قرآن کلام آفریدگار است
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مىخواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است. واژه «معجزه» به معنی: "ناتوان کننده" است. و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که "دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند". نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است. مثلاً دوران حضرت سـلـیـمـان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است. به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهـن بوده است. وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهـد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است. موسی در دوران سحر زندگی می کرده است. و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است. مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است. دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است. به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است. وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است. دوران حضرت محمد (کـه بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است. به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بـوده است.
قرآن معجزه آخرین فرستاده آفریدگار است و بدیهی است که معجزه آخرین پیامبر، می بایست محصور در حصار زمان و مکان نباشد و بر خلاف معجزه پیامبران پیشین که در دایره معینی از زمان و مکان قرار داشته و در برابر عده خاصی صورت گرفته است نباشد. قرآن معجزه ایست که مرزهای زمان و مکان را در هم شکسته و با ابدیت پیوسته، و به صورت یک معجزه جهانی و جاودانی در آمده است، بدیهی است یک دین جهانی و جاودانی باید یک چنین سند جهانی و جاودانی هم در اختیار داشته باشد.
به تازگی دشمنان اسلام در توطئه هایی، برای ضعیف کردن اعتقادات دینی مسلمانان اقدام به ایجاد و سازماندهی شبهاتی نموده اند. هرچند این دشمنی و شبه افکنی تازگی ندارند، اما براستی که وقتی تلاش مزبوهانه دشمنان اسلام را می بینیم، به یاد آیه شریف زیر می افتیم که چه زیبا فرمود:
* مىخواهند نور خدا (دین و کتاب او) را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید. (توبه/32)
در این کتاب ابتدا به بررسی شبهاتی که توسط مخالفین اسلام و قرآن مطرح شده اند می پردازیم و در انتها تعدادی از اعجازهای قرآنی را مورد بررسی قرار خواهیم داد. امید است که تلاش این حقیر در گردآوری مطالب، مورد استفاده دوستان قرار بگیرد.
آپلود شده توسط:
mohammadali123
1390/01/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کلام آفریدگار است
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
« از تو درباره انفال می پرسند، بگو: انفال از آن خدا و فرستاده اوست، پس از خدا پرواکنید و روابط مابین خودتان را اصلاح نمائید( و بر سر انفال نزاع نکنید) و از خدا و فرستاده اش اطاعت نمایید، اگر مومنید (1)».
انفال در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم فزونى است و به همين تناسب به غنايم جنگى معنى شده است؛ چرا كه «غنايم» در حقيقت بخشهايى از اموال اضافى و بدون صاحب است كه در كشاكش پيكار برزمين مانده است. از "ابن عباس" نقل شده كه پيامبر (ص) در روز جنگ "بدر" براى تشويق جنگجويان اسلام جوائزى براى آنها تعيين كرد و مثلا فرمود: كسى كه فلان فرد دشمن را اسير كند و نزد من آورد، چنين پاداشى را به او خواهم داد. اين تشويق (علاوه بر روح ايمان و جهاد كه در وجود آنها شعلهور بود)، سبب شد كه سربازان جوان پيامبر (ص) در يك مسابقه افتخار آميز با سرعت به سوى هدف بشتابند، ولى پير مردان و افراد سالخورده در زير پرچمها توقف كردند. هنگامىکه جنگ "بدر" پايان پذيرفت، جوانان براى گرفتن پاداشتهاى افتخارآميز خود به خدمت پيامبر (ص) شتافتند، اما پيرمردان به آنها گفتند كه ما نيز سهمى داريم، زيرا ما تكيه گاه و مايه دلگرمى شما بوديم و اگر كار بر شما سخت مىشد و عقبنشينى مىكرديد، حتما به سوى ما مىآمديد. در اين موقع ميان دو نفر از انصار مشاجره لفظى پيدا شد و راجع به غنائم جنگ با يكديگر گفتگو كردند. آيه فوق نازل شد و صريحا غنائم را متعلق به پيغمبر (ص) معرفى كرد كه هرگونه بخواهد با آن رفتار كند. پيامبر (ص) هم آن را به طور مساوى در ميان همه جنگجويان تقسيم كرد، و دستور داد كه ميان برادران دينى صلح و اصلاح شود.
«سعد بن ابى وقّاص» مىگويد: روز «بدر» برادرم «عمير» كشته شد و من با به هلاكت رساندن «ابن عاصم» شمشير گران قيمت او را گرفتم و نزد پيامبر آوردم تا آن را به من ببخشد، امّا او فرمود: اين غنايم نه از آنِ من است و نه تو، تا خدا چه دستور دهد. من شمشير را در ميان غنايم افكندم و بازگشتم و در ذهن خود پنداشتم كه شايد پيامبر گرامى بر آن است كه ثمره تلاش مرا به ديگرى واگذارد، امّا چيزى نگذشته بود كه آن حضرت به وسيله كسى مرا خواست و دريافتم كه آيه مورد بحث فرود آمده است... هنگامى كه بر او وارد شدم، فرمود: «سعد!» تو چيزى از من خواستى كه از آنِ من نبود، و اينك خدا آن را به من واگذار فرمود، برو و شمشير را برگير كه از آنِ تو باشد
از طرفی دیگر از رسول اکرم سخنان بسیار زیادی به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقی مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن ندارد. این خود می رساند که قرآن و سخنان فکری پیغمبر از دو منبع جداگانه است. خود شما می توانید یک حدیث قدسی را با یک آیه قرآن مقایسه کنید و تفاوت بین آنها را مشاهده کنید. جالب است برای تشخیص این اختلاف نیازی به اینکه بر زبان عربی تسلطی داشته باشید نیست! از طرفی دیگر خداوند بارها بر عربی بودن قرآن تاکید می کند و این خود می رساند که قرآن لفظا بر محمد(ص) نازل شده است. لذا امکان اینکه محمد بتواند امتیازی را برای خود بسازد وجود ندارد.
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
«حقا ما قرآن را به زبان عربی فرستادیم، باشد که بیاندیشید (2)».
در آیه فوق ضمیر «انزلناه» به کتاب باز می گردد و خداوند در مرحله انزال آن را به لباس زبان عربی پوشانید. و این خود یکی از اسرار حفظ و ضبط قرآن است؛ چرا که وحی آن از مقوله لفظ است. در غیر این صورت مانند حدیث قدسی، در آن احتمال تحریف و جعل می رفت. همچنین واژه «انزلنا» با ضمیر «نا» دلالت دارد که خداوند وحی و عربی بودن آن را به خود نسبت می دهد.
از طرفی دیگر تعدادی از آیات مختص به حضرت محمد(ص) بوده و وظایف سختی را فقط برای ایشان در نظر گرفته است! چرا؟ از جمله آیه زیر:
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا
« پاره ای از شب را به نماز خواندن زنده بدار اين نافله خاص تو است باشد، که پروردگارت ، تو را به مقامی پسنديده برساند (79)».
آیه فوق خواندن نماز شب را بر حضرت محمد (ص) واجب کرده و این در حالی است که خواندن نماز شب بر سایر مسلمانان مستحب بوده است و حضرت محمد گاهی بیش از نیمی از شب را به عبادت خداوند می پرداختند. سوالی که پیش می آید این است که اگر محمد (ص) قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است چرا می بایست در این قرآن به خود دستور خواندن نماز شب بدهد و لذا هر شب مجبور به انجام آن در حضور یارانش و یا همسرانش باشد؟!
زلزله نوعی عذاب الهی است همانطور که کتاب آسمانی به آن اشاره فرموده است . بنابر این موردی ندارد که خالق هستی علم پیشگویی آن را هم به مخلوقاتش بدهد . همانطوری که علم درمان بسیاری از بیماریها و سایر علوم را بمرور به بندگانش می دهد.
این درست است که همه چیز در جهان به فرمان اوست. و این گناه بنده نافرمانبرش است که اختیار کشتی را بدست دارد. و این را هم بدان که حساب جریان سیاسی در این مورد معنی ندارد که شما بحث را به انحراف میکشانید.
بیشتر اجرام آسمانی در فضا قرار دارند بیشتر از میلیاردها برابر حجم زمین . آیا امکان افتادن اینها بر زمین نیست؟! یا قدرتی وجود دارد که با نظم در آنها از این کار جلوگیری می نماید؟
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
از اموال آنان زکاتی بگیر که بدین کار (جان و مال) آنها را پاکیزه می کنی و رشد می دهی، و بر آنها دعا کن و درود فرست که همانا دعا و درود تو مایه آرامشی برای آنهاست، و خداوند شنوا و داناست. (103)
شان نزول آیه: «ابوحمزه ثمالى» آورده است كه اين آيه درباره سه تن از انصار، به نامهاى: «ابولبابه»، «ثعلبه» و «اوس» فرود آمد؛ چرا كه اينان از حركت به سوى «تبوك» تخلّف ورزيدند، و آنگاه كه آياتى در نكوهش از تخلّف كنندگان فرود آمد و آنها شنيدند، از شدت ناراحتى خود را به ستون هاى مسجد پيامبر بستند و سوگند ياد كردند كه در همان حال بمانند تا توبه آنان پذيرفته شود و پيامبر بند را از گردن آنان بردارد. پيامبر از تبوك بازگشت و از جريان آنان آگاه شد، و فرمود من نيز سوگند ياد مىكنم كه بدون فرمانى از سوى خدا، بند از گردن آنان نگشايم. در آن شرايط بود كه اين آيه شريفه فرود آمد، و پيامبر وارد مسجد گرديد و بند از گردن آنان برداشت و نويدشان داد كه خدا توبه آنان را پذيرفته است. آن سه تن رفتند و پس از ساعتى به حضور پيامبر باز آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا، واقعيت اين است كه ثروت و دارايى ما بود كه ما را از همراهى شما و جهاد در راه خدا باز داشت، اينك كه خدا توبه ما را پذيرفته است بيا و آنچه داريم بپذير و در راه خدا، انفاق كن. پيامبر فرمود: در اين مورد نيز بايد در انتظار فرمان خدا باشم؛ و آنگاه بود كه آيه ديگرى فرود آمد كه: خذ من اموالهم صدقة... از دارايى هاى آنان صدقهاى برگير و نه همه آن را. لذا پيامبر يك سوم از داريى انها را پذيرفت و در راه خدا انفاق كرد و دو سوم آن را به خودشان بازگردانيد.
همچنین آفریدگار در قرآن با درخواست همسران پیامبر برای بهبود وضع زندگیشان مخالفت می کند. چرا؟ آیا آفریدگار آخرین فرستاده اش را دوست ندارد؟ آیا محمد زندگی خوب و مرفه را دوست ندارد؟ چرا محمد(ص) می بایست در کتابی که به دروغ به خدا نسبت داده است اینگونه جوابی کوبنده به همسرانش بدهد؟! آیا آیه زیر نشان نمی دهد که پیامبر(ص) زندگی بسیار ساده ای داشته و انتظار همسران پیامبر از یک رهبر جامعه اسلامی زندگی خیلی بهتر می باشد؟
ای پیامبر، به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زیب و زینت آن را می خواهید پس بیایید شما را بهرمند کنم و به طرزی نیکو رها سازم.(28) و اگر خدا و رسول و خانه آخرت را می خواهید، به یقین خداوند برای نیکو کاران شما پاداشی بزرگ را مهیا کرده است.(29)
ــــ-ـــــ-ــــــ-ــــــ-ـــــ
أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ كَفَى بِهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بلکه میگویند: «این آیات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آن را بدروغ به خدا نسبت داده باشم در آن امتیازی برای من نیست او آگاه تر است به آنچه در آن فرو می روید گواه بودن او در میان من و شما بس است و اوست آمرزنده مهربان
محمد گفته که در وحی و قرآن امتیازی برایم نیست و اما امتیازاتش را در زیر ببینید
یسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَینِكُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
از تو درباره ی غنایم جنگی می پرسند بگو غنایم جنگی اختصاص به الله و فرستاده(او) دارد پس از الله پروا دارید ...
امتیاز اول : تقسیم غنایم جنگی به دلخواه محمد
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ
بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای الله و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به الله و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!
امتیاز دوم : یک پنجم هم که اختصاص بی چون و چرا
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْخَائِنِینَ
هرگاه از خیانت گروهی بیم داشته باشی (تا طرفین) بطور یکسان(بدانند که پیمان گسسته است) به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند، خائنان را دوست نمیدارد!
سومین امتیاز: اجلزه ی پیمان شکستن هرموقع که بخواهد
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
از اموال آنان صدقه ای بگیر تا بوسیله ی آن پاک و پاکیزه شان سازی و برایشان دعا کن زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است و الله شنوای داناست
چهارمین امتیاز: گرفتن صدقه از اموال مردم
و بی نهایت امتیاز دیگر
بلد نیستید از سایت های زمین شناسی سرچ کنید:D
چیزی از علم تو چنته ندارند
فقط کپی
از خودت و برهانت برای رد خدا بگو
تا نوبت به دین برسه
ای بابا چرا خودت رو اذیت کردی!!! زودتر می گفتی عزیزم .... اولی رو بی جواب گذاشتی این هم دومی...
پست ترین نقطه زمین کجاست؟
http://www.extremescience.com/images/dead-sea.jpg
The Dead Sea: also called the Salt Sea, is a salt lake bordering Jordan to the east, and Israel and the West Bank to the west. Its surface and shores are 422 metres (1,385 ft) below Sea level, the lowest elevation on the Earth's surface on dry land.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dead_Sea
دریای مرده (در عربی: بحر الميت) در مرز اردن و فلسطین اشغالی و کرانه باختری رود اردن واقع شده است. ساحل آن پستترین نقطهٔ خشکیهای زمین و ۴۲۲ متر پائین تر از سطح دریا می باشد این دریاچه شورترین دریاچهٔ دنیاست.
در سال ۶۱۴ میلادی، در کنار این دریاچه (بحر المیت) نبردی میان ارتش ساسانی (Sassanid) به پادشاهی خسرو دوم(Khosrau II) معروف به خسرو پرویز و ارتش روم (Byzantine) به پادشاهی هراکلیوس (Heraclius) در گرفت که در نتیجهی آن روم شکست سنگینی خورد و اورشلیم (Jerusalem) پایتخت فلسطین(Palestine) توسط ایرانیان تصرف شد. این پیروزی پس از تصرف سوریه توسط ایران و آخرین پیروزی مهم ساسانیان بر روم بود.
http://en.wikipedia.org/wiki/Siege_of_Jerusalem_(614
حال اگر به نقشه جغرافیایی فوق دقت نماییم، متوجه خواهیم شد که یکی از نزدیک ترین شهرهای بزرگ تاریخی به بحرالمیت، شهر اورشلیم یا بیت المقدس (Jerusalem) است. به نحوی که حداقل فاصله ی بیت المقدس از بحرالمیت، 40/17 کیلومتر و حداکثر فاصله ی بیت المقدس از بحرالمیت، 47/21 کیلومتر می باشد.
تا قبل از اختراع ماهواره و استفاده از آنها در علوم زمین شناسی و جغرافیا، اندازه گیری ارتفاع نقاط مختلف سطح زمین و مقایسه آنها با یکدیگر، کار بسیار سخت و غیر دقیقی بود. اما با اختراع ماهواره ها و استفاده از آنها در علوم زمین شناسی و جغرافیا، مقایسه ارتفاع نقاط مختلف زمین آسان شده است. امروزه با استفاده از امکانات پیشرفته ماهواره ای مشخص شده است که این محل پایین ترین نقطه زمین می باشد. اما اجازه بدهید با استفاده از فرهنگ لغت فارسی به عربی معنی پست ترین و پائین ترین را بدست آوریم:
معنی: پست ترین، پایین ترین، زیرترین
أَدْنَى,أَسْفَل,الأَسْفَل,تَحْت,دُونَ,
http://www.parset.com/dic/
در واقع خداوند متعال، در آیات ابتدایی سوره ی روم، یکی از معجزات قرآن کریم را در حوزه ی علم زمین شناسی و جغرافیا بیان کرده و در این آیات، سرزمین کرانه ی غربی رود اردن را که اورشلیم (محل شکست روم از ایران در سال 614 میلادی) در آن واقع شده، پست ترین سرزمین دانسته است. در حقیقت قرآن که کلام آفریدگار است ما را بسوی آفریدگاری عالم و قادر رهنمون می سازد.
غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ
روميان در پائين ترين سطح زمين شکست خوردند. (روم/۲-۳)
توضیح: با در نظر گرفتن فاصله ۱۲۰۰ کیلومتری محل نبرد ایران و روم تا مکه، محل زندگی پیامبر(ص) مشخص می گردد که ترجمه "ادنی" به معنی نزدیکترین محل درست نمی باشد.
http://www.khodavaelm.blogfa.com/cat-31.aspx
ای بابا چرا خودت رو اذیت کردی!!! زودتر می گفتی عزیزم .... اولی رو بی جواب گذاشتی این هم دومی...
پست ترین نقطه زمین کجاست؟
http://www.extremescience.com/images/dead-sea.jpg
The Dead Sea: also called the Salt Sea, is a salt lake bordering Jordan to the east, and Israel and the West Bank to the west. Its surface and shores are 422 metres (1,385 ft) below Sea level, the lowest eleva