دمیان
نویسنده:
هرمان هسه
مترجم:
لیلی بور بور
امتیاز دهید
✔️ دمیان (Demian) یکی از پر آوازهترین آثار هرمان هسه است. داستانی مربوط به دوران نوجوانی نویسنده که خود را در آن "سینکلر" نامیدهاست، نامی که در آغاز نویسندگی به عنوان تخلص خود انتخاب کرده بودهاست. این داستان نخستین بار در سال ۱۹۱۹ منتشر شد در سالی که هرمان هسه هشتاد و پنج ساله بود و به عنوان اعتراض به سیاستهای نظامی آلمان، در سوئیس میزیست. دمیان را حدیث نفس انسان دانستهاند، حسب حال ایامی از عمر آدمی که معمولاً در چنبره ارزشهای قراردادی محبوس میشود و مجال ظهور نمییابد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/03/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دمیان
:
:
کتاب بی نظیریه...توصیه می کنم حتما بخونیدش...
این تکامل می تواند در مسیر زندگی یک شاعر،یک دیوانه،یک پیامبر و یا یک جانی صورت گیرد.
عشق نباید التماس کند،عشق نباید تمنا کند.عشق باید قدرت لازم را برای یافتن راه خود و رسیدن به اطمینان داشته باشد.آنوقت دیگر نیازی به جذب شدن ندارد.بلکه خود مجذوب می کند.
از عمیقترین بخش جان آدمی سخن میگوید
خواندن این کتاب برایم مثل طی طریق درونی و مکاشفه ست
به نظر مخلص نوشتن چنین کتابی شهامت و هوش فراوانی میطلبد
این یک سرآغاز بود،بیدار شدن احساسِ غربت زدگی یا حسرت دیدار خویشتنِ خویش...(ص 92و 93)
وقتی ما از کسی نفرت به دل می گیریم،در واقع از چیزی متنفر می شویم که در درون ماست...و تصویری از اوست،
چیزی نمی تواند ما را برانگیزاند،مگر اینکه آن چیز در درون و باطن ما باشد. هیچ واقعیتی برون از آنچه که در وجود ماست،وجود ندارد، به همین دلیل است که خیلی از افراد زندگی غیر واقعی دارند،آنها تصاویر برون از خودشان را واقعی می پندارند،و در نتیجه نمی توانند از دنیای خودشان سخن گویند...
راه یا شیوه ی اکثریت،خیلی آسان است،ولی شیوه یا راه خودمان بس دشوار...( 135و 136)
گوشه هایی از این کتاب:
امروز اندکند آن شمار آدمیانی که می دانند انسان چیست...و چه بسیارند کسانی که هیچوقت انسان نمی شوند،آنان قورباغه ها،
مارمولکها و مورچگان باقی خواهند ماند.بسیاری دیگر به ظاهر انسانند...
زندگی هر انسان،راهی است که به خویشتم وی منتهی می شود.(ص 6 و 7)
من چهره ی دمیان را دیدم و متوجه شدم که چهره یک پسربچه نیست،بلکه چهره ی یک مرد است،و هم در آن هنگام دریافتم،یا در حقیقت به خوبی دیدم که حتی چهره ی یک مرد هم نیست،حالت ویژه ای داشت،حالتی تقریبا زن گونه...
تنها چیزی که می دیدم این بود که او با ما تفاوت داشت،روحی بود یا نقشی و نگاره ای.من نمی توانم او را به توصیف در آورم،ولی میتوانم بگویم،که او گونه ای دیگر بود،به طور غیر قابل تصوری با ما تفاوت داشت...(ص61 و 62)
دمیان می گفت: اگر جانوری یا حتی انسانی،تمام توان و اراده اش را روی یک موضوع یا هدف،متمرکز سازد،به آن هدف می رسد.
(ما نه مختاریم نه مجبور) ما در محدوده ی یک دایره ی تنگ محصور شده ایم،که نمی توانیم از آن خارج شویم...(ص 66 و 68)
(مادر دمیان خطاب به سینکلر صفحه 204)
...:این را فراموش مکن.هر وقت تو به شخصی که دارای نشان است احتیاج داشته باشی فقط کافی است او را بخواهی.
در کل کتابی هست که اون قدر معنی و مفهوم داره که به بقیه هم خوندنش رو توصیه کنم
گرترود هم عالیه . بعد دمیان اینو بخونید .