رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
من با آتیلا یکی نیستم. هرچند لازم نیست که برایت توضیح بدهم. ولی کمی با منطق ریاضی فقط یک نگاه به زمان ارسال کامنت ها ببیانداز. اگر من و آتیلا یکی باشیم باید باسرعت نور تایپ کنیم و اینترنتی پرسرعت تر از اینترنت ژاپن داشته باشیم.
زمان ارسال کامنت من: ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۲۰:۴۱
زمان ارسال کامنت آتیلا بعد از کامنت من: ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۲۰:۴۳
حالا شما بگو با این سرعت اینترنت چطور ممکن است فردی در مدت زمان حد اکثر دو دقیقه، کامنتی ارسال کند، از سیستم خارج شود، دوباره با پروفایل دیگری وارد شود، کامنتی تایپ و سپس ارسال کند
البته کامنتهای متوالی آتیلا دارای زمانی مشابه هستند ولی شما این را در نظر بگیر که این ها را آتیلا نقل قول کرده، پس زمانی برای تایپ کردن مصرف نشده و بلافاصله با پروفایل خودش کامنت بعدب را ارسال کرده.
امیدوارم منطقی باشی.

حالا چقدر هول ودستپاچه شدی اینقدر فرمول ریاضی و ماهواره وفضا به وسط می کشی باور مون شد البته اینکار شدنی هستش شما استادی اینکار های
ضمناً گل گاو زبان خیلی مفید است. نوش جان
من با آتیلا یکی نیستم. هرچند لازم نیست که برایت توضیح بدهم. ولی کمی با منطق ریاضی فقط یک نگاه به زمان ارسال کامنت ها ببیانداز. اگر من و آتیلا یکی باشیم باید باسرعت نور تایپ کنیم و اینترنتی پرسرعت تر از اینترنت ژاپن داشته باشیم.
زمان ارسال کامنت من: ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۲۰:۴۱
زمان ارسال کامنت آتیلا بعد از کامنت من: ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۲۰:۴۳

حالا شما بگو با این سرعت اینترنت چطور ممکن است فردی در مدت زمان حد اکثر دو دقیقه، کامنتی ارسال کند، از سیستم خارج شود، دوباره با پروفایل دیگری وارد شود، کامنتی تایپ و سپس ارسال کند
البته کامنتهای متوالی آتیلا دارای زمانی مشابه هستند ولی شما این را در نظر بگیر که این ها را آتیلا نقل قول کرده، پس زمانی برای تایپ کردن مصرف نشده و بلافاصله با پروفایل خودش کامنت بعدب را ارسال کرده.
امیدوارم منطقی باشی. :-)
دوست عزیز، کمی به اعصابت مسلط باش. آن کامنتی که تو را آشفته کرد من نوشتم. من آتیلا نیستم. من ABBASFATHI53 هستم.

اتفاقا بنده از عمد نوشتم چون شما با آتیلا یکی هستید بعد درضمن نگران اعصاب من نباش من گل گاوزبان می خورم اگه می خواهی به شمابدم
از: SasanAria
آقای آتیلا شما که ضابط کپی رایت که نیستی بعد از کجا میدانی که من از آقای علی گنجه ای اجازه اش نگرفته باشم بعد در ضمن شما که اینقدر سنگ کپی رایت وحرف سخن مستقل میزنی چراکامنت ها سرشار از کپی استاد پورپیرار است بعدش شماهاکه اینقدربه مرتیه کم مایه علاقه دارید چراینقدر این علاقه پنهان می کنید یابه اصطلاح بادست پس میزنید وپا پیش می کشید مرد مردونه بیاید بگویید ما شاگردان مرشد خودهستیم بذارید بقیه تکلیف خودشون بدونند تکلیف استادشما مشخصه
بعدش آقا آتیلا شما ماراکه دوستت نمیدانی چون خودتان ازقبیله هون ها ما راازقبیله هخامنشی هایا به قول شما(خاخام منشی ها)میدانی بعدش هم که شما هااینقدر از کوروش وایران باستان بدت میاید چرا اینقدر توی کامنتها شرکت میکنی نکنه مثل استادت می خواین ابراز وجود کنی

دوست عزیز، کمی به اعصابت مسلط باش. آن کامنتی که تو را آشفته کرد من نوشتم. من آتیلا نیستم. من ABBASFATHI53 هستم.
دوست عزیز، کپی پیست کردن بد نیست ولی این کار موقعی بد می شود که شما بدون ذکر منبع این کار را بکنید. ضمناً کپی پیست چشم بسته ی شما این را ثابت می کند که حتی یک صفحه هم از نوشته های پورپیرار را نخوانده اید.

آقای آتیلا شما که ضابط کپی رایت که نیستی بعد از کجا میدانی که من از آقای علی گنجه ای اجازه اش نگرفته باشم بعد در ضمن شما که اینقدر سنگ کپی رایت وحرف سخن مستقل میزنی چراکامنت ها سرشار از کپی استاد پورپیرار است بعدش شماهاکه اینقدربه مرتیه کم مایه علاقه دارید چراینقدر این علاقه پنهان می کنید یابه اصطلاح بادست پس میزنید وپا پیش می کشید مرد مردونه بیاید بگویید ما شاگردان مرشد خودهستیم بذارید بقیه تکلیف خودشون بدونند تکلیف استادشما مشخصه
بعدش آقا آتیلا شما ماراکه دوستت نمیدانی چون خودتان ازقبیله هون ها ما راازقبیله هخامنشی هایا به قول شما(خاخام منشی ها)میدانی بعدش هم که شما هااینقدر از کوروش وایران باستان بدت میاید چرا اینقدر توی کامنتها شرکت میکنی نکنه مثل استادت می خواین ابراز وجود کنی
ادامه مطلب کپی پیست شده
«من کاملا سپاه فرورتی را شکست دادم. بیست و پنجمین روز از ماه نیساننو گذشته بود بدین سان ما به نبرد پرداختیم ۳۴۴۲۵ تن از آن ها را کشتیم و ۱۸۰۱ نفر را زنده گرفتیم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۳۳)
داریوش شاه می گوید: «مردی به نام چیژتخمه، یک اسگرتی، بر ضد من شورش کرد، او به مردم چنین گفت: «من در اسگرتی شاه هستم، از خاندان هوخشتره»، سپس، من سپاهی پارسی و مادی فرستادم، یک ماد به نام تخمسپاده، بنده ی من، او را سردار سپاه کردم، با ایشان چنین گفتم: «بروید، این مردم یاغی را که مرا نمی خوانند درهم بکوبید»، آن گاه تخمسپاده با سپاه به راه افتاد، با چیژتخمه نبرد کرد، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را شکست داد و چیژتخمه را دستگیر کرد، او را به سوی من آوردند، آن گاه، من بینی و گوش هایش را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، در درگاه من، او زنجیر شده به نمایش گذاشته شد، تمام مردم او را دیدند، سپس در اربئیلا تیر به مقعد او فرو کردم».
(پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۳۴)
داریوش شاه می گوید: «آن گاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، شهری به نام هووادیچیه، در پارس، در آن جا تیر به مقعدشان فرو کردم». داریوش شاه می گوید: «این آن کاری است که من در پارس کردم». آب آن ها را برد، ۲ روز از ماه انامکه گذشته بود، ما بدین سان نبرد کردیم. آن ها به سوی رودخانه فرار کردند، و رودخانه آن ها را برد، ما نبرد کردیم، روز دوم از ماه تبتو،
کپی پیست شده
جنایت های داریوش بزرگ
داریوش شاه هخامنشی درکتیبه بیستون به گوشه ای از وحشیگری های خود مانند بریدن گوش و بینی مخالفین و فروکردن تیر درمقعدشان،اعتراف کرده است:
داریوش شاه در این کتیبه می گوید:
داریوش شاه می گوید: سپس، من به بابل رفتم، ولی آن گاه که من هنوز بابل را نگرفته بودم، یک شهر به نام زازانه، در کنار فرات، ندینتبیره که خود را نبوکودرچره می خواند بدان جا آمد، با سپاه، برای نبرد با من، آن گاه، ما نبرد کردیم، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، سپاه ندینتبیره را کاملا شکست دادم، بقیه در آب انداخته شدند،همه ی آن ها را کشتیم و هیچ زنده ای بر جای نگذاشتیم. (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، صفحات ۲۲۴ تا ۲۲۷)
«آن گاه ندینتبیره فرار کرد با چند تن از سربازان اش بر پشت اسب. او به بابل رفت آن گاه با یاری اهوره مزدا هم بابل را گرفتم هم ندینتبیره را. در بابل تیر به مقعد ندینتبیره و بزرگانی که با او بودند فرو کردم. تمام ۴۹ نفر را کشتم. این آن کاری است که در بابل کردم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۲۷).
داریوش شاه می گوید: سپس من سپاهی را به بابل فرستادم، یک پارسی به نام ویندفرنه، بنده ی من، او را سردارشان کردم، به آنان چنین گفتم: بروید، با این بابلیان که مرا نمی خواهند بجنگید، سپس ویندفرنه با سپاه به بابل رفت، اهوره مزدا مرا پایید، به خواست اهوره مزدا، ویندفرنه بابلیان را شکست داد و آن ها را زنجیر بسته آورد، ۲۲ روز از ماه آراهسمه گذشته بود، بدین سان، ارخه را دستگیر کرد که به دروغ خود را نبوکودرچره می نامید، و همچنین مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، من تصمیم گرفتم: ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در بابل تیر به مقعدشان فرو شود. این آن کاری است که من کردم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ۲۴۳ تا ۲۴۵)
«گروه هایی که همگی شورشی بودند، روز بیست و دوم از ماه آراهسمه، آن ها نبرد را آغاز کردند، در آن حال، ارخه که دروغ می گفت که: من نبوکد نصر پسر نبونید هستم، دستگیر شد و بزرگانی که با او بودند با او دستگیر شدند. من تصمیم گرفتم که ارخه و بزرگانی را که با او بودند روی تیر نوک تیز بگذارند. آن گاه ارخه و مردانی که وفا داران اصلی او بودند، در بابل تیر به مقعدشان فرو شد. در کل کشتگان و بازماندگان سپاه ارخه ۲۴۹۷ تن بودند». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ۲۴۴)
داریوش شاه می گوید: «آن گاه، فرورتی با اندکی از سواران اش گریخت، مردمی به نام رغا، در سرزمین ماد، او تا آن جا رفت، آن گاه من سپاهی را به دنبال او فرستادم، فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوش ها، زبان او را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ۲۲۸، ۲۲۹ و ۲۳۳)
با توجه به شگردهای پورپیرار، خصوصا با توجه به اینکه وی در مواردی به وضوح دست به جعل آگاهانه می‌زند، غیر ممکن است که ادعاهای او صرفا ناشی از اشتباه یا سوءتفاهم باشد.
اگر به این نکته توجه کنیم که نوعا همه‌ی کسانی که به پورپیرار استناد می‌کنند و او را استاد خطاب می‌کنند، گرایش‌های تند پارس‌ستیزانه دارند متوجه قضایا خواهیم شد

و
لحن ناصر پورپیرار در نوشته‌هایش بسیار تهاجمی و توهین آمیز است.

و
شگرد: کم‌اطلاعی مخاطب فرضی

دوست عزیز من کشته مرده پورپیرار نیستم ولی لازم به گفتن است که با ترور شخصیت نمیشه حقایقی که ایشان ذکر کرده را ناصحیح خواند . فرض کنیم اقای پور پیرار بدترین فرد روی زمین است ایا این دلیل میشود که همه سخنان او دروغ است ؟
بهتر است اگر جواب منطقی در مقابل ایشان دارید و یا دارند به صورت کتاب و تحقیق عرضه کنند در غیر این صورت خواه ناخواه سخنان و تحقیقات پور پیرار مقبول خواهد شد چون به نظر صحیحتر از تاریخ جعلی هستند .
در ضمن محض اطلاع جنابعالی و همفکرانتان عرض کنم که اعتراض به این جعلیات حتی به افغانستان هم کشیده شده به http://lalzadabdul.blogfa.com/post-26.aspx مراجعه کنید تاحدودی پی به مطلب خواهید برد .
و در اخر عرض کنم پروژه اریا یک پروژه تاریخ گذشته و سوخته است که ماموریت عمده ان در جنگ جهانی دوم پایان یافته و اکنون باتوجه به موقعیت های ویژه گاه گاهی از ان استفاده میشود .
آقای SasanAria
شما همیشه کپی پیست کردن را انکار می کنید. این هم آدرس وبلاگی که متن کامنت هائی که در زمان های ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۱۶:۴۵ ، ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۱۶:۴۹ ، ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ ۱۶:۵۴ ، ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ ۱۶:۵۸ ، ۱۳۹۰/۱۲/۲۶- ۱۷:۰۵ و ۱۳۹۰/۱۲/۲۶ - ۱۷:۱۴ ارسال کرده اید را واو به واو از آنجا کپی پیست کرده اید. این مطلب نوشته ی آقای علی گنجه ای در وبلاگشان است.
http://www.ganjei.com/1387/02/30/nasser-pour-pirar/comment-page-4/#comment-8825
دوست عزیز، کپی پیست کردن بد نیست ولی این کار موقعی بد می شود که شما بدون ذکر منبع این کار را بکنید. ضمناً کپی پیست چشم بسته ی شما این را ثابت می کند که حتی یک صفحه هم از نوشته های پورپیرار را نخوانده اید.
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک