کلیات مصور میرزاده عشقی
کم گو که کاوه کیست، تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمشود
میرزاده عشقی
دیوان فرخی یزدی
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای منست
لیک دیوانه تر از من،دل شیدای منست
آخر از راه دل و دیده سرآرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو درپای منست
دل تماشایی تو،دیده تماشایی دل
من به فکر دل و خلقی به تماشای منست
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
دیوان حکیم سنایی غزنوی بر اساس معتبرترین نسخهها
ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست
وین دلم را طاقت اندیشهی ایام نیست
پختهی عشقم شراب خام خواهی زان کجا
سازگار پخته جانا جز شراب خام نیست
با فلک آسایش و آرام چون باشد ترا
چون فلک را در نهاد آسایش و آرام نیست
[b]عشق در ظاهر حرامست
دیوان اشعار ملا محسن فیض کاشانی
یاد باد آنکه اثر در دل شیدا میکرد
آن نصیحت که مرا واعظ و ملا میکرد
یاد باد آنکه مرا بود دل دانائی
عالمی کسب خرد زان دل دانا میکرد
اختیار از کف من برد کنون معشوقی
که بدل گاه گره میزد و گه وا میکرد
تاخت بر مملکت دین و دلم یکباره
آن