یک عاشقانه ی آرام
نویسنده:
نادر ابراهیمی
امتیاز دهید
یک عاشقانه ی آرام در مورد گیله مردی مبارز و سیاسی است که عاشق عسل دختر آذری زیبا و سیاسی مسلکی می شود . کل کتاب روند و مراحل و برنامه ریزی های زندگی مبتنی بر عشق این دوست . با زبانی شاعرانه بیان عشقی شاعرانه و زیبا . عاشقانی که سعی می کنند در لحظه لحظه با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان به رخوت و عادت کشیده شود . عاشقانی که با زمان مبارزه می کنند ... قوت اصلی کتاب همان لحن و بیان فوق العاده زیبای نادر ابراهیمی است .
قسمت هایی از کتاب:
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند...
بیشتر
قسمت هایی از کتاب:
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک عاشقانه ی آرام
این موج عاشق کار با ساحل ندارد
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
"از برف اگر آدم بسازی دل ندارد ..."
باشد، ولم کن با خودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد:baaa:
بی تو روحم گرفته و تنهاست
با تو یک کاسه آب ، یک دریاست
بی تو ، دردم به وسعت صحراست
با تو بودن ، همیشه پرمعناست
با تو آسان هزار کار خطیر
با تو ممکن جهاد با تقدیر
بی تو با غم برهنه همچون کویر
با تو یک غنچه ، دشتی از گلهاست
با تو بودن همیشه پرمعناست
ای تو ! تعریف ناپذیرترین
بی تو من کوچک و حقیر ترین:x:x:x:x:x
شعر را زندگی کنیم. یک پرده ی نقاشی بسیار ز یبا، سو ای آن است که زندگی را به یک پرده نقاشی ز یبا
تبدیل کنیم.
-نمیدانم. دائماً می اند یشم، شب و روز، در تمامی لحظه ها -
در باب راهم، مکتبم،مردمم، وطنم
.من متعلق
به نفرت از اسارتم و نفرت از استبداد؛
اما به باور داشتن، عادت نمیکنم. میگویم: توهرگز به خاطر وطنی
که به عادت دوست داشتنش مبتلا شده یی، به جان نخواهی جنگید.
هرگز به خاطر مردمی که به مهرورزی به ایشان، عادت کرده یی، زندگی نخواهد داد.
نمازی که از رو ی عادت خوانده شود، نماز نیست، تکرار یک عادت است . نوعی اعتیاد، حرفه یی شدن،
پایان قصه ی خواستن است.
عدت، ردِ تفکر است، آغاز بلاهت است و ابتدا ی دد ی ز یستن. انسان، هر چه دارد، محصول تمامی هستی خویش را به اند یشه سپردن است؛ و من، پیوسته میاندیشم که کدام راه، کدام مکتب، کدام اقدام، در فرو
ریختن این بِنا میتواند تاثیر بیشتری داشته باشد.
رسم دوستی و انسانیت بیاموزند ، معتبرند ، نه تا آن حد که مثل
دریایی مرده از کلمات مرده ، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند .
تو در کوچه ها انسان خواهی شد نه در لا به لای کتاب ها !!!
تو در کوه ها ، جاده ها ، و در کنار ستمدیدگان واقعی رسم زندگی را
یاد خواهی گرفت نه با غوطه خوردن در آثاری که در اتاق های در بسته
نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته اند و قایقی
در تن طوفان را ...
[/quote]
این جمله رو از کتاب نوشتم .میخواستم ببینم دوستان نظری دارند یا نه.
حالا خودم مینویسم.
من کاملا مخالفم با این قسمت از کتاب
اتفاقا بی نیاز از سالهای سال برای تجربه ی کاری و یا دیدن اتفاقی میشه با خواندن کتابی ،به این تجربه دست پیدا کنی.
هیچ چیزی جای کتاب رو نمیتونه بگیره:x:x
و
البته
هیچ چیز هم جای یک دوست خوب رو :-):x
رسم دوستی و انسانیت بیاموزند ، معتبرند ، نه تا آن حد که مثل
دریایی مرده از کلمات مرده ، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند .
تو در کوچه ها انسان خواهی شد نه در لا به لای کتاب ها !!!
تو در کوه ها ، جاده ها ، و در کنار ستمدیدگان واقعی رسم زندگی را
یاد خواهی گرفت نه با غوطه خوردن در آثاری که در اتاق های در بسته
نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته اند و قایقی
در تن طوفان را ...
ممنون سنای عزیز.
دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند
قلب ، لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود
و در پاییز باد آن را با خودش ببرد
قلب؟ راستش نمی دانم چیست،
اما این را می دانم که فقط جای آدمهای خیلی خوب است!
یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی