نگاهی به ایران: مجموعه عکس
امتیاز دهید
عکاس: کاظم حکیمی
مجموعه عکسهای سیاه و سفید از مردم و زندگی در ایران. کاری از کاظم حکیمی. عکاس در مجموعه تصویر نه چندان خوش آیندی را از ایران ارایه کرده و سعی داشته در راستای تصویر کلیشه ای که غربی ها از ایران دارند عکسها را ارایه کند. تصاویر آدمهای مفلوک، سیاه پوش، دست فروشها و ... متاسفانه بسیاری از به اصطلاح هنرمندان ایرانی برای اینکه کارهایشان در غرب مطرح شود بسادگی هموطنان خود را می فروشند چه در سینما و چه در عکاسی و غیره
بیشتر
مجموعه عکسهای سیاه و سفید از مردم و زندگی در ایران. کاری از کاظم حکیمی. عکاس در مجموعه تصویر نه چندان خوش آیندی را از ایران ارایه کرده و سعی داشته در راستای تصویر کلیشه ای که غربی ها از ایران دارند عکسها را ارایه کند. تصاویر آدمهای مفلوک، سیاه پوش، دست فروشها و ... متاسفانه بسیاری از به اصطلاح هنرمندان ایرانی برای اینکه کارهایشان در غرب مطرح شود بسادگی هموطنان خود را می فروشند چه در سینما و چه در عکاسی و غیره
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نگاهی به ایران: مجموعه عکس
با این جمله کمابیش موافقم
به نظرم وظیفهء هنر اینه که نقاطِ ضعف رو برای ما! درشت نمایی کنه و ما! با دیدنِ اونها سعی کنیـــــــم .. اونها رو برطرف کنیــــــم!
اما هدف از نشان دادنِ ضعف ها به دیگران! چیه؟ .. آیا در انتخابِ مخاطب! اشتباهی صورت نگرفته!؟ (!)
*
این کتاب رو هنوز دانلود نکرده ام.
دوست دارم دانلود کنم و ببینم چی توش هست!
برای دانلودِ این حجمِ نسبتاً زیاد (هفت مگابایت) باید بگذارم مدّتی از گذشتنِ خورشید از پشتِ زمین بگذره ..
*
از وضعیت سیاسی آیا این بابا اینهمه زیبایی رو تو ایران ندیده؟!!مگه تو دل ودهات های کل جهان همه مردم چه شکلی هستن؟!! اما اونا همونم با چنان عکس های زیبایی به دنیا نشون میدن
که همه حسرت ببرن . برا همینه عرب گدا گشنه ملخ خور حالا برا ما قپی میاد وباید براشون گنبد بارگاهاشونو نو نوار کنیم!!(!)(?)
http://www.tabnak.ir/fa/news/163698/اجراي-اولين-حكم-قصاص-اسيدپاشي-در-ايران
و یا اصلا تعریف نجس و نجاست چیه ؟ :stupid:
خوشحال میشم از یک مذهبی مومن با ایمان یا یک کافر(دگر اندیش) دانا پاسخ منطقی بشنوم البته اگر تعریفی منطقی در آن نهفته باشد که بعید می دانم.
بحث خودي و غير خودي نيست.بحث خداپرست و كافر است.تازه "نجاست" يك اصطلاح فقهي است، ذاتا معناي بدي ندارد. مثلا با آن نمي توان نماز خواند. شما كه ظاهرا اصلش را قبول نداري ديگر چه جاي ناراحتي است! آنچه بد است و احتمالا شما را آزرده بعضي از مصاديق اين لغت است.
شما اگر اهل خمس دادن بودي مي دانستي كه هدف آن تقسيم مال در جامعه است و همان دين گفته اگرخودت مي شناسي، ببر و با دست خودت بده به مستمند. خودش هم فاميل و همسايه و دوست نيازمند را ارجح دانسته. حالا شما اين قسمت خمس را مي دهي كه گير دادي به قسمت ديگرش؟
اتفاقا كاملا قياس درستي است فقط از بس بكار رفته نخ نما شده. حالا چرا؟ چون دين هم يك علم است؛ يك جور دانش، مجموعه اي از توصيه ها و دستور العمل ها. روشي براي زندگي است حالا هر چه ميخواهي اسمش را بگذار ولي نمي تواني اين حرفم را نفي كني. فقط ما آن قدر به اسم دين شنيده ايم كه به نوعي احساس اشباع مي كنيم. مي تواني لحظه اي بدون خشم و تعصب به حرفم فكر كني و حلاجي اش كني؟
شما چقدر و با چند خانواده مذهبي رفت و آمد كرده اي؟ خانواده يعني مردم عادي، نه سياستمدار و مسئول. خانواده يعني مردم واقعي، نه آدم هاي توي فيلم و رمان. رفت و آمد؛ يعني همه حالشان را ديده باشي. من رفت و آمد كرده ام. كال و تلخ نيستند. همه شان هم خوشرنگ و خوشمزه نيستند. درهمند كه البته بيشترش خراب نيست. خيلي ها شان دوست دارند خوب باشند. بي ريا. سالي چند بار هم سعي مي كنند آنتي ويروسشان را آپ ديت كنند.(اين جا كامپيوتر اند نه ميوه!) ولي درختشان اشكال ندارد، آفت مي گيرند گاهي هم دور انداختني مي شوند.(حالا دوباره ميوه شدن!)
مي دانم كه دست بالاي دست بسيار است. من هم چيز زيادي بلد نيستم و اگر انتظار داشته باشم با حرف هايم قسمتي از افكارت را متحول كنم، خيلي خوش باوري است. ولي چون سرعت تايپ كردنم چيزي حدود لاك پشت است؛ اميدوارم نوشته هايم را بي طرفانه بخواني با اين احتمال كه شايد قسمتي از آن درست باشد. حداقل امروزمان مثل ديروز نباشد. آدمي به اميد زنده است.
خدا نگهدار. :-)
:)):)):)):)):)):)):))
کشور روزهای دشوار زخمی سربلند دوران ها
ایستادی به جنگ رودررو خنجر از پشت می زند دشمن
گویی از ما و در نهان بر ما وطنم پشت حیله را بشکن
رگت امروز تشنه عشق است دل رنجیده خون نمی خواهد
دل تو تا ابد برای تپش غیر عشق و جنون نمی خواهد
شرم بر من اگر حریم تو پیش چشمان من شکسته شود
وای بر من اگر ببینم چشم رو به رویای عشق بسته شود
از تب سرد موج های خزر تا خلیجی که فارس بوده و است
می شود با تو دل به دریا زد می شود با تو دل به دنیا بست
و بیقراری میکنید
کمی از اشکهایتان تگه دارید
چون سقوطی در راه است
یک سقوط عظیم اجتماعی
در جامعه ای که حرمتها شکسته میشود
هیچ انسانی حرمت انسان دیگر را نگه نمی دارد
نامردی کردن زرنگی محسوب میشود
و به پاکان به دیدۀ حقارت و عقب ماندگی نگریسته میشود
آیا نباید منتظر یک فاجعه بود؟
آیا میتوان بر این جامعه نسخه ای تجویز کرد؟
نه عزیزان این بیماریست سرطانی
تنها باید نظاره گر مرگش شد
حتی چارۀ کار به قول اخوان اسکندر نیست
در کوچه پس کوچه شهرمان لا به لا خفاش شب خوابیده است و بدنبال فرصت برای عرض اندام
من که سقوطی تا انتها را نظاره گرم , امید
که شما راه علاجی بیابید
دینی که در آن خودی ها پاک و غیر خودی ها نجس هستند ...
دینی که در آن عده ای سربازی و خدمت نظام که نمی روند هیچ؛ مردم باید به آنها خمس و زکات هم بدهند ...
دینی که در آن بر پیروزی رومیان از ایرانیان بعنوان مایه خوشحالی مؤمنین یاد میشود و مجوس و گبر را در حدی نجس میشمارد که میگوید اگر باران ببارد اینها نباید از خانه هایشان خارج شوند مبادا شهر به نجاست کشیده شود...
نژادپرستی و پارتی بازی برای یک نژاد خاص اصولاً بد است. حال چه پرستش نژاد فارس باسد چه نژاد عرب؛ چه نژاد رومی و یونانی. هیچ نژادی خونش رنگین تر از نژاد دیگر نیست. همه انسان هستند. و در هر نژادی انسان خوب و بد داریم... خوبی و بدی انسان به نژاد نیست. خوبی و بدی انسان به نیت اوست... نیت کشتار و برتری جویی یا نیت صلح و مصالحه ...
قیاس بین مجموعه عقاید دینی و مجموعه علم پزشکی یک قیاس اساساً غلط و بی پایه است. مثل این است که من بیایم و تعالیم دین بودا را با علم مهندسی ساختمان مقایسه کنم!! چه ربطی بین این دو هست ؟!
بعد بگویم اگر مهندسی از قوانین عم مهندسی تخطی کرد و ساختمانش ایراد داشت؛ تقصیر از علم مهندسی نیست؛ تقصیر از خود مهندس است... بعد بگویم اگر یک بودایی چهارتا زن گرفت و چهل تا بچه پس انداخت و دائم زیر درخت نشست و فقط مراقبه کرد؛ تقصیر دین بودا نیست تقصیر آن شخص به اصطلاح بودایی است.... اصلاً این حرفها چه ربطی به هم داشتند؟!! این قیاس مع الفارق است؛ مقایسه اسلام با پزشکی... همینطور مقایسه علم مهندسی و دین بودا !!
میوه را از روی درختش میشناسند. وقتی درختی دائماً میوه کال و تلخ میدهد. قاعدتاً مشکل با شستن میوه حل نمیشود. مشکل از ریشه و اساس درخت است که چنین میوه های تلخی را پرورش میدهد که میخواهد همگان را با جهاد و به زور تبدیل به امثال خودش کند ... نمونه اش هم کاری که اعراب در طول حکومت خود بر ایران کردند... گرفتن فدیه و خونبها از مردم غیر مسلمان و اینکه مردم برای ایمن شدن و نپرداختن خونبها نهایتاً تسلیم میشدند
حمله وجشیانه اعراب سرآغاز ورود اسلام به ایران است. و مردم یک شبه اسلام نیاوردند. مردم در طول 100 سال حکومت بنی امیه و 500 سال حکومت بنی عباس ، اسلام آوردند... بعدهم که مغولها بساط اعراب را از ایران جمع کردند... ایران دیگر اسلام زده شده بود... و مغلوهایی که بر ایران حکومت کردند همچون سکنه ایران اسلام آوردند..
همانگونه که مغولهای حاکم بر اراضی چین؛ دین مردم چین را پذیرفتند. چرا؟! چون مغولها از خود فرهنگی نداشتند و به هرجا میرفتند بعد از مدتی فرهنگ سرزمین فتح شده را به خود می گرفتند... خلاصه مردم 600 سال زیر زور بودند. و تاریخ پاک شدنی نیست. درست در سالهایی که حکومت مغول بر ایران مسلط بود. امثال سنایی و سعدی و حافظ و مولوی، مشغول ارائه چهره ای روتوش شده، ایرانی و ملایم از اسلام شدند اسلامی که در قرنهای قبل از سوی خلفای عرب، چوبی بر سر مردم بود... اینچنین بود که عارفان ایرانی رفته رفته چهره ای ایرانی پسند از اسلام ارائه دادند... و امروزه هم ما همین چهره را میستاییم... نه آن چهره خشونت بار دیروزی اش را که 600 سال از سوی خلفای عرب بر ایران و ایرانی تحمیل شد...
گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نکته ها کاینجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهای گل
دشت های بی در و پیکر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب
بوی خاک عطر باران خورده در کهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن رفتن دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن کار کردن
آرمیدن
چشم انداز بیابانهای خشک و تشنه را دیدن
جرعه هایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
همنفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
گاه گاهی
زیر سقف این سفالین بامهای مه گرفته
قصه های در هم غم را ز نم نم های باران شنیدن
بی تکان گهواره رنگین کمان را
در کنار بام دیدین
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست...
جنگلی هستی تو ای انسان!
جنگل،ای روییده آزاده
بی دریغ افکنده روی کوها دامن
آشیانها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمها در سایبان های تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سربلند و سبز باش ای جنگل انسان!