اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
یادداشتهایی درباری عرفان و تصوف - نوشته جواد قهرمانی.
با توجهی به بحثی که در مورد عرفان داشتم. فکر می کنم برای دوستان پیگیر جالب باشد.
متن لینک
و مفهوم خدا همواره در تاریخ انسانها بوده است چون ذهن انسان بطور غریزی هر پدیده ایی را با زنجیره علت و معلول توجیه میکند پرسشهای ساده و کودکانه ایی همچون
"هر آدمی پدر و مادری دارد که آنها هم پدر و مادری داشته اند پس پدر و مادر نخستین که بودند و آنها را که پدید آورده بوده است ؟ " بازتاب همین برهان منطقی است.
و همانطوریکه دوستان یاد آور شدند ما هیچگاه به نهاد (ماهیت) راستین علت نخستین (آفریدگار) پی نخواهیم برد ،
هر چند در نهاد ما توان داوری منطقی و بازشناسی درست از نادرست (اخلاق) هست که میتوانیم از پدیده های آشکار و برداشتهای خودمان از آن پدیده ها ،درباره چگونگی آفریدگار(خدا/علت نخستین) و رابطه ما با آفریدگار بحث کنیم:
-آیا آفریدگار در این جهان است یا فرا سوی این جهان ؟
-آیا آفریدگار نیازی یه پرستش داد پس او نیازمند است؟
- آیا آفریدگار یکی است یا چندگانه است( یک هستی مطلق نمیتواند و روا نیست تا ضد خودش را پدید آورد) ؟
-آیا آفریدگار نیکخواه است یا بدخواه یا هیچ خواه؟
-
بنده تا الآن نقدی از طرف کسی به اصل این ادعا، ندیدم. چرا؟ شاید چون این ادعا مطابق با فطرت انسانهاست و "واقعیت" دارد و درستی آن را به وضوح در خودم مشاهده میکنم و این به معنای تعصبم بر این عقیده و نور دانستن اعتقاد خودم نیست.
وقتی کسی دارد میبیند و میگوید که الآن آسمان تهران آفتابی است، کسی نمیتواند بگوید که نخیر الآن هوا برفی است. مگر اینکه او "آفتاب" و "برف" را در جای یکدیگر قرار دهد، یعنی بگوید: «وقتی خورشید در آسمان پیداست، هوا برفی است؛ و وقتی چیزهای سفیدی از آسمان فرود می آید، هوا آفتابی است!»
وقتی حقیقت، یک چیز است و همه ی ما بر اساس "فطرت تعالی جو"ی خود آن را تشخیص میدهیم؛ پس چه نیازی به بحث کردن وجود دارد؟؟! آنهایی که برای انکار یک "حقیقت مسلم" بحث میکنند، بر خلاف "وجدان معنوی" خود عمل میکنند و میخواهند در مادیت بمانند و بگندند.
به عنوان نتیجه گیری : «جز به وسیله ی عرفان (خودشناسی) نمیتوان به فهم واقعیت دست یافت؛ و جز به وسیله ی خودشناسی نمیتوان به درکی یقینی و ابطال ناپذیر از "خدای یگانه" رسید. هر چه خود را در زندگی روزانه (احوالات و کارها و...) بیشتر بشناسید بیشتر در می یابید که "نیستید" و از "نبودن" خودتان به درجات، به "بودن" خدا پی میبرید»
که یکی هست و هیچ نیست جز او...
آفتاب آمد دلیل آفتاب... چرا خدا هست؟ ـ چون هست.
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر *** ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
"این یک گزارش بود" و به هیچ وجه به معنای تحمیل عقاید بر کسی نیست. هر چند که اگر کسی این حقایق را بپذیرد، در درجه ی اول به "انسانیت" خودش رحم کرده است و بیشتر از همه به خودش سود رسانیده است.
به امید آگاهی و روشن بینی روز افزون برای همگیمان.
علی (ع): بهترین آیین، "تحقیق" است.
شخص بنده دین ارثی ام را فراموش کردم و خود به "تحقیق" پرداختم و اصول ادیان را دارای حق واحدی دیدم که جان کلام همه ی آنها اینست که «از مادیت محض، فراتر برو و درباره ی هدف خلقت خود و جهان بیاندیش» (در اینجا منظورم از دین، پیروی ناآگاهانه و ظاهرپرستی و نمازپرستی و تسبیح پرستی و بهشت پرستی و... نیست؛ بلکه آن است که اصول اخلاقی آن با فطرت تمام انسان های دنیا همخوانی دارد.)
هر کسی که به دنبال فهم حقیقت و چیستی و کیستی خود و جهان باشد در سمت و سوی روشنایی و آگاهی قرار دارد چه با ظاهر مذهبی و چه با ظاهر غیر مذهبی. و خواه در پایان عمرش به پاسخی قطعی برسد خواه نرسد، این تلاش اوست که بسیار ارزشمند است.
فقط در صورتی قادر به فهم مطلب خواهیم بود که تعریف واحدی از "زندگی عارفانه" داشته باشیم یعنی عرفان را به جای آنکه ورد و فوت و توهم و شعار و کتاب و نفهمیدن و... بدانیم؛
آن را « تلاشی با نیت فهمیدن و شناخت چرایی و چیستی خود و جهان » بدانیم.
*هر کسی که اسم عارف را به یدک میکشد و کشیده است، لزوما بر "رفتار" او نمیتوان نامِ "عرفان" گذاشت. و نمیتوان گفت : «حالا که این آقای "عارف نام"، فلان رفتار زشت را انجام داد و بنده از آن خوشم نیامد پس عرفان هم همینگونه است، پس کلا "خودِ اصلِ عرفان" از اساس باطل است!!»
پس در رابطه با اثبات وجود خدا نمیتوان به استدلال های فلسفی بسنده کرد چرا که این استدلال ها در قلمروی عقل و ادراکات "نسبی" بشر قرار دارند و حواس و ادراکات ما نسبی و محدود هستند؛ و اسیر و بازیچه ی "جهان اضدادی" هستند؛ و قادر به شناخت "مطلق" نیستند.
*بنابراین همه ی استدلال های عقلی و فلسفی در باب اثبات وجود یا عدم وجود خدا همانطور که تاکنون باطل شده اند؛ محکوم به ابطال بوده و خواهند بود.
از دیدگاه بنده زندگی دنیا به مانند یک جاده ی دوطرفه است که عده ای به سمت شناخت جهان حرکت میکنند و فکر میکنند که زندگی، چیزی فراتر از زندگانی مادی و حیوانی، برای فهمیدن دارد، آنها سوال و درد "خودشناسی" دارند و برای یافتن پاسخ سوال "من کیسم؟" جستجو میکنند.
و عده ای دیگر هم به شناخت جهان بی توجه هستند و میگویند که :« به من چه که چرا جهان آفریده شده است و... و اگر نان و آب و پوشاک و مسکن من تامین شود، دیگر دردی ندارم و همه ی مسائلم حل میشود!!» اینها اگر هم به دنبال عرفان میروند صرفا به دنبال منافع و دستاوردهای مادی آن هستند و با خیالی باطل میخواهند به دعاهای رفع بدهکاری و راه و روش شفای عیسوی و استخدام اجنه برای انجام کارها و... برسند؛ اما از آنجا که به این چیزها نمیرسند میگویند :«عرفان به درد نمیخورد و باطل است» (در حقیقت منظورشان این است که عرفان به درد دنیاپرستی و شکمچرانی ما نمیخورد پس باطل است!)
پس در اینجا اصلا دو گروهِ "مطلق" و "کاملا جدا از هم" مدّنظر بنده نیست بلکه رهروان وادی عرفان در درجات مختلفی از یکدیگر قرار دارند همانطور که "مادی نگران محض" هم در درجات مختلفی از یکدیگر قرار دارند. و حتی یک فرد خاص هم ممکن است در طول زندگی خود در سوی "شناختن" دنیا حرکت کند و یا در سوی مخالف، یعنی "دائما تغییر مسیر بدهد".
1.(مقدمه)
واقعیت چیست؟
به آسمان شب نگاه کنید، نور ستاره هایی که میبینید میتواند نوری باشد که میلیارد ها سال پیش از آن ستاره ها تابش شده اند و حالا به ما میرسد یعنی ما به گذشته ی آنها نگاه میکنیم و نه به "حال و اکنون و واقعیتِ" آنها !
حالا یک جسم را در دست خود بگیرید و به آن نگاه کنید، آیا فکر میکنید که به واقعیت آن مینگرید؟ خیر! چون بین چشمتان و آن جسم باز هم فاصله ای وجود دارد و حتی اگر آن را به چشم خود بچسبانید! باز هم از واقعیت آن فاصله دارید چون زمانی (هرچند کوتاه) طول میکشد تا آن تصویر بر روی شبکیه ی چشم شما تشکیل شود و ...
گوش و پوست و بینی و سایر حواس هم همینگونه عمل میکنند و دقیق نیستند یعنی انسان از طریق حواس ظاهری و مادی و دهری خود، قادر به مشاهده و درک "واقعیت" نیست. پس چگونه واقعیت را درک کنیم؟
ما فقط میتوانیم واقعیت را در "درون خودمان" ببینیم. یعنی برای درک واقعیت چاره ای جز "خود شناسی" و "به خود نگریستن نداریم".
اجازه بدین مطلبی رو عرض کنم
ما همه دوست داریم سایت کتابناک به مسیر خودش ادامه بده چرا که من شخصا نمونه ی همچین سایتی رو جایی ندیدم
من هم کامنت آخرم حذف شد که اتفاقا از این موضوع ناراحت هم نشدم
اتفاقی که اینجا افتاد بارها و بارها در گفتگوهای دیگه برای من و دوستان پیش اومده
من فکر میکنم دلیل خروج از بحث اصلی ورود بیش از حد به دین هست تا جایی که به بحث اصلی فراموش میشه
بله موضوع بحث برای افراد زیادی مرتبط با دین هست اما همیشه باید نگاهی گذرا به این بحث ها داشت تا بحث اصلی فراموش نشه
اگر دوستان مایل به ادامه ی بحث هستند
بهترین روش اینه که ٬ موضع مشخص داشته باشند
اگر به خدا معتقدند میتوانند استدلال ها و برهان ها رو معرفی کنند
مثلا یک دیندار میتونه برهان علیت رو بیان کنه
و بعد دوستان به بحث بپردازند
اجازه بدید نظرمو در رابطه با نتیجه هم عرض کنم
خیال نکنید نتیجه ی گفتگو میتونه منجر به اثبات وجود یا عدم وجود خالق بشه (بهتره به فکر تکمیل دیدگاه هامون باشیم) ٬
اما ممکنه بعد مدت ها گفتگو یکی از استدلال ها رد یا تایید بشه ٬ من خودم استدلال محکم و قدرتمندی در اثبات وجود خدا ندیدم اما در عدم وجود هم ندیدم
مطمئنا این نتیجه خیلی ارزشمنده
ما در فضای مجازی هستیم پس خودمون از طریق مدیریت در نگارش دیدگاه ها می تونیم روند گفتگو رو کنترل کنیم
نظارت سیمین خانم هم میتونه نقطه ی مثبت این گفتگو باشه که گه گاهی این تلنگر ها از انحراف بحث جلوگیری کنه
کاربران محترم لطفا در ادامه مباحث ،به اصل موضوع پرداخته شود: از باب یادآوری : موضوع کتاب اثبات وجود خداست. اگر فکر می کنید می توانید در باب اثبات وجود خدا دلایلی بیاورید خوشحال می شویم نظرات شما اعضای محترم سایت را بشنویم. آن چه از آخرین دیدگاه ها به دست آمد به معنی ( بهتر است بگویم) شبه توهین هایی بوده که نسبت به یکدیگر داشته اند
نکته دیگر خطاب به دوستانی است که به هر دلیلی صبغه دینی ندارند ، قابل توجه این عزیزان : سایت قوانینی دارد که در بدو تبت نام و عضویت اعضا به ایشان متذکر می شود، اگر مایل به رعایت قوانین سایت نیستید لطفا از درج دیدگاه های مغایر با قوانین سایت خودداری نمایید، چون مشمول حذف قرار می گیرد و اگر می توانید با رعایت قوانین ، اظهار نظر نمایید از حضور شما در مباحث مفید کتابناک استقبال می کنیم. اگر هم معتقد بر این هستید که به وجود قوانین در یک مجموعه فرهنگی اعتقادی ندارید، می توانید از ادامه عضویت خودداری فرمایید.
1.دوستی به شما گفته بود که تا نرقصی، رقصیدن یاد نمیگیری (یعنی تا عارفانه زندگی نکنی، عرفان را نخواهی فهمید). بنده به او گفتم:« اینطوری نمیشود خودش باید با شما برقصد» (یعنی خودش به شما عارفانه زندگی کردن را یاد بدهد)
و ناظر محترم سایت هم به بنده گفتند که «میدانم شما منظوری از این حرف نداشتید اما چون ممکن بود باعث دلخوری کسی شود آن را حذف کردم»
پس بنده هیچ متلکی به کسی نیانداختم، و نیازی نیست که شما کاسه ی داغتر از آش شوید. لطفا وقتی که بسیاری از چیزها را نمیدانید، اقدام به شایعه پراکنی نکنید.
2.بله حرف های بنده از یک وجه، آب در هاون کوبیدن بوده است؛ چون مثلا بعد از کلی بحث کردن و تعریف کردن "عرفان"، متاسفانه شما باز هم به عرفان با همان نگاه غلط قبلیتان مینگرید و تعریف نادرست آن را در نظر میگیرید و اصلا حرف در گوش شما نمیرود؛ پس بحث کردن با شما بیفایده است "اما برای شما" نه برای من.
وقتی میگویم با شما بحثی ندارم به این دلیل است که شما اصلا نقدی به اصل دیدگاه بنده وارد نکرده اید، که بخواهم پیرامون آن با شما بحث کنم. هرچند که متاسفانه فکر میکنید که بر معنای دقیق تمام کامنت های بنده احاطه دارید !!!
این روش شما به وضوح در نوع گفتارتان با کاربری که به تازگی در بحث شرکت کرده اند نیز؛ کاملا نمایان است.
اما از یک جنبه ی دیگر از این بحث ها، درسهای زیادی آموختم؛ مثلا صفات و ویژگی های بیشتری از انسان ها را شناختم. به علاوه این که با "نوشتن" و "توضیح دادنِ" دانسته هایم برای دیگران به فهم بسیار عمیق تری از آنها رسیدم و...
پس بنده اگر ظاهرا خطاب به شما کامنتی مینویسم، اصلا انتظار ندارم که لزوما شخص شما معنای دیدگاهم را فهم کنید...؛ بلکه مهمترین سود نوشته هایم ابتدا برای شخص بنده است و بعد هم برای دیگرانی که متوجه حرفهایم شده اند وچیزهایی یاد گرفته اند و از سر لطفشان در پروفایلم از بنده تشکر میکنند.
پس به شما هیچ ارتباطی ندارد که : آیا بنده کامنت میگذارم یا نه...
وقتی میبینم که شما مثلا میگویید : «اسلام، دعوت به خودشناسی نکرده و...»؛
بنده خود را موظف میدانم تا با آیات قرآن و احادیث اسلامی و... ، این ادعای دروغین و ناآگاهانه را باطل کنم. نمیشود که سکوت کنم و شما و امثال شما همینطور به شایعه پراکنی و دروغ پراکنی بپردازید !!
هدف بنده از آوردن جمله های "مارکس" و دیگرانی که ظاهرا مذهبی نیستند این بود که بگویم : "خودشناسی" مختص به دین نیست بلکه اندیشمندان بزرگ هم اهمیت "خودشناسی" را درمیابند.
3.شما نگران جهنم رفتن من هم نباشید، چه اصراری دارید که همه را به بهشتی که خودتان فکر میکنید که "خوب است" بفرستید؟ اگر این "معرفت"، باعث به جهنم رفتن بنده میشود پس خوشا آن جهنم...!
آقای محترم؛ عالم و آدم فهمیدند که شما مطالعه یا شناخت کافی و درستی در زمینه ی دین و عرفان ندارید و اینها را به درستی فهم نکرده اید؛ و بنابراین، از صلاحیت کافی برای "نظر دادن" در این رابطه برخوردار نیستید. اما متاسفانه شما همچنان دیگران را متهم میکنید و خود را بر حق میدانید!! این که شما همچنان بخواهید به توجیهات خود ادامه دهید یا ندهید و کامنت درج کنید یا نکنید به خودتان مربوط است؛ اما به هرحال بنده هم در برابر "ادعاهای اشتباه" بی تفاوت باقی نخواهم ماند.