رسته‌ها
ملا نصرالدین
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 108 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 108 رای
نقاشی از: ف. تالبرک

ملا نصرالدین شخصیتی داستانی و بذله‌گو در فرهنگ‌های عامیانه ایرانی، افغانی، ترکیه‌ای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد و در بلغارستان هم شناخته‌شده است. ملا نصرالدین در ایران و افغانستان بیش از هر جای دیگر بعنوان یک شحصیت بذله گو، اما نمادین محبوبیت دارد.
درباره وی داستان‌های لطیفه‌آمیز فراوانی نقل می‌شود. اینکه وی شخصی واقعی بوده یا افسانه‌ای مشخص نیست. برخی منابع او را واقعی دانسته و همروزگار با تیمور لنگ (درگذشته ۸۰۷ ق.) یا حاج بکتاش (درگذشته ۷۳۸ ق.) دانسته‌اند.در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه در ترکیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند که قبر ملا نصرالدین است.
او را در افغانستان، ایران و جمهوری آذربایجان ملا نصرالدین، در ترکیه هوجا نصرتین (خواجه نصرالدین) و در عربستان جوحا (خواجه) می‌نامند. مردم عملیات و حرکات عجیب و مضحکی را به او نسبت می‌دهند و به داستان‌های او می‌خندند. قصه‌های او از قدیم در شرق رواج داشته و دانسته نیست ریشه آنها از کدام زبان آغاز شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
24
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
zapas
zapas
1390/07/15

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ملا نصرالدین

تعداد دیدگاه‌ها:
41
کاش همه ی ملاها مثل ملا نصرالدین بودند....!!!!:D
روزی از برای تعمیر بام خانه مجبور شدم مصالح بر پشت الاغ بگذارم و به بالای پشت بام برم. الاغ (این الاغ فهیم نه، یک الاغ دیگر که فهیم! نبود) ... بله... الاغ را این کار خوش نیامد و به سختی از پله ها بالا رفت. مصالح را از دوش الاغ برداشتم و به طرف پایینش هدایت کردم.
ندانستم که خر از پله بالا می رود و به هیچ روی پایین نمی آید. هر کاری کردم الاغ از پله پایین نیآمد.الاغ را رها کرد مو به خانه شدم از برای استراحت. الاغ روی پشت بام گویی آفتاب بالانس می زد. دوباره به پشت بام شدم، خواستم آرامش کنم دیدم به هیچ روی آرام نمی شود؛ برگشتم.
بعد از مدتی سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان ، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
با خود گفتم لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
عزیزان نوشتن این حکایت دلیلی دارد، معذور بدارید...
مدتی برای موعظه کردن به دهی رفته بودم روزی بالای منبر وصف حضرت عیسی را مینمودم که به طبقه چهارم اسمان صعود کرد چون از منبر پایین امدم زنی جلوی مرا گرفت پرسید حضرت عیسی در اسمان چهارم از کجا می خورد ومی نوشید
گفتم عحب یک نفر از من نپرسیده که تو دوماه است در این ولایت غریب تنها از کجا می خوری ومی نوشی ولی فورا فکر حضرت عیسی افتاده اند که در اسمان چه می خورد...
کتابشو هنوز نخوندم ولی داستاناشو زیاد خوندم
امیدوارم کتابشم مثل خود داستانها شیرین باشه
عالی بود.اشکال رفع شد.
ایولابه توووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ایولااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام.کتاب ملانصرالدین قابل خواندن نیست.کتاب ادبیات دفاع مقدس هم بگذارید(کوچه نقاشها)
سلام لغتنامه ی دهخدا روی سایت است خوانا نیست لطف کنید عوضش کنید تشکر
در ایام کودکی وقتی پدرم لطیفه های زبیای ملانصرالدین را تعریف می کرد همیشه از شنیدن لطفیه های ملا نصر.... لذت می بردم .این لطیفه ها هیچ محدویت سنی نداردو همه چه کوچک چه بزرگ از شنیدن این لطیفه ها لذت می برند.آنچه این لطیفه ها را زیباتر می کند این است که در لا به لای کلمات وجملات ملا نصر.... اگردقیق شویم نکته های زیبایی را خواهیم یافت که فقط لطیفه نیست! بلکه یک تفکر عمیق و زیبا در ورای آن کلمات نهفته است.:-(
ملا نصرالدین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک