مردی بالای صلیب
نویسنده:
میکا والتاری
مترجم:
ذبیح الله منصوری
امتیاز دهید
✔️ این کتاب اثری است تحقیقی و چنان که از نام آن پیداست وقایع تاریخی اش، به دوران رسالت عیسی مسیح در سرزمین فلسطین اختصاص دارد و محتوای آن بر مبنای اسلوب داستان نویسی روایی استوار است.
نویسنده کتاب کوشیده است تا با ارائه شواهد معتبر تاریخی که بر پایه اقوال حواریون و متون اناجیل استوار است، تصویر روشنی از زندگی عیسی مسیح و دوران رسالت آن پیامبر راستین، در قالب داستانی دلکش و گیرا و با زبانی ساده و عاری از پیرایه و آراء ادبی ارائه دهد.
روایتگر این داستان جوانی است رومی که به تابعیت از سنت مذهبی رومیان به پرستش خدایان ساختگی اعتقاد داشته، تحت تاثیر مظلومیت و بی گناهی مصلوب و نورانیت و صفای چهره تابناک وی و برخورد شجاعانه در برابر مرگ، پرتویی الهی بر دلش می تابد و شیفته بی قرار حقیقت رسالتی می شود که عیسای مصلوب دعوت آن را از جانب حق بر عهده داشته است. روی این اصل تصمیم می گیرد برای کشف حقیقت و آشنایی با رموز رسالت و اسرار ملکوت عیسی دست به تلاش گسترده ای بزند.
بیشتر
نویسنده کتاب کوشیده است تا با ارائه شواهد معتبر تاریخی که بر پایه اقوال حواریون و متون اناجیل استوار است، تصویر روشنی از زندگی عیسی مسیح و دوران رسالت آن پیامبر راستین، در قالب داستانی دلکش و گیرا و با زبانی ساده و عاری از پیرایه و آراء ادبی ارائه دهد.
روایتگر این داستان جوانی است رومی که به تابعیت از سنت مذهبی رومیان به پرستش خدایان ساختگی اعتقاد داشته، تحت تاثیر مظلومیت و بی گناهی مصلوب و نورانیت و صفای چهره تابناک وی و برخورد شجاعانه در برابر مرگ، پرتویی الهی بر دلش می تابد و شیفته بی قرار حقیقت رسالتی می شود که عیسای مصلوب دعوت آن را از جانب حق بر عهده داشته است. روی این اصل تصمیم می گیرد برای کشف حقیقت و آشنایی با رموز رسالت و اسرار ملکوت عیسی دست به تلاش گسترده ای بزند.
آپلود شده توسط:
siavash1350
1390/02/25
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مردی بالای صلیب
طرح هر بحثی درباره وضعیت و چند و چونی ترجمه در ایران کامل نخواهد بود اگر در این بحث به پدیده ذبیح الله منصوری پرداخته نشود که 70 ساز از عمر 89 ساله اش یکسره به کار نوشتن گذشت و حاصل کارش چیزی حدود 1400 جلد کتابست. آثار او را نمی توان ترجمه ناب نامید، خودش هم دوست داشت بالای نوشته هایش بنویسد « اقتباس و نگارش » ولی سردبیران وقت مطبوعات و ناشران هرگز تن به این خواسته او ندادند و در نتیجه پس از مرگش هویتش و نامش به عنوان مترجم خائن به زیر سوال رفت.
ایا کار مرحوم منصوری به عنوان مترجم ، اقتباس کننده یا هر عنوان دیگری خیانت است یا خدمت؟و دلیل اقبال و توجه مردم از هر قشر و فرهنگ به او از کجا می آید؟
-------------------------
دکتر میر جلال الدین کزازی
«خدمت یا خیانت»
من سالها پیش در زمان دانش اموزی کارهای ایشان را دوست داشتم و می خواندم. آثاری که او از مثلا میشل زواگو ترجمه کرده بود. خب ، برای من گیرا بود. اما با این که من ارج می نهم انگیزه و تلاش مترجمی را که به هر حال به دور از نام جویی و سودخواهی به چنین ترجمه هایی دست می زند- درجای خود اگر پاکدلانه به این کار دست زده باشد ارزشمندست- این گونه ترجمه ها را در مجموع برای فرهنگ جامعه زیان بار می دانم و برای زبان فارسی هم. اگر ترجمه از دید زبانی ترجمه پذیرفتنی و درستی نباشد زبان فارسی را به بیراهه خواهد انداخت. دشواری های بسیار برای دیگران پدید خواهد آورد و هم این که این گونه ترجمه ها چهره راستین نویسندگان را خدشه دار خواهد کرد و نمود نادرستی از این نویسندگان در جامعه به دست خواهد داد و دیگر آنکه خوانندگان این آثار را از خواندن ترجمه های خوب بی بهره خواهد داشت، چون همه خوانندگان به خصوص نوجوانان و جوانان ما ، آن توان را ندارن که بتوانند ترجمه خوب را از ترجمه بد باز شناسند. اگر ترجمه بدی از کتابی در بازار کتاب عرضه شد ، جای ترجمه خوب را می تواند بگیرد. کسانی که می انگارند چون توان نویسندگی ندارند اما زبانی را می دانند پس به ترجمه هم توانایند، این فریب بزرگی است. کار ترجمه بارها دشوارتر از کار نوشتن است. کسی می تواند ترجمه کند که پیش از ان نویسنده باشد. کسی که از گرد راه رسیده و نه زبان فارسی را ان چنان که باید می داند و نه این که در این زبان قلم زده است و نه این که مایه نویسندگی دار، تنها به امگیزه و بهانه اشنایی با زبان بیگانه هم اثر نخستین را یکسره از هم می پاشد و چهره آن را دگرگون می کند و هم به زبان فرهنگی کنونی مادری خود گزندهای بنیادی می رساند.
دکتر باستانی پاریزی در مجله اینده 1365بعد از تعریف و دفاع از منصوری به عنوان «مولف» می نویسد :
لابد این شعر را شنیده اید از نظامی که
دین ترا در پی ارایشند ------ در پی ارایش و پیرایشند
بس که ببستند بدو برگ و ساز ---- گر تو ببینی نشناسیش باز
این بیت در مورد آثاری که به نام نویسندگان خارجی در جراید تهران، به امضای ذبیح الله منصوری نوشته می شد ، کاملا صادق است، هر فرنگی ، اگر داستانی به نام خود از منصوری می خواند، باور نمی کرد که این داستان ازوست.ومن چون شاهد و در جریان یکی از کتابهای معروف او به نام هانری کربن بودم ، و خود هانری کربن به من پیغام فرستاد تا با منصوری ملاقات کند که این امر نشد. (منصوری در هنگام ترجمه مقاله تصور می کرد که هانری کربن مرده بوده است!).
منصوری کتاب و مقاله را تنها ترجمه نمی کرد. او دایرالمعارفی در کنار داشت که دقیقا توضیحات خود را از ان استخراج می کرد، ویک وقت مقاله 50 صفحه ای او تبدیل به یک کتاب 1500 صفحه ای می شد.در واقع کتاب ، تالیف او بود .
مردم مقاله منصوری را می خواستند نه تحقیق کربن را ، تیراژ به نام منصوری بالا می رفت، نه به خاطر گورگیو.زیرا در این مقالات مطالب تازه و عجیبی می یافتند.
و در ادامه مطلب از منصوری به عنوان یک داستان نویس تاریخ و یک زحمت کش فرهنگی تعریف می کند.
جذابیت کتابایی مثل کنیز ملکه مصر و کلئوپاترا به دلیل همون زیباییه که مترجم به وجود آورده.
خود ذبیح الله منصوری اشاره کرده در کتابای دیگه که ممکنه قسمتی کم شده باشه
ولی راجب بی طرفانه بودن ، من نظری ندارم
و ترجمۀ منصوری همیشه جذابیت اثر رو زیاد تر می کنه.
پس منتظر یک ترجمه ی امانت دارانه یا بی طرفانه نباشین