رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 121 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 121 رای
مترجم: احمد آرام - امین مجتهدی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
695
با سلام به همه دوستان
جناب thesaurus نکته بسیار جالبی را مطرح کردند زیرا که ،
"امانوئل کانت " میگفت در ذهن ناب انسان پیشفرض هایی "a-priori" هستند که همه استدلالهای ذهنی را شدنی میکنند ، برای نمونه 1+1=2 تنها بر پایه همین پیشفرض رازگونه در ذهن ماست وگرنه دو چیز واقعی در جهان همواره دو چیز جدا از هم اند که میتوانند میلیاردها سال نوری از هم دور باشند، اما ذهن ناب ما آنها را بطور آبستره با هم یکجا طبقه بندی میکند و به آن مفهومی یگانه میدهد پس شمار 2 در طبیعت بدون ذهن ما وجود ندارد . همانگونه که شمار صفر -0- نیز بهیچ وجه اصلا منطقی نیست که وجود داشته باشد اما ذهن ناب ما آنرا پیشفرض کرده است تا جهان را بهتر تفسیر کند، برای همین است که حتی ماده بخودی خود (نهاد چیزها ding an sich) تنها مفهومی ساخته ذهن ماست زیرا آنچه از ماده درمیابیم تنها دریافتهای گیرنده های حسی درون خود ماست همچون رنگ و بوی زبری و نرمی و..، جای و زمان و وزن نیز بطور جنبی بر پایه همان دریافتهای حسی ماست نه اینکه آنها براستی در طبیعت وجود داشته باشند
پس ماده ایی که از آن سخن میگوییم خود گونه ایی مفهوم مطلق است که همچون دیگر مفهومهای مطلق وجود ندارد.
سلام به همه
سوالاتی که از دوستان دارم، داره از بحث خدا دور میشه؛ اما به اون بحث مربوطه.
جناب irani222 ،فرمودین "بسیاری از انسان ها ندای فطرت خود را با آواز نیازغرایز خود اشتباه میگیرند. و یا منافع مادی را بر عمل به فطرت وجدانشان ترجیح میدهند".سوال بنده اینه که آیا تمام افرادی که راه رو از بیراهه تشخیص ندادن و به اشتباه افتادن،به خاطر منفعت پرستی و نیت بد بوده؟یعنی در مسیر شناخت، اهمیتی برای علوم تجربی یا منطق و فلسفه قائل نیستین؟امکان نداره کسی با نیت پاک وارد این مسیر بشه ولی به دلیل نداشتن حکمت و دانش کافی درجا بزنه؟
جناب Ein Reich ، فرمودین "ما نباید ابتدا استدلال و سپس مشاهده کنیم.ما باید با توجه به مشاهداتمان استدلال بیاوریم."
ایرادی که خیلی از فلاسفه به همین جمله میگیرن اینه که هیچگاه دانشمند نمیتونه بدون هیچ پیش فرضی به کار مشاهده و آزمایش بپردازه.یعنی در واقع قبل از شروع کار، دانشمند قطعا دارای یه سری از استدلالات هست.جواب شما چیه؟شاید بدیهی ترین اصلی که بسیاری از دانشمندان قبل از هر مشاهده ای به اون معتقد بودن و هستن اصل علیته.دانشمند قبل از مشاهده پدیده از کجال میدونه که این پدیده علتی داره؟آیا این یه پیشفرض مسلم برای پیشرفت علم و دانشمندان نبوده؟ حداقل قبل از زمان جر و بحث های مربوط به کوانتوم. پیشفرضی که با مشاهده به دست نیومده.
نقل از دبیر راده
""خود علم ریاضی-فیزیک-شیمی بگونه ایی بازتاب همین ذهن مایند نه جهان مادی بخودی خود""
این قوانین و علوم نه بطور مطلق بازتاب ذهن اند و نه کاملا از جهان مادی جدا...
جهان مادی رفتاری از خود بروز میدهد و ما میخواهیم آن رفتار را توجیه کنیم.آنجاست که دست به دامان علوم میشویم.هرچه باشد افتادن اتفاقی که قبلا احتمالش را نداده باشیم ناگوار است.
ابر ها گاهی میبارند و گاهی خیر.ما میخواهیم پیشبینی کنیم که کدام ابر پتانسیل کافی برای بارش را دارد تا بتوانیم لباس مناسب بپوشیم.پس هواشناسی جدا از خواص ابر ها نبوده و نیست.باران هم مسلما در ذهن ما نمیاید و حاصل ابرهاست.
.
.
تکامل نیز همین حکم را دارد.اینکه با پیشرفت موجودات ایشان پست تر گشته اند میتواند یک دیدگاه نسبی یا یک درک شهودی باشد.اما در عمل مشاهده میکنیم که گربه ای با دست و پای شکسته و بدن رنجور در طبیعت شانس چندانی برای بقا و تولید مثل ندارد اما گربه ای نیرومند و سرحال و شاداب شانس بهتر و بالا تری برای زندگی و تولید مثل و ادامه ی بقای نسل خود دارد.این در ذهن ما بوقوع نپیوسته است.ما اینها را طی سالیان سال مشاهده نموده ایم و نتیجه گیری کرده ایم.این نتیجه گیری از واقعیت دنیای مادی مستقل نیست بلکه سعی در توجیه دلیل این واقعیات دارد.
.
طبیعت آرمان و ارزش ندارد.اما رفتار مشخصی دارد.در طبیعت مشاهده کرده ایم که کرات هم را جذب نموده اند و به توجیه آن پرداخته ایم.در طبیعت اگر اندازه های کوچک و بزرگ یکسان بود رفتارشان نیز باید یکسان میبود.اگر در طبیعت همه چیز یکسان است چرا رفتار طبیعت در ذرات ریز با ذرات غول آسا متفاوت است؟شاید بگویید این تفاوتها را ما دیده ایم پس در ذهن ما پدید آمده اند اما ما اینها را مشاهده کرده ایم و مستقل از طبیعت اطرافمان نیستند.ما بشدت به طبیعت اطرافمان گره خورده ایم.
.
نقل از دبیر زاده
""برای طبیعت 1+1=2 یا ضرب و تقسیم یا انتگرال و مثلثات وجود ندارد ، اینها ساخته و پرداخته ذهن انسان هوشمند برای تفسیر پدیده هاست ،""
اینها ابزار توصیف طبیعتند.البته که در طبیعت یک و دو وجود ندارد.ریاضیات ابزار فیزیک است.اما قطعا در طبیعت یک کره و دو ستاره وجود دارند.مدار سیارات با مثلثات و قوانین هذلولی و دایره ها شناخته میشوند.اگر بخواهیم حرکتها را بسنجیم باید با انتگرال آشنا باشیم.فیزیک و شیمی علوم طبیعتند و ریاضی ابزار کارشان است.
.
.
آرمانهای ما اگر بر خلاف قوانین طبیعت باشند هرگز بوقوع نمیپیوندند.چه بخواهیم تحمیل کنیم و چه نخواهیم...هرگز نمیتوانیم.
2.
آیا فطرت انسانی برای تشخیص درست از غلط کافیست؟
مسئله اینجاست که بسیاری از انسان ها ندای فطرت خود را با آواز نیازغرایز خود اشتباه میگیرند. و یا منافع مادی را بر عمل به فطرت وجدانشان ترجیح میدهند.
اینجاست که کسی به خودی خود نمیتواند تقوا پیشه کند،
اگر کسی به تنهایی اراده کند که تقوا (به معنای پرهیز از خودپرستی) پیشه کند حتی با رعایت همه ی آداب تقوا خواهد فهمید که : نه! نمیشود که سرخود به درستی تقوا پیشه کرد. و حتی اگر تقوایی داشته باشد آن هم به اراده ی خودش بوده است پس خودپرست است.
پس تقوای حقیقی ممکن نیست مگر در رابطه با یک بلدِراه و یک راهنما که او میداند که فطرت چیست و غریزه چیست و تو را از خودپرستی مصون میدارد.
اراده به تقوا لازم است اما کافی نیست.
خیلی ها به کلمات عربی "مراد و مرید" و "امام و ماموم" و "سالک و هادی" و... حساسیت دارند. و من ترجیح میدهم که اسم این راه و روش را بگذارم : روش "گمشده و راهنما"
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی *** تا بی خبر بمیرد در درد "خودپرستی"
"عاشق شو" ار نه روزی کار جهان سرآید *** ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی... حافظ
Thesaurus گرامی؛
1.
عارف، زاهد، متقی، صوفی، مغلطه گر، کمونیست، شیعه، سنی و... اینها همه اش "القاب ظاهری" است که مردم به افراد نسبت میدهند.
ممکن است یک نفر عارفانه زندگی کند اما کسی او را "عارف" خطاب نکند و همینطور در مورد زاهدان...
عارف بودن به این نیست که مردم و علما و فقها تو را عارف بدانند و مدرکی مثل مدرک اجتهاد به تو بدهند و یا بر سرت عمامه بگذارند و تو سماع برقصی و هوهو کنی و یا خرقه ی می آلود بر تن کنی و...!
و چه بسا عارفی که مرتد شمرده شود و یا مثل حلاج توسط ظاهربینان عالِم نما به بالای دار برود...
"عرفان" به عمل است نه به اسم و ظاهر.
در مورد نیت هایشان هم ممکن است نیت هر کدام با دیگری متفاوت باشد و بنده نمیتوانم در مورد نیتهای درونی آنها قضاوت کنم.
اما میتواند عدم صداقت باشد و یا هر چیز دیگری...
اصلا زهد بدون عرفان امکان ندارد و اگر کسی مثلا روزه میگیرد تا به بهشت برود، من نمیتوانم او را "زاهد" خطاب کنم بلکه او "بهشت پرست" است و در بهشت هم به دنبال ارضای غرایزش است پس خودپرست است و خودپرستی هم با تعریف زهد و تقوا (پرهیز از خودپرستی) میانه ای ندارد.
و یا کسی که با لهجه ی غلیظ عربی نماز میخواند اما خودش هم نمیفهمد که چه میگوید، را بنده نمیتوانم "زاهد" به شمار بیاورم؛ او به قول حافظ "زاهد ظاهرپرست" است:
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست *** در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
از طرفی عرفان بدون زهد هم عرفان نیست. مثلا کسی که میگوید "کافیست دلت پاک باشد وبه تقوا و شریعت نیازی نیست" نمیتواند عارف واقعی باشد. آیا این فرد میتواند مثلا با مخرج کثیف از دستشویی خارج شود و رعایت اخلاق فطری (که پاکیزگی یکی از ارکان آن است) را ادعا کند؟! و یا آیا میتواند مثل گاو بخورد و ادعای معرفت انسانی کند؟
اصلا زهد و تقوای واقعی به موازات عرفان در هر فردی رشد میکند.عارف واقعی همان زاهد واقعی است.
و دعوای بین عارف و زاهد، در حقیقت، دعوای بین "زاهد ظاهرپرست" و "عارف شیاد" است.
امیدوارم شکتان به یقینی برتر انجامیده باشد؛ اما باز هم شک کنید.
درود و ظهر آدینه تان پر از شادکامی
و اما بعد...
نقل از thesaurus
"""سوالم از شما اینه که اگه در دوران هیوم زندگی میکردین همین جوابی رو که به جناب irani222 دادین؛ به هیوم تحویل میدادین؟:چیزی که علم از آن بحث نکند،یعنی وجود ندارد" اصلا آیا علم میتونه در مورد عدم وجود چیزی با قطعیت صحبت کنه؟...با قطعیت.""
ممنونم که همواره بحث رو به نقاط جالبی پیش میبرید.
بنده سوال هیوم را بسط میدهم و آنرا به شیمی و زیست نیز وارد میدانم.در کامنت های پیشین اینجانب اشاره ای به گاز خنده آور شد...
چه اثبات علمی روی کاغذ وجود دارد که گاز خنده آور بخنداند؟
اشاره به گاز اکسیژن شد که مقدار زیاد آن آدمی را رام و مطیع میکند...چه اثبات علمی برای این امر موجود است؟
آیا پیش از آنکه یک نفر بطور مستقیم گاز خنده آور را استشمام کند میتوان گفت این گاز قطعا چه تاثیری خواهد داشت؟
به فلز بریلیم از گروه دوم جدول تناوبی اشاره شد...که در پایین تر از 600 سلسیوس در هوا اکسایش نمیابد حالیکه با مراجعه به جداول تناوبی مورد استفاده توسط شیمیدانان در خواهید یافت که "خاصیت فلزات گروه اول و دوم اینست که با آب و هوا بخوبی ترکیب شوند" پس چرا این وسط بریلیم اینقدر بد قلق و لجباز است؟
حقیقت اینست که داده های ما جز مشاهداتمان نیستند و از همین رو فیزیک و شیمی علوم تجربی نامیده میشوند.ما نباید ابتدا استدلال و سپس مشاهده کنیم.ما باید با توجه به مشاهداتمان استدلال بیاوریم.
همینطور ما قرار نیست اولین استدلالمان آخرینش باشد.من "جان دالتون" انگلیسی را مدح میکنم.نظریه ای اتمی ارائه کرد که بندهایی از آن امروزه نادرست است.چهارچوب این نظریه دانشمندان بعدی را به تفکر واداشت و همان نظریات غلط را امروز بشکلی سامان یافته و توجیه گر پدیده ها مشاهده میکنیم.
و اما نیوتن...جناب هیوم درست فرموده است.فیزیک علمی تجربیست . ما تا زمانی که ناقضان قوانین نیوتن را به آزمایشگاه نکشیم قوانین نیوتن را دوست داریم.نیوتن قوانینی ارائه نمود که شاید برای 99% اجسام شناخته شده در زمان خودش صادق بود.سپس با پیشرفت دستگاه مشاهداتمان این میزان کمتر گشت(مثلا به 60% تقلیل یافت) و جا را برای نظریات فیزیک نوین و ساختار هسته گشود.فیزیک نیوتونی نقوصی داشت که همواره بازیابی و تصحیح خواهد شد.خاصیت علم اینست که پویا باشد.قوانین نیوتن هنوز هم در مقیاس بزرگ "قانون" باقی مانده اند و نمیتوان ادعا کرد که "در گرانش صفر اگر فضانوردی پیچی معلق در هوا را هل بدهد خودش به عقب نمیرود"
قوانین و محدودیتهایمان مبتنی بر مشاهداتمان است.اگر روزی مشاهدات جدید بوقوع پیوست آنروز است که علم جامع تر و کامل تر خواهد شد.
و اما "وجود"...بله هنوز هم نظرم بر این است که لفظ "وجود" اختصاص به ماده دارد (حالت گاز:در ایت اتاق هوا وجود دارد...حالت مایع:در این لیوان آب وجود دارد...حالت جامد:در این بشقاب نان وجود دارد)
و هرآنچه "وجود" داشته باشد مادیست و هرآنچه مادی باشد رد پایی از حضور علم آنجا به چشم میخورد پس هرآنچه علم درباره اش بحث نکند علی الحساب موجود نیست.
به آقای بهرام هدایت ،
به نظر شما آیا تقسیم بندی چیزها به شمارگان و روش شمارش در طبیعت هست یا ساخته ذهن انسان است؟
برای طبیعت 1+1=2 یا ضرب و تقسیم یا انتگرال و مثلثات وجود ندارد ، اینها ساخته و پرداخته ذهن انسان هوشمند برای تفسیر پدیده هاست ،
هنگامیکه ما میگوییم" میلیارد" براستی آنرا با یک چیز که واحدی از میلیاردها است همزمان میسنجیم
هنگامیکه از وزن سخن میگوییم آنرا با توان جابجا کردن چیزی میسنجیم
و زمان را با شتاب و آهستگی دو چیز با هم میسنجیم
البته هیچ چیز ناممکن نیست اما آیا طبیعت(جدای از ذهن انسان) نیز پیوسته مشغول سنجش و شمارش است ؟
آیا طبیعت بدنبال آرمان ویژه ایی است؟
یا شاید ما برخلاف طبیعت میخواهیم آرمانهای خود را بر او تحمیل کنیم؟
جناب irani222
اینها بخشی از پاسخ های شماست به بنده:

۱۳۹۴/۰۴/۲۱ - ۰۵:۵۷
متاسفانه شما منظور و هدف کامنت های من را درک نکردید. و اتفاقا معنایی واژگون از آن برداشت کردید.
پاسخ تمام این سوالات شما در کامنت های قبلی ام هست.
۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۰۸:۰۴
پاسخ سؤالهای شما تماما در کامنت های قبلی ام وجود دارد
۱۳۹۴/۰۴/۲۵ - ۰۸:۰۰
در حالیکه پاسخ شما در همان کامنت یا کامنت های دیگرم هست
۱۳۹۴/۰۵/۰۸ - ۲۱:۴۶
بنده سوال هایتان را بی پاسخ نگذاشته ام؛ و قبلا جوابتان را داده ام اما یا ندیده اید یا دوست ندارید که ببینید یا...
فقط این نکته را باید بگویم که شما حرف بنده را آن طور که خودتان میخواسته اید فهمیده اید، نه آنطور که مقصود من بوده است

و این چنین است که ما می چرخیم.
در طی بیش از دو هفته بحث، یکی از جوابهای اصلی شما به بنده این بوده: "که قبلا جوابتان را داده ام" - "من منظورم چیز دیگری بوده" - "قبلا گفته ام"
هر چه به این "قبل تر" می رویم جوابی در کار نیست.
بنده به شخصه تجربه چنین بحثهایی را دارم. وقتی با کسانی بحث می کنی که خودشان را بر حق می دانند و حتی یک درصد احتمال اشتباه نمی دهند (از مشکلات اقتصادی گرفته تا صنعت پزشکی و دارو سازی و طرز زندگی مردم و اینکه چرا برخی دور دور می خورند یا سریال می بینند یا بازی کامپیوتری انجام می دهند، یا دوست دارند پرخوری کنند و...در مورد همه چیز اظهار نظر می کنند) و به طور منظم مشغول تقسیم کردن جامعه به دو اردوی انسان های خوب و بد هستند... یکی از پاسخ هایی که می شنوی همین است: جوابها قبلا داده شده، اگر نگرفتی مشکل از خود توست. وگرنه خط فکری - دستگاه فکری - جهانبینی - ایدئولوژی ما سرتا پا نور است و حقیقت.
بله پاسخ ها را قبلا گفتند - حالا کجا گفته اند یا چه زمانی گفته اند - بماند... قرار نیست پاسخی داده شود چون بلافاصله بعدش می گویند تو معنی اصلی حرفهای اصلی ما را نگرفته ای.
جوهر مطلق گرایی همین است.
جناب irani222 پیروز باشید. ولی مشخص است که پاسخی درکار نیست.
تنها چیزی که مشخص است این است که حق همیشه با شماست.
برای طبیعت مادی میلیاردها میلیارد سال و میلیاردها میلیاردیم میلیمتر بی معنی و یکسان است ،

چگونه می دانیم که برای طبیعت مادی ! یکسان است ؟
ضد ماده ، انرژی
آیا ماده و انرژی دو چیز جدای از هم اند؟ هر چند درجهان فیزیکی چیزی به همچون انرژی و زمان و مکان بطور مستقل و جسمی نیست ،بدیگر سخن همه این مفهومهایی آبستره (جدای از وجود واقعی) اند
بلکه این شتاب و برانگیختگی ذرات است که مفهوم انرژی را تنها برای ذهن انسان پدید میآورد ،
و زمان تنها بستگی به ذهن انسان دارد تا نسبیت پدیده ها و شتاب آنها با یکدیگر را بسنجد
و یا مکان جدای از چیزی که در آن باشد تنها پنداری خیالبافانه است اما در فرمولهای فیزیکی به هر کدام از آن مفهومها ارزشی مستقل میدهند انگار که این مفهومها از خود هستی مستقل داشته باشند
پس میتوان گفت خود علم ریاضی-فیزیک-شیمی بگونه ایی بازتاب همین ذهن مایند نه جهان مادی بخودی خود.
بدیگر سخن همه علم خود بگونه ایی بازتاب ذهن ماست نه واقعیت بخودی خود ،
این که ما میگوییم تکامل نیز تنها پندار خودماست زیرا با ارزشهای معنوی خود میپندارم که هر چه موجودی هوشمندترباشد ودر ابزارساز ی خبره تر باشد کاملتر است وگرنه شاید از دید خود جهان این پسرفت باشد نه پیشرفت زیرا هر چه انسان هوشمندتر باشد حال کره زمین زار تر و بدتر خواهد شد ، براستی برای طبیعت ارزش یک ملکول یا یک تک سلولی و هوشمندترین و زیباترین موجودات زنده یکسان است ،طبیعت هیچ آرمان ارزشی را در سر ندارد که بخواهد چیزی را کاملتر گرداند ،
منظورم از بخش پذیر بودن اجزائ تا بینهایت در این است که اندازه خود مفهومی پندارگونه و ارزشگذارانه است که تنها ذهن انسان آنرا ساخته است ، برای طبیعت مادی میلیاردها میلیارد سال و میلیاردها میلیاردیم میلیمتر بی معنی و یکسان است ، اما ذهن انسان به آن معنی میدهد زیرا شما هنگامی که چیزی را به اجزاء کوچکتر بخش کنید همواره جزء را با کل بطور همزمان میسنجید ، درحالیکه جهان اگر یکپارچه باشد پس سخن از جزء و کل کردن پوچ است .
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک