو بمان.
روی سرم سقفی از تناسب گل ها کشید.
عصر مرا با دریچه های مکرر وسیع کرد.
میز مرا زیر معنویت باران نهاد.
بعد، نشستیم.
حرف زدیم از دقیقه های مشجر،
از کلماتی که زندگانی شان، در وسط آب می گذشت.
فرصت ما زیر ابرهای مناسب
مثل تن گیج یک کبوتر ناگاه
حجم خوشی داشت.
***
نصفه شب بود، از تلاطم میوه
طرح درختان عجیب شد.
رشته مرطوب خواب ما به هدر رفت.
بعد
دست در آغاز جسم آب تنی کرد.
بعد، در احشای خیس نارون باغ
صبح شد...