داستان پداگوژیکی - جلد 1
نویسنده:
آ. ماکارنکو
مترجم:
سیف الدین همایون(گامایون)
امتیاز دهید
✔️ این کتاب در مورد اتفاقات بعد از انقلاب اکتبر شوروی است انقلابی که شوروی را به اندازه صدها سال جلو برد و یک حکومت تزاری و فئودالی به یکباره ابرقدرتی از لحاظ نظامی و هوافضا و کشف و اختراعات جدید شد و همچنین جدی ترین رقیب برای آمریکا. در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ شورای ایالتی آموزشی شوروی تصمیم گرفته بود که یک مکان برای بچه های مجرم و بی سرپرست و بزهکار درست کند چیزی شبیه دارالتادیب خودمان که بعدا اسمش را به افتخار نویسنده شهیر و پرآوازه جهان گورکی نامیدند. وظیفه تعلیم و تربیت این نوجوانان هم به عهده ماکارنکو بود در خلال آموزش و مشقات آن ماکارنکو دست به قلم شده و دو جلد کتاب را در این خصوص نوشت.
از متن کتاب:
بسیاری از شاگردان کولونی کتاب خواندن را دوست داشتند، ولی خیلی از آنان نمیتوانستند کتابی را به آخر برسانند. باینجهت ما قرائت همگانی با صدای بلند را رسم کردیم و در این قرائتها معمولا همه شرکت میکردند. یا من و یا زادوروف که تلفظی بسیار عالی داشت، کتاب میخواندیم. در طول نخستین زمستان ما تعداد زیادی از آثار پوشکین، کارولنکو، مامین-سیبریاک، ورسایف و بخصوص ماکسیم گورکی را خواندیم. آثار گورکی در محیط ما اثری شدید ولی دوگانه بجا میگذاشتند. … از آثار گورکی “کودکی” و “در میان مردم” تمام شاگردان را مبهوت کرد. نفسها را در سینه حبس کرده و گوش میدادند و خواهش میکردند تا ساعت دوازده هم شده، برایشان بخوانیم. وقتی من تاریخچهی زندگی ماکسیم گورکی را برایشان تعریف کردم ابتدا به گفتههایم باور نکردند، از این داستان متحیر شده بودند و ناگهان این مسئله افکارشان را بخود جلب کرد:
- پس معلوم میشود که گورکی هم آدمی از قبیل ماست؟ میفهمی، عجب عالیست!
بیشتر
از متن کتاب:
بسیاری از شاگردان کولونی کتاب خواندن را دوست داشتند، ولی خیلی از آنان نمیتوانستند کتابی را به آخر برسانند. باینجهت ما قرائت همگانی با صدای بلند را رسم کردیم و در این قرائتها معمولا همه شرکت میکردند. یا من و یا زادوروف که تلفظی بسیار عالی داشت، کتاب میخواندیم. در طول نخستین زمستان ما تعداد زیادی از آثار پوشکین، کارولنکو، مامین-سیبریاک، ورسایف و بخصوص ماکسیم گورکی را خواندیم. آثار گورکی در محیط ما اثری شدید ولی دوگانه بجا میگذاشتند. … از آثار گورکی “کودکی” و “در میان مردم” تمام شاگردان را مبهوت کرد. نفسها را در سینه حبس کرده و گوش میدادند و خواهش میکردند تا ساعت دوازده هم شده، برایشان بخوانیم. وقتی من تاریخچهی زندگی ماکسیم گورکی را برایشان تعریف کردم ابتدا به گفتههایم باور نکردند، از این داستان متحیر شده بودند و ناگهان این مسئله افکارشان را بخود جلب کرد:
- پس معلوم میشود که گورکی هم آدمی از قبیل ماست؟ میفهمی، عجب عالیست!
آپلود شده توسط:
siavash1350
1390/08/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستان پداگوژیکی - جلد 1
اول از همه مضمون داستان ،دنیای واقعی نویسنده را ترسیم میکند.
ماکارنکو در(منظومه پرورشی) از زندگی خود که آن را سراسر صرف خدمت به خلق و تربیت کمونیستی جوانان نموده،سخن میگوید.هر سطر این اثر مبین مبارزه اوست،در پشت هر واژه این اثر ،همه زندگی و کار قهرمانانه وی،نهفته است.ماکارنکو به راستی با خون خود،با خون چکیده از قلب حساس هنرمندی میهن پرست،این کتاب را نوشته است.
ماکارنکو هم عصر ماکسیم گورگی بود و از صمیم قلب او را دوست میداشت و همیشه سعی داشت بچه های کانون را با زندگی (گورگی)آشنا بکند و تا جایی پیش رفت که اسم کانون خود را کانون گورگی نامید و برای تزریق امید به بچه های بی سر پرستی که همه بعد از جنگ در خیابانها آواره شده بودند و برای ادامه زندگیشان دست به خلاف میزدندو حالا تحت سرپرستی او قرار گرفته بودند،داستانهای این نویسنده را بازگو میکرد و او را سرمشقشان قرار داده بود و آنها با لذت ،به آنان حفظ آثار گروگی را توصیه میکردند.این روند ادامه داشت تا اینکه نامه نگاری بین بچه های کانون و گورگی شروع شد و این کار باعث شد که زندگی با لذت بیشتری ادامه پیدا کند.تا اینکه در آخرین روزهای کار ماکارنکو در این کانون،ماکسیم گورگی به دیدن آنها میرود.
ماکارنکو در حقیقت یک معلم واقعی بود که از تمام نیروی خود در رشد و تعالی فرزندان کشورش استفاده کرد
جالبترین قسمت این داستان وقتی بود که او بعد از تلاش 6 ساله که از هیچ، کانون گورگی را به جایی رسانده بود که چندی از بچه های کانون را به دانشگاه فرستاده بود دوباره با یک تصمیم خود را دوباره به ورطه ایی انداخت که فکر نمی کنم کسی این ریسک و این همه عذاب را برای خود درست کند.او با قبول کردن کانون باز پروری که بیش از 300 بچه در آن ساکن بود ،دوباره راه سختی را که پیموده بود از سر گرفت.با این تفاوت که او با 6 بچه شروع کرد ولی حالا او با یک ویرانه و چند دو جین بچه که همه دزد و غارت گر بودند و رنگی از زندگی انسانی تا آن روز ندیده بودند و به قول نویسنده آنها فقط زندگی را در این می دیدند که شکم خود را با هرچه شد سیر کنند و همین و بس،روبرو بود.فقط میتوانم بگویم موقع خواندن این قسمت داستان ضربان قلبم تند شده بود و هر آن منتظر فاجعه ایی از سوی بچه های کانون کوریاژ بودم.ولی با کمک بچه ای کانون گورگی که حالا تعداد آنها بالای 150 نفر بود توانست تا حدودی زندگی را در آن کانون به جریان بندازد.
قسمتی از کتاب که برایم بسیار لذت بخش بود:
((هر گاه منظره نشاط بخش و امیدوار کننده ایی در برابر انسان وجود نداشته باشد،نمیتواند به زندگی در جهان ادامه دهد.انگیزه ی حقیقی زندگی انسانی،شادی و خرسندی فردا است.شادی فردا از مهمترین بخش های تکنیک تعلیم و تربیت است.اول از همه باید خود،شادی و خرسندی را بوجود آورد،بدان جان داد و آن را چون واقعیت مسلم قبول کرد.سپس این شادی ساده را بغرنج و انسانی تر نمود.از روی این نکته ها خط جالبی عبور میکند:یک سر آن ارضا و خرسندی ساده و سر دیگر آن عمیق ترین حس انسان بودن))
(تربیت انسان یعنی نشان دادن دورنمایی از فردایی شاد است.)
بابت آپلود این اثر نادر سپاسگزارم
پاینده و برقرار باشید
داستان این کتاب در مورد ده سال از زندگی آموزگار جوانی به نام ماکارنکو است در کشور اوکراین که کار خود را با سرپرستی 6 نوجوان بی سرپرست و بزهکار آغاز میکند و این تازه آغاز ماجراست .....
این کتاب نکات بسیار زیبا و ارزشمندی را در زمینه تعلیم و تربیت نیز بیان می کند ،به همین دلیل خواندن آن را به همه ی آموزگاران و مشاوران و دست اندرکاران تعلیم و تربیت توصیه می کنم .
ماکارنکو در وصف این کتاب به ماکسیم گورکی می نویسد : " گرامیترین کار و اثر من است " .