رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

آشنایی با فلسفه دین
آشنایی با فلسفه دین
4.8 امتیاز
از 5 رای
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر
3.7 امتیاز
از 6 رای
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
الهیات فلسفی توماس اکوئیناس
4.3 امتیاز
از 29 رای
The collected works of Spinoza
The collected works of Spinoza
4.3 امتیاز
از 3 رای
Wittgenstein and Theology
Wittgenstein and Theology
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
دوم-
برخی از تعالیم عرفا از دید من خطرناک است. به عنوان مثال این سخن سهروردی که حسن بصری و ذوالفنون مصری و سهل تستری و بایزید بستامی و جنید و شبلی از پیامبران بنی اسرائیل برترند. (مشروطه ایرانی - ماشالله آجودانی - صفحه 58) بنده انسان مذهبی نیستم، ولی می دانم پیامبران برگزیده و منتخب خداوند برای ابلاغ دستورات او بوده اند ، در پاره ای از موارد هم برای اینکه مردم آنها را بشناسند معجزه می کردند. . چطور می شوند افرادی مثل جنید و حسن بصری که هرچه باشند بلاخره انسان هستند مقامشان از پیامبران بنی اسرائیل بالاتر برود. اینگونه باشد هر جماعتی که در خانقاه بنشیند می توانند ادعا کنند که مقام فلان عارف از مقام پیامبران بالاتر است.
این اندیشه که مقام پیامبر را به یک انسان می دهد یا اینکه معتقد است که دامنه فیض الهی پس از پیامبران و امامان به عرفا می رسد به باور من ، اندیشه خطرناکی است.
اگر عرفان را به مثابه یک دستگاه فکری یا یک مکتب در نظر بگیریم. خروجی و محصول این دستگاه چه خواهد بود؟ کسی که عارف است واجد چه شرایطی خواهد بود؟ ماحصل تلاش های ملاصدرا، سهروردی و ابن عربی چه بوده است؟ از افکارشان چه نتیجه ای حاصل شده است؟ چه فایده ای برای ما داشته است؟ سود و زیانشان چه بوده؟ آیا ضرر یا بدآموزی هم داشته؟ بحث مقایسه است. بنده می فهم علمای عصر روشنگری، روسو و دیگران چه خدماتی به جامعه بشری انجام دادند. ولی نمی فهمم ابن عربی یا بایزید بستامی چه کرده اند که اگر بگوییم امروز نبودند فلان موضوع لنگ بود. اشعار مولوی قطعا بی فایده نیستند ولی برای درمان کدام یک از مشکلات جامعه ما به کار می آید؟
چه ارتباطی بین عرفان و حکومت دینی وجود دارد؟ چه ارتباطی بین عرفان و تئوری ولایت فقیه است؟ آیا می شود گفت ولایت فقیه از دل عرفان بیرون آمده؟ یا ولایت فقیه ادامه عرفان است؟. حجت الاسلام محسن غرویان در مورد این موضوع می گوید: "امام خمینی خودش در مکتب ملاصدرا مبانی ولایت فقیه را به دست آورد. آیا این سخن درستی است؟ چه شباهت ها و یا چه تفاوت هایی بین این دو اندیشه وجود دارد؟
باز هم از توجه دوستان به بحث متشکرم.
اول-
قطعا نوشته بنده پر از اشتباه خواهد بود.. خوشحال می شوم دوستانی که اطلاعات کاملی از این موضوع دارند بر بنده منت بگذارند و اشتباهات من را تصحیح کنند. هر جا که علامت سوالی گذاشته ام یعنی موضوع برای بنده هم مجهول است. قطعا موضوع عرفان چنان وسیع است که جهالت بنده به بررسی همه ابعاد آن قد نخواهد داد. شاخه های عرفان وسیع است، عرفان هندی، ایرانی، اسلامی، یهودی. در اینجا منظور من از عرفان همان عرفانی ایرانی – اسلامی است.
می گویند عرفان نوعی روش برای رسیدن به حقیقت است که بر این فرض بنا شده است که عقل و حواس پنجگانه ما به تنهایی قادر به کشف حقیقت نیستند. (نقل قول از ویکی پدیا) درست است در برخی موارد چشمان و حواس ما اشتباه می کنند ولی ما با وسایل و ابزار دقیق بازهم پدیده ها را مورد بررسی قرار می دهیم. شاید در هزار سال پیش این حرف درست بود ولی امروز اینگونه نیست. درست است که در بسیاری از موارد پی حقیقت نبرده ایم. مثلا شیوه کارکرد مغز، به جود آمدن جهان. ولی قطعا روزی جواب هایی از روی علم برایشان پیدا خواهیم کرد. عرفان برای حل کدام مسائل می تواند به کمک ما بیاید، چه حقیقتی در جهان هست که برای کشفش احتیاج به عرفان داریم؟
عرفان شناخت قلبی است که از طرق کشف و شهود و نه بحث و استدلال حاصل می شود. (نقل قول از ویکی پدیا)
نا جایی که من فهمیدم کشف شهود یعنی عالم اوهام، خواب دیدن، رویا دیدن، متمرکز شدن بر موضوعی و چیزهایی که بر ذهن می رسد، الهام شدن، دریافت های درونی.... چنین استنباط هایی برای بررسی مسائل روزمره قابل اتکا نیستند. نمی شود بر اساس طی طریق در مورد مسائل اظهار نظر کرد. وقتی هنوز مطئن نیستیم که آیا از عرفا بنگ و شراب استفاده می کردند یا نه، چطور می شود بر کشف شهودشان قضاوت کرد.
دوست عزیز و مطلعی گفتند: ""مثلا لحظه ای که نیوتن به کشف جاذبه میرسد واقعا در او چه روی داده؟آیا این کشف محصول منطق صرف است؟ برخی از عالمان تجربی هم در کار خود به چنین الهامهایی اشاره داشته اند""
زندگی دانشمندان مثلا گراهم بل یا ادیسون را پیش رویمان داریم. آیا موقع اختراع دچار کشف شهود یا شده بودند؟ مثلا موقع اختراع برق یا تلفن تنشان دچار لرزش شده بود؟ خواب دیده بوند؟ آیا مسئله ای را در عالم رویا حل کرده بودند؟ البته این موضوع را قبول دارم که بخشی از دانشمندان و سیاستمدارن دچار اوهام بودند و خوابنما می شدند ولی آیا تصمیمات بزرگ یا اختراعات و اکتشافت مهم بر این اساس انجام شده اند؟
من اطمینان دارم جواب به سوالاتی مثل از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ چگونه زندگی کنم را نمی شود از طریق کشف شهود و مراقبه پیدا کرد. کما اینکه در طی این سالها هم عرفا پی به حقیقت جهان نبرده اند. پی نبرده اند که ما از کجا آمده ایم، به کجا می رویم، جهان چرا و به دست چه کسی خلق شده. برای بشر دوپا مجهولات همان مجهولات قدیمی باقی ماندند مگر اینکه علم توانست جوابی برای آنها پیدا کند.
از آزاد میاندیشم:
بله حق با شماست جالبه که بدونید دیروز به من پیامی در رابطه با سرطان دادند و اینکه سرطان سالهاست که راه درمان دارد اما مافیای تولیدکنندگان دارو جلوی این تحقیقات و حتی انتشار مقاله های مرتبط را میگرفتند و میگیرند
اما نمیدونم عرفان به این موضوع چه ربطی داره ؟؟؟؟

مثلا در قسمت چهاردهم برنامه ی "ماه عسل" پزشکی را دعوت کرده بودند که بعد از سی سال تحصیل، کار و زندگی در ایتالیا ، موقعیت خوب زندگی و شرایط فوق‌العاده ی مالی را رها کرده تا به صورت رایگان به بیماران سرطانی ایران خدمت کند. ایشان در میان پزشکان دیگر، پزشکی بسیار باشرف محسوب میشود. ایشان سرطان را پیامی از جانب خداوند می ‌دانست. آقای دکتر معتقد بود برای درمان بیماری‌هایی نظیر سرطان باید خلأ انسانیت میان پزشک و بیمار برطرف شود و پزشک برای بیمار بسان یکی از اعضای خانواده خودش دلسوزی کند. و این که سرطان امروزه صد در صد درمان پذیر است اما نه صرفا با دارو بلکه با محبت و...
ایشان تا حدودی این امر را دریافته بود که انسان یک "ماشین صرفا مکانیکی" نیست که محدود به فیزیک باشد و هنگامی که نقصی در عملکرد بدن او ایجاد شد بتوانیم صرفا با داروهای فیزیکی و جراحی و... او را مداوا کنیم. خوشبختانه ایشان بر خلاف خیلی ها به "محبت ورزیدن" و به وجود خدا و چیزی به غیر از جسم مادی معتقد بود.
نه مثل آن پزشکانی که انسانیت خود را همان "جسمانیت محض" تلقی کرده اند و تا یک بیماری را در یک فرد میبینند، دست به سرنگ و قرص و واکسن میشوند و با انسان مثل یک بلبرینگ رفتار میکنند که وقتی خشک شد باید در آن روغن ریخت تا درست کار کند.!!!!!!!
این تنها یک جنبه (آن هم دست و پا شکسته!) از درمان با عرفان است، اما نه تمام آن.
بیشتر از این توضیح نمیدهم چون..........................
ــــــــــــــــ
در مورد نسبیت، ظاهرا هم نظریم پس ضرورتی برای بحث نمیبینم.
««من معتقدم هیچ کدام از مفاهیم متضاد خارج از ابعاد نسبیت نیست
دوم اینکه وجود یکی از این مفاهیم به دیگری وابسته هستش
جامعه ی عاری از بدی یا خوبی وجود نداره مگر در جامعه ی موهوم و موعود.»»
با جملات بالا (که اصلاح شده ی کامنت شماست) موافقم. و معتقدم که این جامعه ی توهمی، جامعه ی آرمانی عرفا نیست بلکه جامعه ی آرمانی جاهلان است. همانطور که در کامنت ۱۳۹۴/۰۴/۱۶ - ۱۷:۲۹ زیر همین کتاب به این مساله اشاره داشتم...
اما در مورد "عرفان" و "عرفا" هم فعلا قصد مباحثه با شما را ندارم.
.

یعنی من و دوستان دیگر خیلی باید شاهد توهین های متقابل جنابان آمنمار و ازاد می اندیشم باشیم؟
به این ترتیب نتیجه هر بحثی شبیه همین ماجرای بحث کن و توهین کن هست؟
جناب امنمار ، جناب آزاد می اندیشم ، لطفا تا وقتی فرهنگ بحث و جدل سالم ملکه ذهن شما نشده در چنین میدان هایی ورود نکنین.
اگر هم مایل به ایراد سخنرانی و کنایه پرانی برای همدیگه هستین، در پروفایل شخصی با هم مکاتبه کنین.
amenmarr :
ﺭﻓﯿﻖ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ ﭘﺸﻤﺎﻟﻮﯼ ﻣﻌﺘﺎﺩ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺗﺎ ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﻧﻔﺴﺖ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ
درووود که انقدر منو خندوندی
نمیدونم من رو خواستی بخندونی یا واقعا منظورت این بود که من پشمالوی معتاد هستم:-)
یه کامنت گذاشتم اینترنتم پرید ثبت نشد
خیلی خلاصه بگم که به سیاست افشاشده ی واشنگتن و تل آویو اشاره کرده بودم و اینکه مبنای این سیاست افراد تندرویی مثل تو هستند
به این شکل که افرادی مثل تو باعث به وجود آمدن بهانه هایی برای گرایش به رابطه های مخرب مثل :mfmf , mmff , mfm ,fmf , ff , mm میشوند
گفته بودم که ایران به عنوان ملی گراترین کشور دنیا شناخته شده بود
فکر نکنم با این وضع از اون ملت ملی گرا چیزی باقی بمونه
آمنمار بنده ی خدااااا ٬ با توجه به کامنت آخرت تو خودتم که مشرکی!!
انشالله ؟؟؟؟
بالاخره تو میخوای که خدا بخواد من نفسم بند بیاد یا خدا ؟؟؟
بگذریم حالا برو از خدای خودت بخواه نفس من بند بیاد
بدون شک اگر خدایی باشه اون خدا ٬ خدایی نیست که تو میشناسی
درود بر دوستان
فقط یه تذکر دوستانه: یادم نمیاد هیچوقت تو زندگیم کسی رو به وسیله توهین و تحقیر، با خودم هم عقیده کرده باشم.
رفیق آزاد میاندیشم پشمالوی معتاد
اینقدر مزخرف بنویس تا انشاالله نفست بند بیاد
amenmarr:
ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦِ ﺁﺗﺶ ﻧـﯿﺮﻭﯼ ﺟـﻨﺴﯽ ﯼ ﻣﻌﻠـﻮﻻﻥِ
ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻣﻨﺤﺮﻑِ ﻣـﺬﮐّﺮ...
.
همجنسگرایان فقط مذکر نیستند
حیف که بحث در رابطه با چیز دیگه ای هستش وگرنه توضیح‌میدادم که افرادی مثل تو چه نقشی در ترویج این رفتارها داشتند و دارند
حتما از قضیه ی افشای طرح یهودی-امپریالیستی اخیر خبر دارید ٬ اون موقع که من صحبت از فعالیت یهودی ها میکردم به من میگفتی مامور ٬ سر فرصت جای دیگه به امثال جنابعالی توضیح میدم چه بر سر مردممون میارن و شما چه نقشی داری.
alizanjanii:
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺩﺭ
ﺳﺘﺎﯾﺶ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ
ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺟﺎ ﻫﻢ ﻗﺒﻼ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺪﻥ ﻭ ﺗﻌﻔﻦ ﺩﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﮑﻪ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻫﻢ ﻣﺮﻫﻮﻥ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﺣﺘﯽ
ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻬﺎ ﻭ ﻫﻢ
ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﺮﻫﻮﻥ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻋﺼﺮ ﺟﺪﯾﺪ ٬ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺳﻮﺍﺩ٬
ﻭﺍﮐﺴﯿﻨﺎﺳﯿﻮﻥ٬ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ٬ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ٬ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ٬ﺭﺳﺎﻧﻪ
ﻫﺎ٬ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ٬ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﯽ ٬ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﻭ ... ﮐﻪ ﯾﺎ
ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺪﻥ
ﺭﻭﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ: ﺩﻭ....
.
دوست من زندگی یک مبارزه به معنای کامله
نمیدونم چرا همه میخوان اینجا ابزارهای طبیعت رو بردارند بندازند توی دوتا کیسه
کیسه ی خیر. و. کیسه ی شر
در ادامه فرمودید: ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ
ﺻﻮﻓﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻓﯿﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ
ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﺻﻮﻓﯿﺎﻥ ﺣﺮﺭﻑ ﻣﺤﮑﻤﯽ
ﺍﺳﺖ...
.
دوست گرامی ما هر چه بدبختی سرمان آمد از صوفیان و خانقاه ها بود
فرقی بین عرفا و صوفیان نیست ؟
همه ی عرفا به مانند صوفیان خانقاه نشین‌ برای ترویج عقایدشان به زور و چماق پناه بردند ؟
درحال تغییر: ﺑﯿﺸﺘﺮ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ
ﻋﺮﻓﺎ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ
ﺭﻭﺡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ. ﺭﻭﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺭﻭﺡ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ , ﻭ
ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ
-
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ , ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻥ
ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﮐﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ
ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ, ﺍﻥ ﺍﻗﺎﯼ ﻧﺼﯿﺮﯼ ﻧﻤﯿﺒﺎﺷﺪ . ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺨﺶ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮﯾﻢ , ﻣﺎﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﺒﺪﯾﻞ
ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﮔﺮﺍﯾﺎﻥ. ﻋﻠﻢ ﻭ ﺻﻨﻌﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ
-
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺑﺴﺖ , ﺍﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ, ﻣﻦ
ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻡ , ﻟﯿﮑﻦ
ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺗﺒﻠﺖ ﻭ ﺭﺍﯾﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﯿﺴﺖ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ
-
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﻮﭼﯽ ﮐﻨﺪ؟
.
کاملا با شما مخالفم دوست گرامی
روح و روان را فراموش کنید
خیلی مختصر بگم به این فکر کنید که چه چیزی باعث میشه شما به یکسری واکنش ها اینطور نگاه کنی و دیگری طور دیگر که شما روح و روان رو یکی از عوامل بروز دهنده. ی کنش ها و واکنش های انسان میدونی و دیگری چیزی به عنوان روح و روان نمیشناسد اما قادر است همان رفتارهای انسان را توجیه کند
.
cleauoum:
ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﮐﺜﺮﯾﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺲ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﯿﻔﻨﺪ.
.
تاثیر داشتند ٬ بزرگترین نقششون پرو بال دادن به خرافات وسرگرم کردن مردم با جوامع موهوم بود
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک