رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

مفهوم خدا
مفهوم خدا
4.4 امتیاز
از 39 رای
How to Think about God
How to Think about God
3.5 امتیاز
از 2 رای
دین و روان
دین و روان
4.7 امتیاز
از 27 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
سلام و درود
جناب Ein Reich ، ممنون از جوابی که دادی.
اما حالا سوال دیگه ای برام به وجود اومد.یه فیلسوف اسکاتلندی به اسم دیوید هیوم (1711-1776) به این قوانین نیوتون ایرادی گرفته بود.هیوم بر این باور بود که " گزاره های قوانین نیوتون منطقا قابل اثبات نیست.هرچند ما بارها و بارها تجربه کرده ایم که اجسام تحت قوانین نیوتون عمل میکنن؛ اما هیچگونه دلیل منطقی وجود ندارد که بگوییم همه اجسام اینگونه عمل میکنن.فقط میتوانیم بگوییم که اجسامی که تا به حال تجربه کرده ایم از این قانون پیروی میکنن."
الان حدود صد و ده سال هست که میدونیم اجسامی هستن که تحت قوانین نیوتون عمل نمیکنن، یعنی شک هیوم به حقیقت نزدیک تر بود تا قطعیت نیوتون.
سوالم از شما اینه که اگه در دوران هیوم زندگی میکردین همین جوابی رو که به جناب irani222 دادین؛ به هیوم تحویل میدادین؟ :"چیزی که علم از آن بحث نکند،یعنی وجود ندارد" اصلا آیا علم میتونه در مورد عدم وجود چیزی با قطعیت صحبت کنه؟...با قطعیت.
جناب irani222، متشکرم از پاسختون.
با مطالبی که در مورد هدف و نیت پژوهشگر فرمودین موافقم و با شما هم نظرم.فرمودین "شک کنید. به همه چیز" .پس به من اجازه بدید که مثل این سینا و زیگموند فروید به عرفان شک کنم و مخالفت ابن سینا رو به صورت سوال از شما بپرسم: اگه فطرت انسانی و نگاه کردن به خود برای تشخیص صحیح از غیر صحیح کافی هست پس چرا بین نظرات عرفا و زاهدان اختلاف هست؟این اختلاف رو ناشی از عدم صداقت بعضی هاشون میدونید؟طبق جمله ی خودتون:"هر شخصی به میزان "عطش حقیقت جویی" و "صداقتش با خود" از دریای علم حقیقی بهره ای میبرد."
اگه برداشتم از جملات دو بزرگوار اشتباه بود،خواهش میکنم اشتباه منو گوشزد کنن.
ضد ماده
فیزیکدانان نظری اینگونه بیان میکنند که هنگامی که میخواهیم در یک زمین مسطح تلی خاکی بوجود آوریم باید به ناچار آنجا چاله ای حفر کنیم...و با یکسری محاسبات نشان میدهند جهان ما خود کفاست و مجموع انرژی در آن صفر است.پس به همان اندازه که ماده و انژی اطرافمان میبینیم در نقطه ای باید مقدار منفی تمام اینها نیز موجود باشد.پس جهان ما هنگام تشکیل ضد خود را نیز در خود جای داده است.البته فعلا در حد نظریه ایم و بعد ها زوایای بیشتر و پیچیده تری توسط انسان از ماده و انرژی منفی کشف خواهد شد.اما فعلا چیزی که مسلم است اینست که روی کاغذ ما برای تشکیل یک جهان باید مقدار مساوی از مثبت و منفی آنرا داشته باشیم(جهان سرسر ماده و ضد ماده بی معناست و ایندو کنار هم بوجود میایند)
تکامل در موجودات زنده بوجود میاید نه غیر زنده ها...و بخشی از علم زیست شناسی محسوب میشود نه کیهان شناسی.میان موجودات زنده نیز آنان که با این قوانین کنار آمده اند قادر به بقا بوده اند و شاید مهمترین وجه مشترک موجودات زنده بقاست...و با توجه به این اصول زیستی تکامل برای موجودات ضروری بوده است.آنان که تکامل نیافتند ناچار به ترک صحنه شدند و نیز خواهند شد.
و به نظرم مقایسه ی بخش پذیر بودن ذرات در مقیاس ریز و تعمیم آن به عدم نیاز به تکامل در مقیاس درشت یک قیاس مع الفارغ است.
دبیر زاده عزیز
بحث مطروح توسط شما برایم جذاب است...اما با برخی مفاهیمی که مطرح کردید موافق نیستم...
معنویت به پدیده ها معنی و ارزش کلی میدهد که گاهی برخلاف قانونهای قیزیکی و مادی است
خلاف قوانین فیزیکی و مادی غیر ممکن است.ابتدا باید عرض کنم که قوانین مادی غالبا نافی وقوع نیستند.مثلا از قوانین شیمی اینست که فلز بریلیم در هوا اکسایش نیابد...اما شرایطی را نیز در نظر میگیرد.اگر دمای محیط واکنش را به حدود 600 درجه سانتی گراد برسانیم بخوبی اکسایش پیدا میکند.اینجا قانون شیمیایی و فیزیکی واکنش ما را نه نفی بلکه محدود به دمای خاصی کرد...پس انجام این واکنش ابدا خلاف خواست طبیعت نیست.
اما از طرفی قوانین فیزیکی در برخی موارد به نفی نیز میپردازند که در چنین شرایطی انجام فرآیند مورد نظر بطور قطع و در هر شرایطی غیر ممکن است.به قانون گیبس در شیمی اشاره میکنم.واکنش هایی که در آنها عدد G از طریق قانون گیبس عددی مثبت است بطور قطع غیر قابل انجام است حتی اگر دما و فشار بسیار بالایی در اختیارمان باشد.به واکنش سوختن هیدروکربنها اشاره میکنم.بنزین را براحتی میتوانید بسوزانید اما هرگز از بنزین سوخته شده(یعنی دی اکسید کربن و مونو اکسید کربن و بخار آب و دوده ها) نخواهید توانست بنزین تولید کنید.پس خلاف قانون علم نمیتوان عمل نمود.
پدیده ها و واکنشها برای وقوع و تعادل فقط و فقط به انتروپی وابسته نیستند و نمیتوان از تاثیر آنتالپی چشم پوشید.در برخی موارد از واکنش گاز ها یک جامد تولید میشود و انتروپی بشدت کاهش میابد و اینجاست که آنتالپی به مقابله با انتروپی میپردازد و اثر آنرا خنثی میکند(برای مثال واکنش گاز آمونیاک و هیدروژن کلرید که در آن جامد یونی نشادر به فرمول NH4Cl حاصل میگردد)پس واکنشها همواره در جهت افزایش انتروپی پیش نمیروند و این خلاف علم نیست.
البته به تعادل رسیدن یک سیستم بستگی به دما و ثابت آن تعادل دارد که بحث گسترده ایست و مجال برای پرداختن به آن وجود ندارد.
برداشت من از نظم اینست که انسانها چون نتوانستند در بی نظمی به آسایش برسند رو به نظم آوردند.نمونه اش هم همواره در جامعه پیدا میشود...افرادی که به آرامش و زندگی اجتماعی دیگران دست تجاوز دراز میکنند.باید پذیرفت که انسان در نخستین مراحل پیدایش خود بدین گونه با دیگر قبایل موجود در تعامل نبوده است.جنگهای بیشمار در طول تاریخ گواه این موضوع است.حقیقت اینست که انسان نظم را میاموزد.آنقدر ما را وادار به بیدار شدن ساعت 6 صبح و سر وقت حاضر شدن و درست صحبت کردن و جمع و جور کردن اتاقمان کرده اند تا بالاخره یادش گرفتیم.یاد گرفتیم برای اینکه خودمان بهتر زندگی کنیم باید اینگونه باشیم.وگرنه بحث نظم غریزی نیست و اگر کودکی را در جنگل رها کنیم یا جان خواهد باخت یا در بزرگسالی موجودی بی نظم و بی تمدن خواهد بود.
ما بر گرانش زمین چیره نیستیم و نمیتوانیم کنترلش کنیم.اما با قوانین مکشوف خود میتوانیم بر آن غلبه کنیم و به کاوش در ورای این کره ی خاکی بپردازیم که منافاتی با گرانش ندارد.
وجه تمایز انسان اینست که نسبت به دیگر موجودات بهتر قوانین را کشف میکند و راه تعامل با ایشان را میابد.این به لطف همان 23 جفت کروموزوم است.ما نمیتوانیم بر قوانین چیره شویم و آنان را نقض کنیم(بهترست به این مورد بجای قانون بگوییم محدودیت،چون اینکه سرعت ما هرگز از نور بیشتر نمیشود یک محدودیت است و لفظ قانون مناسبش نیست).ما تنها میتوانیم در چهارچوب قوانین کاوش کنیم و زندگی خود را بهبود ببخشیم.
به Ein Reich
معنویت از "معنی" میآید، اخلاق تنها رفتار را بررسی میکند ، رفتارگرایی بسیار نسبی است و تنها میتواند برای هدف ویژی ای باشد ، در علم ابژکتیو(نظری -مشاهده ایی) چیزی بنام درست و یا نادرست، نیست بلکه تنها چگونگی پدیده ها و علت ناگذیر آن پدیده ها بررسی میشود ،
و در علم سوبژکتیو (از خود برآمده -فردگرا) تنها سود و زیان مطرح است و بس
معنویت به پدیده ها معنی و ارزش کلی میدهد که گاهی برخلاف قانونهای قیزیکی و مادی است
نمونه اش در فیزیک قانون ترمودینامیک "انتروپی" میگوید همه مواد موجود در یک سیستم هنگامی به تعادل میرسند که بی نظمی به بالاترین حد آن برسد "
در حالیکه انسان بطور غریزی و ناشناخته ایی برای به تعادل رسیدن، گرایش به منظم کردن و نظم دارد
یا اینکه همه مواد نا جاندار با نیروی گرانش (جاذبه زمین) همسویند ، اما موجودات جاندار و بویژه انسان همواره خواستار چیرگی بر گرانش زمین اند،
عقل انسان همواره میکوشیده است تا بر طبیعت و سیستم مادی نهادی آن چیره شود، حالا پرسش اینست که اگر بدن ما که صددرصد از ماده ساخته شده است و فرمانبردار و همراستا با ماده و قوانین آن است پس چرا انسان بطور غریزی نیاز به مخالفت و چیرگی با جهان مادی دارد؟ باز همان پرسشی که درباره خدا کردم پیش میاید :
آیا ماده یکچیز یکنواخت است ؟ پس چرا در جهان تضادها هستند ؟ آیا ماده میتواند ضد خودش را پدید آورد؟ تکامل برای چیست؟ زیرا شاید جهان مادی نیازی به تکامل ندارد زیرا در مقیاس میکروسکوپی شبکه ایی ایی از ذره های بخش پذیر است ،پس چرا الگو های گوناگون در مقیاس ماکروسکوپی پدید می آید؟ تفسیر این الگو ها بر عهده معنویت است
4.
اکثریت یا به قول صادق هدایت "رجّاله ها" سیاهی لشکرهای هر دورانی هستند که ممکن است جمعیت زیادشان موجب تردید شما در درستی راهتان شود. اما بدانید که یکی از دلایل وجود انسانیت در یک اندیشه میتواند این باشد که "رجّاله ها با آن مخالفند".
شک کنید. به همه چیز. مخصوصا چیزهایی که برای همگان بدیهی هستند، و یا به مکاتبی که طرفداران فراوانی دارند هم شک کنید. مثلا همین علوم مادی که شعار جهانشناسی میدهد اما همانطور که گفتم به پاسخ قطعی نرسیده و نخواهد رسید پس دجال است.
آگاه باشید که "ضد علم" در لباس "علم" پنهان شده. و "ضد مذهب" در لباس مذهب. و ضد بشر در لباس حقوق بشر است و...
به همه ی اینها شک کنید و حتی به خودتان و حتی به من...!
بعد از هر شک به یقینی برتر خواهید رسید اما باز هم شک کنید...
به وجود خدا شک کنید!

از صادق هدایت
...برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور کنند یا نکنند. فقط میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم. زیرا در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطه ی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد؛ و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکارم را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفته ام که بنویسم فقط برای اینست که خودم را به سایه ام معرفی کنم ...
... چون از زمانی که همه ی روابط خودم را با دیگران بریده ام میخواهم خودم را بهتر بشناسم.

3.
دوست عزیز thesaurus ؛ مسلما کسی بی خطا نیست، اما اگر شما به دنبال حقیقت باشید حتی در انبوه و انباری از خطایا و نقص ها، به مطلوب خود دست خواهید یافت. اما اگر به دنبال عیبجویی و نقد کسی باشید، در او فقط همان عیب ها را خواهید یافت. پس اینکه در این راه به حقی میرسید یا نمیرسید بستگی به نوع نگاه شما دارد نه نوع راه و روش.
کسی که بدون درد به سراغ خودشناسی میرود مثل کسی است که سرش درد نمیکند اما به آن دستمال میبندد؛ شکی نیست که این دستمال را به زودی باز خواهد کرد و میگوید که اینها "چرت و پرت" است.
حداقل فایده ی این آثار برای من این بوده است که درد "خودشناسی" را در من شدیدتر کرده است.
اصلا این درد است که ارزش دارد. و باید اول به درد بیافتید تا به دنبال درمان بروید.
هر شخصی به میزان "عطش حقیقت جویی" و "صداقتش با خود" از دریای علم حقیقی بهره ای میبرد.
آنچه در این سایت خواهید یافت مثل مثنوی مولوی و دیوان حافظ و... است، با این تفاوت که با زبانی روشن و بدون استعاره هستند و این که به مسایل اجتماعی و متن زندگی زمینی میپردازند. اشعار و کتاب های عارفان، "عرفان" نیست بلکه از محصولات عرفان است و نوعی گزارش از راه طی شده توسط آنهاست. "عرفان" آن است که خود آن عارف در درون خود تجربه و درک میکند و میبیند.
2.

thesaurus
سوال من از شما اینه که من از چه راهی باید این خدا رو بشناسم؟چه منبع و مذهب و مسیری رو به من پیشنهاد میدین برای شناخت و فهم این خدا؟

من نمیتوانم برای کسی نسخه ی هدایت بپیچم چون هدایت شدن یا گمراه شدن هر کسی بستگی به نیت خود او از جستجو دارد.
پیشنهاد و مسیری را به شما نشان میدهم، اما این به خودتان بستگی دارد که "بفهمید" یا "نفهمید".
اما پیشنهادی که میتوانم بکنم این است که «به "خود" نگاه کنید».
بعد از خواندن این مطلب: متن لینک
میتوانید ............................... پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بیابید.
اما قبل از آن و حتی در حین آن بهتر است که پیوسته ، نیت درونی خود را بررسی کنید
یعنی باید از خودتان بپرسید که :
واقعا نیت و هدفم از وارد شدن در این راه چیست؟
آیا واقعا با "بودن" خود مساله و مشکل دارم؟ یا برای کم کردن روی بقیه ی کتابناکی ها، مطالعه و تحقیق میکنم؟
آیا برای پولدار شدن در این راه وارد شده ام یا برای "فهمیدن" ؟
آیا میخواهم عارف شوم یا میخواهم معرفت حاصل کنم؟ ("عارف شدن" با "معرفت یافتن" تفاوت دارد. نیت "عارف شدن" یعنی به دنبال "نام" و "مقام" بودن؛ اما "معرفت یافتن" یعنی فهمیدن و درک حقیقت.)
آیا با هدف جلب توجه اطرافیان و شنیدن هورا و آفرین صدآفرین , تحقیق میکنم یا واقعا با زنده بودنم مساله دارم؟
آیا به دنبال مچ گیری و اشکال گیری از دیگران هستم یا واقعا میخواهم "بدانم" و معمای وجودم را حل کنم؟
[edit=simin]1394/05/08[/edit]
نقل از دبیر زاده
""معنویت میکوشد تا معنی و ارزشهای انسانی پدیده ها را در کل بررسی کند(با معنویت مذهبی اشتباه نشود)""
معنویت شما را در ذهن خود جستجو نمودم و به لغت "اخلاق" برخوردم.لغتی که قطعا نمیتوان برای معنویت از دیدگاه اشخاصی همانند irani222 استنباط نمود.
و از آنجایی که اخلاق ،خصوصیتی برای دوام زندگی در گروه های انسانیست نمیتواند همان معنویت باشد که وابسته به دین است.(معنویت خط مشی ادیان برای تنظیم روابط انسان با جهان پیرامونست حالی که اخلاق ، دینی نیست)
برای اولین بار چند خطی از خودم مینگارم...
عقاید برای من مانند معادلات ریاضی یا فیزیک هستند.از نظر من کسیکه یک مکتب خاص را مدح کند مانند کسیست که یک معادله ی دو مجهولی در ریاضیات را دوباره و دوباره حل کند.یا مثلا از یک تابع آنقدر مشتق بگیرد تا به صفر برسد و سپس با معادله ی اولیه مشتق گرفتن را از نو شروع کند.(معادله را از درجه ی صحیح و توانها را اعداد طبیعی مفروض داشته ام)
اما متفکر آنست که دربند یک معادله نباشد.معادلات مختلف را بررسی و مجهول یابی کند.من علم پرست نیستم.علم ابزار کار من است.علم همان جمع و تفریق و ضرب و تقسیمیست که در معادلاتم بکار میبرم.این چهار عمل اصلی سنگ بنای کل ریاضیات اند.انسان اگر ابتدا تعداد انگشتان دو دست خود را "جمع"نکرده بود امروز نمیتوانست "انتگرال" بگیرد.علم نیز تکامل خواهد یافت و مجهولات پیچیده تری را بدست خواهد آورد و معادلات پیچیده تری را نیز خلق خواهد کرد.ماهیت علم اگر فی نفسه ریاضیات نباشد بسیار شبیه به ریاضیات است.
.
.
خطاب به irani222
کامنت آخرتان را که مطالعه نمودم حس کردم درد دلتان با خدایتان بود نه حرفی جهت پیشبرد بحث...جمله ای از آن را نقل قول نخواهم کرد و نقد نخواهم نمود...چرا که نکته ی سودمندی جهت این امر ندارد.احکام در آن کامنت مبدل به مفروضات گشته اند.در جبر از فرض به حکم میرسیم نه بالعکس.
.
.
نقل از thesaurus
""اما سوالی که برای من به شخصه به وجود میاد اینه که تعریف شما از علم چیه؟چه معیاری شما رو به این نتیجه میرسونه که مثلا رویای صادقه غیر علمیه ولی قوانین نیوتون علمیه؟""
تعریف من از علم و عقیده، هردو، بیان گردید.
معیار همان تفاوت "درک شهودی" با "استنباط" است.جسم تا زمانی که برآیند نیروهای وارد بر آن صفر باشد،اگر ساکن بوده باشد ساکن میماند و اگر در حرکت یکنواخت باشد به حرکت خود ادامه میدهد.این امر قابل تحقیق است.نیرو ها یکا دارند،اندازه گیری میشوند،ثبت میشوند،همواره صحیح اند و جهان ماکروسکوپیمان را بخوبی توجیه میکنند.(همین جملات را با پیش زمینه ی قانون دوم و سوم نیوتن یعنی حرکت شتابدار در راستای نیرو و عمل و عکس العمل نیز خواهم گفت)
رویای صادقه چیست؟
ابتدا اینکه رویا دیدن عملکرد مغز در خواب است و مخلوطی از خاطرات و آرزو ها و تصویرات مبهم و گاهی بی معنی،خنده دار و یا وحشتناک را بما عرضه میکند.هر شب تعداد زیادی از این تصویرات در مغز ما ساخته شده و به فراموشی سپرده میشوند.گاهی نیز آنها را به یاد آورده و به فکر فرو میرویم.خوابها منابع جالبی برای تحلیل روح و روان فرد است چون مرکز تجمع خاطرات و آرزو های وی میباشد.تحلیلگران مغز و از جمله زیگموند فروید حساب ویژه ای روی خواب بعنوان عاملی جهت کاوش ذهن افراد باز کردند.دلیلی برای علمی بودن رویا وجود ندارد.رویا ید پدیده است مانند دیگر پدیده های جهان.علم میتواند رویا را بررسی کند اما اینکه بپرسیم رویا علمی است مانند اینست که بپرسیم:"آیا رعد و برق علمی است؟"
"آیا باران علمی است؟" "آیا ابر ها علمی اند؟"
آیا اگر من کل روز را در فکر پول باشم و شب خواب ببینم که در خیابان اسکناسی پیدا میکنم و فردایش در خیابان از روی زمین 5000 تومان کاسب شوم رویای صادقه را تجربه کرده ام؟
آیا اگر برخی چیزهای خاص را در خواب ببینم دلیل بر اینست که در آینده حتما ثروتمند یا بیمار یا گرفتار بلا و امثالهم خواهم شد؟
پیش بینی از روی خواب حالتی مشابه با پیشبینی طالع افراد از روی برجها و صور فلکی دارد که به شخصه نه به آنها متمایلم و نه در این بحث مجالی برای تمایل میابم.
سلام دوست گرامی thesaurus
1.
در مورد مثال جوجه و هزاران مثال دیگر، علم توجیه میکند، اما این توجیهات به سوالی دیگر منتهی میشود و توجیهات علم همچنان ادامه می یابد و معلوم نیست تا کجا میخواهد ادامه یابد؛ اما از دید بنده این توجیهات، پایانی ندارد و از دل هر جواب علم، سوالی دیگر به وجود میاید.
علم علت وجود مرغ را در گذشتگان او (تاریخ) میجوید! مثلا میگوید که اولین مرغ، از داخل تخم یک پرنده ی دیگر و بر اثر جهش ژنتیکی به وجود آمده است. اما این جواب مسخره ای است چون در اینجا یک سوال دیگر طرح میشود : «اول آن پرنده ی دیگر بوده یا تخم او؟» و این سوال راهم میتوان توجیه علمی کرد اما این توجیهات به جایی نمیرسد و دلیل "بودن" را نمیگوید.
اما اگر خالق را علت وجود دمادم مرغ و تخم و...(مخلوق) بدانیم، معما حل میشود. و از تاریخ زدگی نجات می یابیم.
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک