رسته‌ها
چهار صندوق: نمایشنامه
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 90 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 90 رای
87 صفحه

چهار صندوق نمایشنامه‌ای دوپرده‌ای از بهرام بیضایی است که سال ۱۳۴۶ نگاشته شده و به چاپ رسیده‌است. چهار صندوق یکی از نمادگراترین نمایشنامه‌های بیضایی است؛ با مضمونی سیاسی و انتقادی. این نمایش سیاسی‌ترین اثر بیضایی به‌شمار می‌رود؛ چنان‌که در پایان کتاب این جمله از وی نقل شده‌است: «اجرای چهار صندوق هر بار از صحنه پایین کشیده شد.»
بیضایی هرگز اجازه نیافت این نمایشنامه را روی صحنه ببرد. کارگردانان دیگر نیز اغلب مجوز اجرای آن را دریافت نکردند. با این حال چهار صندوق توسط گروه‌های دانشجویی به عنوان تمرین و آموزش و به صورت غیررسمی در کارگاه‌های تئاتر و محیط‌های دانشگاهی اجرا شده‌است.

چهار نفر که با رنگ‌های سرخ و زرد و سبز و سیاه مشخص گردیده‌اند و به ترتیب نمادی از طبقات بازاری، روشنفکر، مذهبی و توده مردم می‌باشند، می‌کوشند تا برای رهایی از تهدیدهای احتمالی، مترسکی بسازند تا ایشان را برابرِ هر خطری حفظ نماید. آن‌ها مترسک را کاملاً مجهز و مسلح می‌کنند. مترسک جان می‌گیرد و لب به سخن می‌گشاید. این امر در ابتدا باعث خشنودی هر چهار نفر آن‌ها می‌گردد، غافل از این که مترسک رفته رفته بر اوضاع مسلط شده و در نهایت هژمونی خود را بر محیط حاکم می‌سازد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
43
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
bbabaki59
bbabaki59
1390/04/10

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
سرگذشت مرد خسیس
سرگذشت مرد خسیس
4.3 امتیاز
از 153 رای
نقاشی سحر
نقاشی سحر
0 امتیاز
از 0 رای
لنتس و ویتسک
لنتس و ویتسک
4.2 امتیاز
از 18 رای
تروریست غیر افراطی
تروریست غیر افراطی
5 امتیاز
از 2 رای
در انتظار خودو و آخر بازی
در انتظار خودو و آخر بازی
4 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چهار صندوق: نمایشنامه

تعداد دیدگاه‌ها:
11
زرد: ... ما صاحب یخ قالبی، کره ی قالبی، افکار قالبی و همه چیزهای قالبی هستیم، و این نشون می ده که غمی روی زمین باقی نمونده، غیر از غم های قالبی.
-چهار صندوق/ بهرام بیضایی.
مترسک: دلم براش می سوزه، دلم واقعا براش می سوزه.
سبز: شما شکنجه ش دادید. این شلاق هنوز بوی خون می ده.
مترسک: خدایا دست منو کی قطع می کنی؟
سبز: یک فاجعه، عملی غیرانسانی.
مترسک: مجبورم کرد! [ناگهان خود را عقب می کشد] چه خونی، چه دریایی.
سبز: از چی حرف می زنید.
مترسک: اون منو تحقیر کرد. با من درافتاده بود، مجبورم کرد.
سبز: [عصبی] اون وقت اون کار های وحشیانه از شما سر زد؟
مترسک: وحشیانه. بله، حیوانی. چه ضربه هایی- کمکم کنید.
سبز: من؟
مترسک: بله دیگه نمی خوام کسی رو شکنجه بدم. من سختگیرم. یکی دیگه باید این کارو بکنه، کسی دلرحم تر.
سبز: باعث خوشحالی است.
مترسک: کسی مثل شما.
- چهار صندوق/ بهرام بیضایی.
کارکتر سیاه.. صندوقی که شکوند. به انتظاری که پشت کرد.
دیالوگ مورد علاقه من :کسی که فقط پیش پاشو ببینه از دیدن دور عاجزه ، اما دور اندیشی که جلو پاشو نبینه با سر میخوره زمین!
[quote='Ahoora1']نقل قول از mahdibarkhordari:افتخار داشتم که این نمایشنامه رو به روی صحنه ببرم
درود بر استاد بهرام بیضایی بزرگ
دوست خوبم:آقا مهدی
میشه بگید این نمایش رو کجا اجرا رفتید ؟
چون تا الآن مجوز اجرا نگرفته
حتا برای بزرگان تئاتر ایران[/quote]
ولی 2 سال این نمایشنامه برای جشنواره ی دانش آموزی توی اصفهان اجرا رفت
[quote='mahdibarkhordari']افتخار داشتم که این نمایشنامه رو به روی صحنه ببرم
درود بر استاد بهرام بیضایی بزرگ[/quote]
دوست خوبم:آقا مهدی
میشه بگید این نمایش رو کجا اجرا رفتید ؟
چون تا الآن مجوز اجرا نگرفته
حتا برای بزرگان تئاتر ایران

این دیدگاه به علت نگارش فینگلیش حذف گردید.
[edit=گیلدخت]1392/10/05[/edit]
افتخار داشتم که این نمایشنامه رو به روی صحنه ببرم
درود بر استاد بهرام بیضایی بزرگ
یک شاهکار سمبولیسم از استاد
سپاس بخاطر زحماتتان
چهار صندوق: نمایشنامه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک