جعبه شکلات
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
گیسو ناصری
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
هرکول پوآرو نامه های رسیده را روی میز مرتب میکرد . یکی از آنها را انتخاب و درش را باز کرد طبق معمول همیشه ابتدا به آدرس نامه توجه کرد ولی سنگینی پاکت حس کنجکاوی او را تحريك كرد درون پاکت را نگاه کرد ولی با کمال تعجب متوجه شد که پاکت دیگری هم درون آن وجود دارد . پاکت کوچکتر را بیرون آورد روی آن با خط درشت نوشته شده بود: «خصوصی!» پوآرو یکی از ابروانش را بالا انداخت و زیرلب زمزمه کرد:
یعنی چه معنی میتواند داشته باشد؟! بلافاصله پاکت را باز کرد نامه با خط بسیار بدی نوشته شده بود:
«آقای پوآروی عزیز!»
من توسط یکی از دوستان صمیمی ام تشویق شدم تا برایتان نامه ای بنویسم و شما را از وضع روحی بدی که دارم آگاه سازم. این دوست از حال من با خبر است. البته او کاملاً از ماجرا با خبر نیست چرا که من همیشه ناراحتیهایم را به درونم میریزم و اجازه نمیدهم کسی از اوضاع درونی ام مطلع شود. و در این مسئله اصلا نمی خواهم پای
پلیس به خانه ام باز شود ولی همین دوست عزیز به من این اطمینان را داد که شما همیشه اسرار مردم را در قلبتان حفظ می کنید. پس خواهش میکنم قبل از اینکه از ماجرا با خبر شوید به من قول بدهید که هیچگاه پلیس در این امر دخالت نکند البته آنچه که برای من ایجاد سوءظن کرده امیدوارم درست نباشد. یعنی . . . نه بهتر است شما خودتان به اینجا بیائید. و از نزديك در مورد آن با یکدیگر صحبت کنیم. تنها میتوانم این نکته را بگویم که این مسئله خانوادگی است و نمی خواهم برای افراد خانواده ام ایجاد مزاحمت یا ناراحتی بکنم. در ضمن دلم می خواهد این مسئله مسکوت باقی بماند...
بیشتر
هرکول پوآرو نامه های رسیده را روی میز مرتب میکرد . یکی از آنها را انتخاب و درش را باز کرد طبق معمول همیشه ابتدا به آدرس نامه توجه کرد ولی سنگینی پاکت حس کنجکاوی او را تحريك كرد درون پاکت را نگاه کرد ولی با کمال تعجب متوجه شد که پاکت دیگری هم درون آن وجود دارد . پاکت کوچکتر را بیرون آورد روی آن با خط درشت نوشته شده بود: «خصوصی!» پوآرو یکی از ابروانش را بالا انداخت و زیرلب زمزمه کرد:
یعنی چه معنی میتواند داشته باشد؟! بلافاصله پاکت را باز کرد نامه با خط بسیار بدی نوشته شده بود:
«آقای پوآروی عزیز!»
من توسط یکی از دوستان صمیمی ام تشویق شدم تا برایتان نامه ای بنویسم و شما را از وضع روحی بدی که دارم آگاه سازم. این دوست از حال من با خبر است. البته او کاملاً از ماجرا با خبر نیست چرا که من همیشه ناراحتیهایم را به درونم میریزم و اجازه نمیدهم کسی از اوضاع درونی ام مطلع شود. و در این مسئله اصلا نمی خواهم پای
پلیس به خانه ام باز شود ولی همین دوست عزیز به من این اطمینان را داد که شما همیشه اسرار مردم را در قلبتان حفظ می کنید. پس خواهش میکنم قبل از اینکه از ماجرا با خبر شوید به من قول بدهید که هیچگاه پلیس در این امر دخالت نکند البته آنچه که برای من ایجاد سوءظن کرده امیدوارم درست نباشد. یعنی . . . نه بهتر است شما خودتان به اینجا بیائید. و از نزديك در مورد آن با یکدیگر صحبت کنیم. تنها میتوانم این نکته را بگویم که این مسئله خانوادگی است و نمی خواهم برای افراد خانواده ام ایجاد مزاحمت یا ناراحتی بکنم. در ضمن دلم می خواهد این مسئله مسکوت باقی بماند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جعبه شکلات