رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
فرانکنشتاین
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 511 رای
نویسنده:
مترجم:
بهروز شادلو
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 511 رای
فرانکنشتاین یا به تلفظ انگلیسی «فرَنکِنستاین» معروف‌ترین اثر نویسنده‌ی انگلیسی مری شلی است. ایده‌ی اولیه‌ی نوشتن این کتاب را لرد بایرون (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر رمانتیک انگلیسی و از دوستان خانواده‌ی شری‌ها پیشنهاد کرد. فرانکنشتاین اولین بار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. تاثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمده‌است. در داستان، فرانکنشتاین سازنده‌ی موجود است و مخلوق هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شده‌است. شکل صحیح‌تر دیگری که رواج یافته‌است «هیولای فرانکنشتاین» است.

در فرانکنشتان نویسنده از بسیاری از عناصر و فضاهای ترسناک ان روزگار به خوبی استفاده کرده است با این همه فرانکنشتان یک رمان دلهره اور معمولی نیست و شاید راز ماندگاری ان در همین نکته باشد شاهکار مری شلی در واقع این بود که برای نخستین بار علم را با داستان های ترسناک آشتی داد به زبان دیگر برای اولین بار با خلق هیولایی که محصول علم بود و نیز با استفاده از مجهولات علمی نوع ادبی جدید ( رمانتیک ترسناک علمی ) را به وجود آورد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
emperorhesam
emperorhesam
1388/05/05

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرانکنشتاین

تعداد دیدگاه‌ها:
179
اینجا رو که الان دیدم یاده سایت twilight.ir افتادم:D
اخه ما هم اونجا خانواده داریم;-(
حيف كه تو آسموني دستم بهت نميرسه
و الا بالهات رو آتيش ميزدم
در ضمن مهبد خان خدا عقلو داده ازش استفاده کنی نه اینکه اکبند تحویلش بدی اگه من اون نسبتی رو که تومی گی داشتم خودم به این اتیش دامن میزدم تا سولی جونو از سرم بازش کنم تازه شماها یه مامان کچل ازسرتونم زیاده دنبال یکی دیگه نگردین که من موهامو دوست دارم

اتفاقا میخواستم در این مورد یه چیزایی بگم گفتم شاید ...
خب من داشتم تحقیقات همه جانبه، از طویله بگیر تا هر جا دوس داری ... فهمیدم یه چیزایی
شهاب و دیبا یادشون نمیاد اون موقع ها فسقلی بودن ...
یادمه تو اون ژل موی پسرونه رو دادی به سولی بعد اومدی در گوش من مثل اون جادوگر خبیثه ( برنخورد که ... اگه خورد مواظب باش برنگرده ;-) ) ...
باری ... مثل همون جادوگره اومدی در گوش من خندیدی و گفتی یاه یاه یاه یاه ... یه کاری کردم مامی سی سی از چشتون بیوفته ... مخصوصا از چشه فراز ... بعد هم من رو فرستادی طویله تا به بقیه نگم ... ولی بسی خیال باطل ... اون موقع ها خام بودیم نمیفهمیدیم مامان کچل مصیبتیه ... رگ غیرت دیبا و شهاب قلبید و باد کرد ... گفتیم شیره سی سی ... فقط سی سی ... مامی سی سی ...
ولی الآن بزرگ شدیم فهمیدیم دنیا دست کیه ...
ای ای ...مهبد مواظب حرف زدنت باش به من بخندی یه کاری میکنم کلت مثل لامپ200 البته کم مصرف همچین صاف وبراق بشه که حسرت دو تا شوید مامانتوبخوری شیر فهم شد

:xmas::xmas::xmas::xmas::xmas::xmas:
فقط همین ...
به هر حال من حاضرم تو مامانم بشی ...تازه اون موقع بشت میگیم : مامی چاله چوله ... خوبه ؟؟؟؟
تازه طرفدار اس اس هم که هستی ... چه شود
فقط بهت میخندیم ... :D:D
کامیار توجه توجه می خوام نظر کارشناسی کتاب گوانتانامو رو هم بدم طبق تحقیقات گسترده من دو عضو جدید به نام های مهبد طویله و کامیار پس پس به اونجا اضافه خواهند شد البته طی روزهای اتی . گناه دارین حتما با برو بچ بهتون سر میزنیم ولی چون راه دوره کمپوتارو خودمون تو راه می خوریم.که یه وقت فاسد نشه وشمام مریض بشین بیفتین رودستمون.;-)
سولی این بچتو جمش کن اصلا احترام به یه خلنم حالیش نیست گفته باشم من ابم با بچه های بی ادب تو یه جوب نمیره بدبختی از طویله بدترم سراغ ندارم بندازمش اونجا تو مامانشی همچن با پشت دست بزن تو دهنش پیری زودرس بگیر
کامیار توهم مواظب خودت باش ها همین که شوتت کردم یه جای دوربرو خداتو شکر کن وگرنه الان مهبد تو طویله اینقدر احساس تنهایی نمیکرده:D
در ضمن مهبد خان خدا عقلو داده ازش استفاده کنی نه اینکه اکبند تحویلش بدی اگه من اون نسبتی رو که تومی گی داشتم خودم به این اتیش دامن میزدم تا سولی جونو از سرم بازش کنم تازه شماها یه مامان کچل ازسرتونم زیاده دنبال یکی دیگه نگردین که من موهامو دوست دارم;-)
ای ای ...مهبد مواظب حرف زدنت باش به من بخندی یه کاری میکنم کلت مثل لامپ200 البته کم مصرف همچین صاف وبراق بشه که حسرت دو تا شوید مامانتوبخوری شیر فهم شد
مثل اینکه قبلا همه نسبتها تقسیم شده عمه که اصلا دوست ندارم باشم شمام اصرار نکنید که راه نداره هر چیم با خودم کلنجار رفتم دیدم نمی تونم عمو یا داییتون باشم
اخ اخ... کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم سولی درونمو سوزونده
این حسام ورپریدم معلوم نیست به اسم درس و دانشگاه سرش کجا گرمه اخ اخ حسام اگه دستم بیفتی قاطی همین مهبد و کامی درستت میکنم
:D
مامان فروش خائن
خاله ي منو فروختي به كسي كه انداختت تو طويله ؟
از يه طرفدار پس پس بعيده (!)
-----------------------------------------------------------------
چلچله جون شما هم مييتونين عضو خانواده شين
شرايطش رو شهاب ميگه :D
حسام بیا جواب چلچله رو تو بده ... به من چه ...
به ما گفتن جواب غریبه رو ندیم ... نسبتی که نداری ؟؟؟
داری؟؟؟
نه نداری ... خب چه باحال :D هه هه یا به قول دیوونه یاه یاه :xmas:
یه فکر شیطانی به مغزم رسید;-(
باید با شهاب هم در میون بذارم ... عجب چیزی ...
هوووم ... دلم نیومد نگم ...
چلچله مطمئنی نسبتی با ما نداری ؟؟؟ میخوام مطمئن بشم ...
البته یه شرط داره اونم اینکه کچل نباشی :D یه مامان کچل برامون کافیه :D
میتونیم تو رو به عنوان مادر بپذیریم ... من یکی میتونم ... باید دیبا و شهاب هم نظرشون رو بدن ... البته مهم منم ...چون بچه بزرگم
فرازم که مهم نیست ;-) ...
اصل ماییم ...
منم که یه خورده حساب باهات دارم باید صاف شه ...
همین الآن من یه حقیقت رو فهمیدم ... اونم اینکه چرا مکانم شده طویله ...
اول فک میکردم به خاطر کشورمه ... ولی نگو همش تقصیره توه ...
تو من و انداختی تو این طویله ...
حالا بیا تو خونواده ... بهت میگم یه من ماست چقد کره داره ...
فعلا غریبه ای ... نمیشه باهات صحبت کرد ...
تازه خوبیش اینه که اس اس هم هستی راحت میشه بهت خندید:D
برا باباشونم نمی رفتن زن چش ابیه مو بور بگیرن

چلچله خودم هم چشام آبیه هم موهام بور :D نیازی به 2 تا چش آبی نیس ;-(;-(;-(
واااای من بازم میگم حسام از تو بهترشو کجا میخواد پیدا کنه!؟؟؟
ولی خوب یادت مونده که بچه م مهبد چقدر شلوغ بود. الان خیلی بهتره :inlove::inlove:
نبودی کتابناک تو رو کم داشت :inlove::inlove: اگه حسامم بیاد دیگه تکمیل میشه!! :D چه بحثای باحالی داشتین .... هی روزگار . هممممم! :baaa:
الهی بمیرم برات سولی جون :-O من نبودم این قوم از خدا بی خبر با توچی کار کردن میرفتم گیسات هزارماشاا...افشون بود نبینمت به این حال :-O هزار بار گفتم بچه یکیش بسه دوتاش غمه سومی دیگه مصیبته. یادته اون موقع ها مهبد بی چشم و رو رو می بستی کمرت کار میکردی ودرس می خوندی یادته اومدم به زور ازکمرت بازش کردم انداختمش تو طویله گفتم اینجا جاش بهتره چقدر گریه کردی دیدی بچه وفا نداره هرچند بچه هات از اولم چش سفید بودن (!)
میدیدم این چند وقته چندتار مو تو هوا صداتوبهم میرسوند چلچله....چلچله.... من ساده روبگو فکرکردم موی حسامه براش ژل رشدموی پسرونه خریدم نگو بایددخترونه میخریدم اینام بچن تو تربیت کردی همشون به قول مهبد پس پس حداقل یکیشونو جزو 80 درصد خوش سلیقه های زمین اس اس بار میاوردی اون وقت می دیدی مرامو معرفت بچه یعنی چی برا باباشونم نمی رفتن زن چش ابیه مو بور بگیرن (?)
غصه نخور عزیزم تو حسامو پیدا کن من خودم توجیهش میکنم تابچه هاتو تئوری عملی کتبی شفاهی ادمشون کنه:xmas:
توکچلتم عشقه نازنینم :inlove:
:xmas::xmas::xmas::xmas: ای بابااااا ... من کی به تو دروغ گفتم؟؟؟!! نه میدونی چرا تایید نشده تا حالا؟ میخوام کتابا رو برحسب تاریخ آپلود تایید کنم که کسی هم اعتراض نکنه! ;-) نوبت تو پس فردا اینا میرسه ... اگه نمردم تایید میکنم :D
به قول کامی آقای م :D حساب تو جداست :xmas::xmas:
به من میگی کچل؟؟!!! خودت که از من کچل تری :D ;-)
فرانکنشتاین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک