مسافر
نویسنده:
سهراب سپهری
امتیاز دهید
سهراب در اغلب شعرهایش از زبان نیمایی بهره میبرد و مانند یک راهب تجربه میکند و در مسیر یک شاعر جهانی با نگاهی جهانی گام میگذارد. نگاه او حاصل عرفانی است که به آن دست یافته است. او عرفان شرق دور و عرفان ایرانی را با هم در شعرش میآورد. شعر مسافر استعارهای از شاعری مسافر در جهان است. شعر مسافر با صدای پای آب متفاوت است. از میان همه شعرهای سهراب، شعر بلند مسافر و چند قطعه دیگر از سرودههای او جنبه جهانشمولتری دارد.
دم غروب، میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید.
و روی میز، هیاهوی چند میوه نوبر
به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.
و بوی باغچه را، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی میکرد.
و مثل بادبزن، ذهن، سطح روشن گل را
گرفته بود به دست
و باد میزد خود را
مسافر از اتوبوس
پیاده شد:
"چه آسمان تمیزی!"
و امتداد خیابان غربت او را برد.
غروب بود.
صدای هوش گیاهان به گوش میآمد.
مسافر آمده بود...
بیشتر
دم غروب، میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید.
و روی میز، هیاهوی چند میوه نوبر
به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.
و بوی باغچه را، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی میکرد.
و مثل بادبزن، ذهن، سطح روشن گل را
گرفته بود به دست
و باد میزد خود را
مسافر از اتوبوس
پیاده شد:
"چه آسمان تمیزی!"
و امتداد خیابان غربت او را برد.
غروب بود.
صدای هوش گیاهان به گوش میآمد.
مسافر آمده بود...
آپلود شده توسط:
Reza
1386/07/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مسافر
بدی تمام زمین را فرا گرفت
هزار سال گذشت
صدای اب تنی کردنی به گوش نیامد
و عکس پیکر دوشیزه ای در اب نیفتاد
روی ارامش ندیدم در کشاکش های زیست
سیل غم چون خفت ، موج اضطرابم می برد
من ، به خود ، کی از در میخانه بیرون می شدم
خانه اش اباد سیل می ، خرابم می برد
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت
میان دو برگ این گل شب بوست
نه، هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه وصل ممکن نیست
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد
و عشق
سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند
- "چه سیبهای قشــنگی
حیات نشئه ی تـــنهایی است "
و میزبان پرسید
قشـــنگ یعنی چه ؟
- قشنگ یعنی
تعبیر عاشــــقانه اشـــکال
و عشــق تنها عشــق
ترا به گـــــرمی یک سیب می کند مانوس
و عشــق تنها عشـق
مرا به وسعت انـدوه زندگــی ها برد
مرا رساند به امـکان یک پـرنده شدن
- و نوشداروی اندوه ؟
- صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.
یا
صداهایی مانند خسرو برند
واقعا بی نظیره8-)
8-)8-)8-)8-)8-)
سپید خواهد کرد