دیوان فرخی یزدی
شامل غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات و فتحنامه
دیوان فرخی یزدی، مجموعه اشعار میرزا محمد فرخی یزدی (۱۲۶۸-۲۵ مهر ۱۳۱۸ش) است که با تصحیح و مقدمه در شرح احوال شاعر به قلم حسین مکی به چاپ رسیده است. آنچه باعث اهمیت این دیوان میشود، این است که شاعر آن، از جمله نویسندگان و شعرای نادر دوره مشروطه است که متفاوت از جریان حاکم دینستیزی و تجددگرایی اغلب شاعران و روشنفکران، دارای بنیان فکری مذهبی و ایدئولوژیک است و با دیده احترام به مذهب مینگرد و مضامین و بنمایههای مذهبی و دینی فراوانی را در شعر خود بهکار گرفته و از این مضامین، در آگاهیبخشی و بیدار کردن جامعه و اهداف ظلمستیزی و عدالتپروری، بهره برده است. استفاده از مضامین دینی و مذهبی - بهویژه تشیع - در اشعار فرخی، بیانگر انس او با فرهنگ دینی است و این مضامین از بسامد نسبتا قابل توجهی نیز برخوردار است؛ بهگونهای که آثار آن در ابیات و عبارات وی نمایان است؛ ضمن اینکه این مضامین دینی در خدمت تشویق و ترغیب به مبارزه و بیداری جامعه قرار گرفتهاند؛ با وجود آنکه وی مدعی تعهد به ارزشهای مذهبی هم نیست. از جمله ویژگیهای شعر فرخی، آن است که آن را هم از سویه شکل و فرم (زبان) و هم از سویه محتوا میتوان بررسی کرد. زبان فرخی در واقع همان زبان ویژه دوره اعتراض است بهدور از هرگونه آرایههای لفظی و معنوی در کمال سادگی که شاعر بنا به نیازهای زمان خود، برای رخدادهای اجتماعی - سیاسی، به تصویرپردازیهای شاعرانه نپرداخته و زبان او به زبان عامه و کوچه و بازاری نزدیکتر شده است.
بیشتر
دیوان فرخی یزدی، مجموعه اشعار میرزا محمد فرخی یزدی (۱۲۶۸-۲۵ مهر ۱۳۱۸ش) است که با تصحیح و مقدمه در شرح احوال شاعر به قلم حسین مکی به چاپ رسیده است. آنچه باعث اهمیت این دیوان میشود، این است که شاعر آن، از جمله نویسندگان و شعرای نادر دوره مشروطه است که متفاوت از جریان حاکم دینستیزی و تجددگرایی اغلب شاعران و روشنفکران، دارای بنیان فکری مذهبی و ایدئولوژیک است و با دیده احترام به مذهب مینگرد و مضامین و بنمایههای مذهبی و دینی فراوانی را در شعر خود بهکار گرفته و از این مضامین، در آگاهیبخشی و بیدار کردن جامعه و اهداف ظلمستیزی و عدالتپروری، بهره برده است. استفاده از مضامین دینی و مذهبی - بهویژه تشیع - در اشعار فرخی، بیانگر انس او با فرهنگ دینی است و این مضامین از بسامد نسبتا قابل توجهی نیز برخوردار است؛ بهگونهای که آثار آن در ابیات و عبارات وی نمایان است؛ ضمن اینکه این مضامین دینی در خدمت تشویق و ترغیب به مبارزه و بیداری جامعه قرار گرفتهاند؛ با وجود آنکه وی مدعی تعهد به ارزشهای مذهبی هم نیست. از جمله ویژگیهای شعر فرخی، آن است که آن را هم از سویه شکل و فرم (زبان) و هم از سویه محتوا میتوان بررسی کرد. زبان فرخی در واقع همان زبان ویژه دوره اعتراض است بهدور از هرگونه آرایههای لفظی و معنوی در کمال سادگی که شاعر بنا به نیازهای زمان خود، برای رخدادهای اجتماعی - سیاسی، به تصویرپردازیهای شاعرانه نپرداخته و زبان او به زبان عامه و کوچه و بازاری نزدیکتر شده است.
آپلود شده توسط:
f_nour
1388/05/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوان فرخی یزدی
نتیجه کشتن افرادی همچون فرخی و از زندگی سیر کردن پدر دادگستری نوین ایران, داور و خانه نشین نمودن فروغی این شد که از شهریور 1320 تا سال 1332 در عمل کشور به دلیل نبود یک بدنه حزبی قوی نا خواسته به درون دموکراسی آغشته به هرج و مرج و باجگیری روزی نامه ها بیافتاد.
اما نیک و بد هر سیستم را باید در کفه ترازو گذاشت.
در هر دوره و برهه تاریخی ایران تصفیه حساب هایی در جریان بوده که پرداختن با آن به صلاج کاربری همچو من نیست.
اما در کنار موارد یاد شده هنگامی که مشاهده می شود حجم گسترده ساخت زیرساخت هایی که تا کنون کشور برپایه آنها کار نموده نه با پول نفت و وام خارجی بلکه با مالیات بدست آمده و از آن هنگام تا کنون هیچ جریان سیاسی نتوانسته سواستفاده کلانی در ان بیابد به این نتیجه می رسم که:
حتی در کشور ایران هم با اتکا به قانون و پشتکار و نظم می توان با همین مردم و امکانات کشور را به پیش راند.[/quote]
اینکه باید نیک و بد را در کفه ترازو گذاشت یک تز جدید است برای تبرئه کردن این حکومت و بنده کاملا رد میکنم بله اگر در مورد افکار یک نویسنده یا شاعر و فعالیت های سیاسی یک حزب و یا غیره باشد درست است نه کسی که دستش به خون افراد بیگناه آلوده است یک قاتل یک قاتل است در ضمن خیلی جالب است که دم از قانون میزنید شاید قانون منظورتان توپ است؟!
این را دیگر همه میدانند که در زمان رضا شاه تنها چیزی که نبود قانون بود!
و این که راه آهن با کدام بودجه ساخته شد مهم نیست مهم است که به دستور اربابش ساخته شد و نه از نظر اقتصادی نه استراتژیک هیچ سودی به حال کشور نداشت و این که میگویید سواستفاده کلان نبوده تعجب میکنم چون شخص اول مملکت خودش سردسته دزدها بود میتوانید سیل نامه هایی که بعد از شهریور بیست به مجلس سرازیر شد و آن بیچاره هایی که زمینهایشان را رضا شاه به زور از آنها گرفته بود و شرح بدبختی آنها را بخوانید در ضمن بعنوان مثال مگر آیرم رییس نظمیه با آن ثروت هنگفت نگریخت و به ریش رضا شاه و ملت نخندید؟!
در جمهوری اسلامی دوست من دموکراسی برقرار نیست که مدام با زمان پهلوی مقایسه می کنید هرکسی دیگر امروز میداند ولایت فقیه یعنی چه خبرگان چه هست و نقش مجلس چیست.
شما اگر طالب دیکتاتوری هستید پس گله از رژیم وقت نکنید چون تعصب چشم شما را به روی حقیقت بسته و تمام دوستان پهلوی دوست تناقض در گفتارشان مشخص است از یکطرف دیکتاتوری یک رژیم را محکوم می کنند از طرف دیگر خواهان دیکتاتوری رژیم دیگرند!
بنده همانقدر که راه آهن دوره رضا خان برایم بی اهمیت است مترو تهران هم برایم بی اهمیت است و اینها را خدمت به ملت نمیدانم!
نتیجه کشتن افرادی همچون فرخی و از زندگی سیر کردن پدر دادگستری نوین ایران, داور و خانه نشین نمودن فروغی این شد که از شهریور 1320 تا سال 1332 در عمل کشور به دلیل نبود یک بدنه حزبی قوی نا خواسته به درون دموکراسی آغشته به هرج و مرج و باجگیری روزی نامه ها بیافتاد.
اما نیک و بد هر سیستم را باید در کفه ترازو گذاشت.
در هر دوره و برهه تاریخی ایران تصفیه حساب هایی در جریان بوده که پرداختن با آن به صلاج کاربری همچو من نیست.
اما در کنار موارد یاد شده هنگامی که مشاهده می شود حجم گسترده ساخت زیرساخت هایی که تا کنون کشور برپایه آنها کار نموده نه با پول نفت و وام خارجی بلکه با مالیات بدست آمده و از آن هنگام تا کنون هیچ جریان سیاسی نتوانسته سواستفاده کلانی در ان بیابد به این نتیجه می رسم که:
حتی در کشور ایران هم با اتکا به قانون و پشتکار و نظم می توان با همین مردم و امکانات کشور را به پیش راند.
شما انگار در عمرتان ندیده اید لبهای یک نفر دوخته باشد حالا چه دیگری بدوزد چه خود بنده کاری به حقیقت امر ندارم ولی جالب است به طرزی سخن گفته اید که انگار از محالات است! یک سرچ کنید عکس های زندانیان بسیاری را میبینید که به نشانه اعتصاب غذا لبهای خودشان را دوخته اند و هیچکدام هم دهانشان از کرباس نبوده!
لیک دیوانه تر از من،دل شیدای منست
آخر از راه دل و دیده سرآرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو درپای منست
دل تماشایی تو،دیده تماشایی دل
من به فکر دل و خلقی به تماشای منست
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پای پر آبله بادیه پیمای منست
مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد
آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
جانشین جم نشد اهریمن از جادوگری
چند روزی تکیه بر تخت سلیمان کرد و رفت
پیش مردم آشکارا چون مرا دیوانه ساخت
روی خود را آن پری از دیده پنهان کرد و رفت
وانکرد از کار دل چون عقده باد مشکبوی
گردشی در چین آن زلف پریشان کرد و رفت
پیش از اینها در مسلمانی خدائی داشتم
بت پرستم آن نگار نامسلمان کرد و رفت
با رمیدنهای وحشی آمد آن رعنا غزال
فرخی را با غزل سازی غزلخوان کرد و رفت
" فرخی یزدی "
فرخی درباره دوخته شدن لبانش سرودهاست:
شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام