رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
دوست عزیز چرا جوابای پرت میدی؟؟؟چرا وقتی واسه سوالای من جوابی نداری یه چیزه دیگه میگی واسه خودت؟؟؟این همه نظر دادی این همه واسه خودت بریدی و دوختی،یه کلام نگفتی اینا رو از کجا اوردی؟؟؟چرا جواب منو راجع به اتیلا ندادی؟؟؟اگه اینهمه ادم خوبیه چرا بهش میگن attila the hun????من تا الان فکر میکردم داری رو منطق حرف میزنی ولی نمیزنی،شما حتا نمیدونی ماسون چیه که میای میگی یه خارجی که ترجیحا ماسون باشه!!!!وای از حرفات خندم میگیره وقتی میای ماسون رو قاطی این حرفات میکنی.......من هی به شما میگم به من منبع بده،شما میشینی از جنایت های کورش تعریف میکنی؟؟؟اونم از زبون پورپیرا؟؟؟ببین دوست من وقتی میگم منبع یعنی چیزی که صحت ِ محتواش مشخص شده باشه....شما میگی هخامنشیان گوش و زبون میخوردن؟؟؟فک کنم تاریخ رو خوب یادت نیس،چون این شاه عباس بوده که ادم خور داشته نه کورش.....محض اطلاعت فقط بگم که اولین بیمه ماله کورش بوده،کورش اولین نفری بوده که برای کارکردن کارگران بهشون سکه و گوشت میداده،اونم در زمانی که در جاهای دیگر جهان،برده داری مرسوم بوده.......
من منتظر جواب شما همراه با منبع هستم.

دوست عزیزم.
جوابای من پرت نیست ولی اگر شما نمیخوای قبول کنی هرنامی میخوای روی ان بذارش. خورشید را ابر برای همیشه نمیپوشاند .
یقینا اطلاعات من از ماسونها و تشکیلات فراماسون و سیاستها و اقداماتشان در جهان ببه حدی است که بتونم در این مورد اظهار نظر نمایم ولی مشخص شد که شما در این مورد نیاز به مطالعه بیشتر دارید .
اما در مورد اتیلا باید خدمتتان عرض کنم که من ایشان را تقدیس نمیکنم فقط در جواب اینکه به نام کاربری من یعنی اتیلا خرده گرفته شده بود عرض کردم . و باز عرض میکنم که جنایات و خونخواری کوروش بیشتر از اتیلا میباشد در حالی که شما کوروش را تقدیس میکنید ولی ما اتیلا را هر انچه بوده معرفی میکنیم شما جنایات و خونخواری را کتمان میکنید ولی ما به انها هم اشاره میکنیم .
شما قسمتی از تاریخ را بزرگنمایی میکنید ولی ما به همه جای ان اشاره داریم.
حال چرا اتیلا را attila the hun ( و سایر القاب )میگن . معلوم است که اتیلا به عنوان امپراطور هون از طرف ملل مغلوب مخرب نامیده شود همچنانکه همه پادشاهان و امپراطورها از طرف ملل مغلوب جنایتکار و ... نامیده میشوند و هیتلر با ان همه جنایاتش هنوز از طرف المانها و علی الخصوص نئونازیها تقدیس میشود ویقینا کوروش و خاخام منش ها نیز از دیدگاه ملل مغلوب جنایتکار و مخرب نامیده میشود حال بماند که اعمال غیر انسانی خاخام منش ها از کمتر جنایتکاری سر میزد .
.
من با پور پیرار کاری ندارم که چه گفته و چه نگفته ولی هرکسی دو را با دو جمع کند به نتیجه چهار خواهد رسید و کسانی که به پنج و شش و... رسیده اند یقینا اشتباهی در کارشان بوده .
اگر شما هم این منابع دم دستت را که همگی به تحقیقات چند نفر جاعل استناد کرده اند را دور بیاندازی و سری به این کتیبه ها و نگاره ها و تاریخ دست نخورده بزنی و بدون تعصب و جانبداری به تحقیق بپردازی به همان نتیجه پورپیرار یا مشابهش خواهی رسید .
حرف منطقی و درست از زبان هرکه بیرون بیاید درست است حال این شخص شما باشید یا پور پیرار یا هرکس دیگر
در ضمن خیلی از پادشاهان به سربازان و کارگرانشان غذا و پول میداده و این چیزی را ثابت نمیکند که باعث پرستش کوروش شود .
چرا
با توجه به شگردهای پورپیرار، خصوصا با توجه به اینکه وی در مواردی به وضوح دست به جعل آگاهانه می‌زند، غیر ممکن است که ادعاهای او صرفا ناشی از اشتباه یا سوءتفاهم باشد.
اگر به این نکته توجه کنیم که نوعا همه‌ی کسانی که به پورپیرار استناد می‌کنند و او را استاد خطاب می‌کنند، گرایش‌های تند پارس‌ستیزانه دارند متوجه قضایا خواهیم شد
دوست عزیز چرا جوابای پرت میدی؟؟؟چرا وقتی واسه سوالای من جوابی نداری یه چیزه دیگه میگی واسه خودت؟؟؟این همه نظر دادی این همه واسه خودت بریدی و دوختی،یه کلام نگفتی اینا رو از کجا اوردی؟؟؟چرا جواب منو راجع به اتیلا ندادی؟؟؟اگه اینهمه ادم خوبیه چرا بهش میگن attila the hun????من تا الان فکر میکردم داری رو منطق حرف میزنی ولی نمیزنی،شما حتا نمیدونی ماسون چیه که میای میگی یه خارجی که ترجیحا ماسون باشه!!!!وای از حرفات خندم میگیره وقتی میای ماسون رو قاطی این حرفات میکنی.......من هی به شما میگم به من منبع بده،شما میشینی از جنایت های کورش تعریف میکنی؟؟؟اونم از زبون پورپیرا؟؟؟ببین دوست من وقتی میگم منبع یعنی چیزی که صحت ِ محتواش مشخص شده باشه....شما میگی هخامنشیان گوش و زبون میخوردن؟؟؟فک کنم تاریخ رو خوب یادت نیس،چون این شاه عباس بوده که ادم خور داشته نه کورش.....محض اطلاعت فقط بگم که اولین بیمه ماله کورش بوده،کورش اولین نفری بوده که برای کارکردن کارگران بهشون سکه و گوشت میداده،اونم در زمانی که در جاهای دیگر جهان،برده داری مرسوم بوده.......
من منتظر جواب شما همراه با منبع هستم......
بازم میگم من علاوه بر پارسی به زبان انگلیسی و روسی هم تسلط دارم،شما هر منبعی به یکی از این سه زبان داشتید به من بدید
شگرد: جعل
نیبور یک اروپایی بوده که زمان اوایل حکومت کریم‌خان به ایران سفر می‌کند و سفرنامه‌ای دارد که در آن شرح بازدیدش از بوشهر، شیراز و تخت جمشید را نوشته است.
در نظر داشته باشید که چون طبق ادعای پورپیرار از زمان خشایارشا تا صفویه کسی در ایران زندگی نمی‌کرده، پس شیراز هم نمی‌تواند قدمتی داشته باشد و پورپیرار ادعا می‌کند که شیراز را اصلا کریمخان زند ساخته! از بین بناهای مشهور شیراز، دروازه قرآن معروف است به اینکه در زمان آل بویه ساخته شده و از نظر پورپیرار این قضیه قطعا جزو جعلیات است.
پورپیرار در بررسی سفرنامه‌ی نیبور می‌پرسد اگر دروازه قرآنی از زمان آل بویه وجود داشته، و قاعدتا نیبور در سفر به تخت جمشید دوبار از زیر آن رد شده، چرا در نقشه‌ای که در صفحه‌ی فلان کتاب نیبور آمده هیچ نشانه‌ای از دروازه قرآن نیست؟ و چرا دروازه‌ی شمالی شیراز، دروازه اصفهان است؟ (دروازه اصفهان خیلی با دروازه قرآن فاصله دارد) اصل آن نقشه را هم اسکن کرده و بین مطالب گذاشته که دیگر جای هیچ شک و شبهه‌ای نباشد.
وقتی سراغ کتاب نیبور می‌روید و نگاهی به اصل آن نقشه می‌اندازید، می‌بینید که اتفاقا دروازه قرآن سر جای خودش است و در توضیح بناهای شیراز هم نوشته: در نقشه شماره‌ی فلان ۱- دروازه قرآن و مقایسه که می‌کنید می‌بینید نقشه‌ای که در سایت آقای پورپیرار آمده کمی دستکاری شده!
کمی هم که کتاب را بیشتر ورق می‌زنید می‌بینید که نوشته قبلا دروازه‌ی شمالی شهر همان دروازه قرآن بوده و در زمان نادرشاه که شهر و روستاهای اطرافش ویران شده، بیشتر مردم و اعیان از شیراز کوچ کرده‌اند و دیوار و دروازه‌های فعلی را کریم‌خان زند ساخته! (این موضوع ویرانی ایران در اثر فشار جنگ‌های نادر افشار را خیلی‌ها نوشته‌اند)
کوروش مهربان . بخانید سیاست مدار و ببینید چیز دیگری را. نیرویی که در خود شما وجود دارد و شما را به سفر میبرد به حقیقت . این روز ها همه کوک میشوند و تکرار میکنند حقیقتی را که از هر دروغی پست تر است. راه مهم است. صدا هایی که تونلی از زمان روشن میکنند و تو را به درونت و سفر در هر زمانی میکشاند. تاریخ همان جاست و بی ارزش. و این راه است که میماند . انزوا در دوره ی تاریک ایران
شگرد: کم‌اطلاعی مخاطب فرضی
شیوه‌ی کار پورپیرار در جبهه‌ی باستان‌شناسی این جور است که عکسی از مراحل کاوش یک سایت باستانی را نشان می‌دهد که خواننده‌ای که دانش باستان‌شناسی ندارد، نمی‌تواند تشخیص دهد مربوط به کدام مرحله‌ی کاوش است و قبلا چه بوده و بعدا چه خواهد شد. بعد توضیح می‌دهد که بله خوانندگان عزیز مشاهده می‌کنند که در این صحنه فلان مزدور به دستور جاعلان در حال جعل تاریخ و گمراه کردن ساده‌لوحان و زدودن شواهد جنایات تاریخی است
بعضی از منتقدان به خود زحمت داده‌اند و به تک‌تک این ادعاها پاسخ داده‌اند و با تشریح کامل مراحلی که در کشف یک اثر باستانی طی می‌شود، توضیح داده‌اند که آن عکس مربوط به چه مرحله‌ای است و ادعای پورپیرار چرا نادرست است ولی شاید ناصر پورپیرار روی این نکته حساب می‌کند که خیلی از خوانندگانش حوصله جستجو و یافتن پاسخ را ندارند و همین اطلاعات عمدا گمراه‌کننده احتمالا تاثیر مورد نظر او را روی ذهن خوانندگان می‌گذارد.
در مورد متون کهن هم وضع همینطور است. گیریم اکثر کسانی که می‌توانند نوشته‌های پورپیرار را به فارسی بخوانند، حافظ را می‌شناسند و چند بیتی هم از او حفظ‌اند. اما چند نفر می‌دانند که حافظ در چه دوره‌ی نابسامانی زندگی می‌کرده و چه ابهام‌هایی در مورد وقایع تاریخی شیراز زمان حافظ وجود دارد و نسخه‌های مختلف از اشعارش با چه مرارت‌هایی نوشته شده و به دست ما رسیده و چه افراد باارزشی عمری را صرف این کرده‌اند که با مقایسه‌ی دستنویس‌های گوناگون و اشعار نقل شده از حافظ در تذکره‌های پراکنده، بفهمند که آیا فلان شعر منسوب به حافظ واقعا مال او است یا نه؟ و با چه دقت و موشکافی و تعصبی در مورد این بحث کرده‌اند که آیا «کشتی شکستگانیم» درست است یا «کشتی نشستگانیم»
سطح و اعتبار علمی ناصر پورپیرار
خود پورپیرار در تمامی نوشته‌هایش تاکید دارد که حرف‌هایش «مستندات خدشه‌ناپذیر علمی»، «محکمات»، «ایران‌شناسی بی‌دروغ» و … است.
طرفدارانش هم وی را «استاد بزرگ و دانشمند برجسته‌ی ایران جناب آقای ناصر پورپیرار» خطاب می‌کنند و اگر هم نخواهند چنین عنوان مفصلی را بکار گیرند، از ذکر پیشوند استاد غفلت نمی‌کنند
اما کسانی که اهل خواندن مطالب علمی و نوشته‌های دانشمندان هستند، همین که با لحن پرخاشگرانه‌ی پورپیرار روبرو می‌شوند و توهین‌های وی به بزرگان ادب و فرهنگ را می‌بینند، ناخودآگاه یاد آن دو گفته‌ی سعدی می‌افتند که «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید» و «بزرگش نخوانند اهل خردکه نام بزرگان به زشتی برد» و بلافاصله نوشته‌های پورپیرار را از رده‌ی «علمی» خارج کرده، در رده‌های دیگری طبقه‌بندی می‌کنند.
به همین دلیل است که تا مدت‌ها پس از آنکه ناصر پورپیرار کتاب‌های اولیه‌اش را چاپ کرد، کسی حتی آنقدر آنها را جدی نگرفت که جوابیه‌ای برایش بنویسد و اولین جوابیه‌ها زمانی ظهور کردند که نوشته‌های پورپیرار به هیزم آتش تنش‌های قومی تبدیل شدند. حتی هنوز هم هیچ کدام از چهره‌های طراز اول فرهنگی حاضر نشده با پاسخ دادن به پورپیرار، خود را هم سطح او قرار دهد و جوابیه‌هایی که در سایت‌های گوناگون (و اخیرا یکی دو کتاب) می‌بینیم، حاصل تلاش آن دسته از دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران است که هنوز نام پرآوازه‌ای در این عرصه ندارند.
به نظر من پورپیرار بطور عمدی و آگاهانه قصد دارد اطلاعات نادرستی را به دسته‌ای از خوانندگانش القا کند که از یکسو آشنایی دست اول و عمیقی با تاریخ و فرهنگ ایران ندارند و از سوی دیگر ملزومات بحث علمی و استنتاج منطقی را به خوبی نمی‌شناسند.
لحن ناصر پورپیرار
لحن ناصر پورپیرار در نوشته‌هایش بسیار تهاجمی و توهین آمیز است. شدت توهین و تمسخر در نوشته‌های پورپیرار را می‌توان با بیانیه‌های سیاسی بعضی گروه‌های کوچک و در دست فراموشی اپوزیسیون مقایسه کرد.
این توهین‌ها و تمسخرها یک وجه عمومی دارد که خطاب آن «یهود» و کسانی است که به زعم پورپیرار به دستور یهود مستنداتی را برای تاریخ ایران جعل کرده‌اند.
علاوه بر آن وجه عمومی، پورپیرار تمام کسانی را که خدمتی به فرهنگ و تاریخ ایران کرده‌اند را با انتساب القاب زشت می‌نوازد و برایش فرقی نمی‌کند که فردی که به او توهین می‌کند کوچک است یا بزرگ، زنده است یا مرده، ایرانی است یا خارجی و غیره
اگر اهل مطالعه در فرهنگ و زبان و تاریخ ایران هستید، نگاهی به کتابخانه‌تان بیندازید و نام کسانی را که روی کتاب‌هایتان به عنوان نویسنده، مترجم، مصحح یا گردآوری کننده آمده است، ببینید. تقریبا همه‌ی این نام‌ها را می‌توانید در کتاب‌ها و سایت اینترنتی مربوط به پورپیرار بیابید که با القاب زشتی یاد شده‌اند
اصلا وقتی پورپیرار به ملک‌الشعرای بهار می‌گوید: جرثومه‌ی فرهنگی حسابش را بکنید که با چه کسی و چه نوع لحنی سر و کار دارید.
وقتی از پورپیرار به خاطر لحنش انتقاد می‌شود، پاسخی به این مضمون می‌دهد که من یک گزارشگر یا راوی نیستم و دارم با «یک فریب و جعل تاریخی» ‌ مبارزه میکنم و باید لحنم همین باشد.
پورپیرار روی این قید «همه» تاکید دارد و برای اینکه باورتان شود منظورش از همه واقعا «همه» است در نوشته‌های مفصلی سعی می‌کند به شما بقبولاند که نه سعدی وجود داشته نه حافظ نه شهر شیراز نه اشکانیان نه ساسانیاننه اعراب مسلمان حمله‌ای به ایران کرده‌اند، نه مغول، نه ناصر خسرویی وجود داشته که سفری کرده باشد که سفرنامه‌ای نوشته باشد و … خلاصه تاکید دارد که «همه»ی این چیزها ناشی از «ذهن توطئه‌گر یهود» و حاصل «جعلیات ارباب کنیسه و کلیسا» است! (توجه دارید که اینجا مسیحیان هم کمی به کمک یهودیان می‌آیند)
تااین جا جالبه مگه نه واقعا با چه اعجوبه ای منگولی طر فیم
اصل مطلب
اصل حرف پورپیرار این است که هخامنشیان یک قوم اسلاو بودند که به توطئه‌ی یهود به ایران و بین‌النهرین آمدند و تمام (تاکید می‌کنم تمام) ساکنان بومی ایران و بین‌النهرین را کشتند و بعد هم برگشتند به پشت کوه‌های قفقاز
به علاوه می‌گوید که بعد از این قتل عامی که عرض شد، هیچ کس توی ایران زندگی نمی‌کرده (گفتم که همه کشته شده بودند) تا همین پانصد سال پیش که مهاجران عرب و آفریقایی از اطراف به ایران کنونی مهاجرت کردند و بدون اینکه از قبل همدیگر را بشناسند یا با هم خویشاوندی داشته باشند، ملتی را ساختند که می‌شود ایرانی‌های امروزی است
لابد از خودتان می‌پرسید به این ترتیب تکلیف وقایع تاریخی که در این 2500 سال افتاده چه می‌شود این همه شاه و سردار و شاعر و دانشمند و نویسنده کجا می‌روند؟ این همه آثار تاریخی مربوط به دوره‌های مختلف تاریخی از کجا آمده‌اند؟ تکلیف این همه کتاب تاریخی مربوط به این دوره‌ی ایران چه می‌شود.
پاسخ پورپیرار به پرسش شما خیلی ساده و سرراست است می‌گوید همه‌ی این شاهان و سرداران و شاعران و دانشمندان و نویسندگان و آثار تاریخی و کتاب‌ها توسط یهود جعل شده‌اند و هدف یهود هم از این همه جعل این بوده که گناه خود در قتل عام ساکنان بومی ایران در آن زمان را منکر شود
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک