بهار را باور کن
"خوشه اشک"
قفسی باید ساخت
هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست
با پرستوها
و کبوترها
همه را باید یکجا به قفس انداخت
روزگاری است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است
که چرا
به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است
روز
ابر و کوچه
کبوتر و آسمان
بگذار سر به سینهی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیدهی سر در کمند را
بگذار سر به سینهی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ
بهار را باور کن
تقدیر ،تقویم انسانهای عادیست
و تغییر،تدبیر انسانهای عالی....
امیدوارم زندگی همه ی کتابناکی های عزیز پر از تغییرات عالی باشه:x:x:x
" سال نو به همه مبارک":-)
ستاره ی تنها
خورشید باش تا حتی اگر خواستی بر کسی نتابی نتوانی...
لحظه ها و احساس
گوش کن...
خاموش ها گویاترند!
در خموشی های من فریاد هاست...
حجم سبز
سهراب!
قایقت جا دارد؟!
من هم از همهمه ی سرد زمین بیزارم....
حجم سبز
چیزهایی هست که نمی دانم...
می دانم...
.
.
.
چه درونم تنهاست...
کوری
اگر نمی توانیم مثل آدم زندگی کنیم...
دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم...
"ژوزه ساراماگو"
خروس
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
یعنی که نمودند در آئینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری . . .:D
زمستان
اه..... اخوان!
تازه این روزها می فهمم چه گفته بودی.......
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی